هشتمین نمایشگاه بینالمللی هنرهای تجسمی، ابتدای همین هفته در مؤسسه فرهنگی هنری صبا مثل خیلی از نمایشگاههای دیگر که هر روز خبر افتتاح آنها را میشنویم، افتتاح شد. سالنهای مؤسسه پر است از آثار آدمهای شناخته شده و ناشناخته عالم هنرهای تجسمی. از نقاشی تا عکاسی، ویدئو آرت، نقاشی و خلاصه همه گرایشهای هنرهای تجسمی. طرفدار هر گرایشی هستید، اهالی آن رشته را میتوانید اینجا ببینید.
واقعیت این است که کارهای بینالمللی در نمایشگاه ندیدم اما کارهای ایرانیها انصافاً خوب است. واقعیت این است که نمیشود مقایسهای بین کارها انجام داد، یعنی نمیشود گفت کار این و آن هنرمند نسبت به کارهای نسل قبل هنرمندان تجسمی بهتر یا بدتر است. به عبارت بهتر باید بگذاریم هنرمندان کار خودشان را بکنند تا ببینیم چقدر میتوانند به آرمانهای واقعی هنر امروز دست پیدا کنند، اما این آرمانها چیست، بماند!
روایتگری تصویری
فرح اصولی، در اتاقی نسبتاً تاریک و با بلبلهای خسته، خواب و بیدار شعرهای حافظ، در سرمای زمستانی، روی درختی شبیه نیزارهای جنوب، جلوی سروهای تابلوی دیوان حافظ نشسته تا مخاطبان و بازدیدکنندگان نمایشگاه را با حسی شاعرانه به دیدن آثار ترغیب کند. تابلوهایی در حدود 3 در 4 متر و با دقتی قابل قبول صفحاتی از دیوان حافظ را برای ما نقاشی کردهاند. از رنگها و فرمها که بگذریم، «اصولی» از سبک روایی برای این آثار استفاده کرده است، چیزی شبیه تصویرسازی شاهنامه. فرح اصولی انگار با بکارگیری همزمان فرهنگ تصویری و ادبی و ابزارهای سنتی و معاصر، خواسته تا بُعدی جهانی به آثار خود بدهد. اصولاً خانم اصولی روایتگری را در کارهای خود دنبال میکند. سالن روبروی اتاقک تنهای فرح اصولی، بریده بریدههای تنه درختان جنگلهای هیرکانی، عمادالدین انوشیروانی، تو را وادار میکند بایستی و صدای اعتراض و هق هق جنگلهای ایران را ببینی و بشنوی. این تنهها، حکایت درختانی است که در جنگل ابر سر بریده شدهاند. درختان به مقتل برده شدهاند تا برای ویلاهای آدمهای پولدار، راه باز شود تا راحتتر و بدون دغدغه و سریع به بهترین آب و هوای ممکن برسند. انوشیروانی بخوبی از تکه تکههای تنهها برای حرف زدن استفاده کرده است. کار هوشمندانه او آن جایی است که بر روی هر برش از درختان، پلان نقشه یک ویلا را حک کرده است. ویلاهایی دوبلکس، سوبلکس با استخر و جکوزی، روی تنه بیجان درختان. نمیدانم اگر اخوان زنده بود، برای آنها مثل باغ بیبرگی شعری میگفت.
مترونگاریهای هنرمندانه
در این فضای غم انگیز درختان، تابلوی مترو، اثر احمد مرادی، با این متن دیده میشود: این نقاشی نشانی از تنهایی، استرس و پریشانی در جامعه است. چهار مرد سمت چپ تابلو کنار هم نشستهاند. دو نفر طبق عادت این روزهای ما سرشان در گوشی همراهشان است. جوانی هم مشغول نگاه به مسافری است که در یک بدن، پنج سر و چشم دارد. مرد یا زن جوان بشدت نگران است. ناخنهایش را میجود و با چشمانی از حدقه بیرون آمده دستگیره صندلی را گرفته تا سقوط نکند. آن یکی هم شاید بیخیال به روبرو نگاه میکند. همه اینها روی زمینه تابلویی به رنگ نارنجی و پیش زمینهای نقرهای کار شده است.
«هانی نجم» بلیطهای مترو را جمع کرده تا از تک تک کسانی که در مترو دیده، روی کارتها نقاشی پرتره کند. عنوان ما شهروندیم، حکایت از این دارد که دغدغه هانی نجم در پشت همین پرترهها نهفته است؛ آدمهایی شاد و غمگین در کنار شکلهای کارتونی و عصر حجری روی پسزمینههای آبی، نارنجی، زرد، به شکلی از روی عمد کودکانه که در قابی بزرگ روی پلههای انتقال از یک سالن به سالن دیگر قرار گرفتهاند.
باید یاد بگیرم
قباد شیوا با دو اثر کاملاً گرافیکی در نمایشگاه حضور دارد. تابلویی با خطوط بدوی و انگار کودکانه با نام جیران و آیینهای که روی آن یک جفت کفش پاشنه بلند مشکی زنانه چسبانده است. اصلاً نمیتوانم در مورد او حرفی بزنم، یعنی کار من نیست. باید بنشینم و یاد بگیرم. هنرمندانی به مراتب بالاتر این حق را دارند. برای قباد شیوا این جملات کافی است: قباد شیوا طراح گرافیك ایرانی، از سالهای جوانی برای عرضه گرافیك بومی و برخاسته از فرهنگ ایرانی كوششی پیگیر داشته و اكنون در نگاه جهانیان به عنوان طراح گرافیك دارای سبك مطرح است. دانشنامه بریتانیكا در ویرایش 2007 میلادی در بخش گرافیك كشورهای در حال توسعه به معرفی او به نمایندگی از قاره آسیا پرداخته و پوستر بزرگداشت سعدی او را چاپ كرده است. شیوا نخستین طراح گرافیك معاصر ایران است كه خط شكسته نستعلیق را نه به عنوان عامل فرعی و خبررسان، بلكه به عنوان یك عنصر گرافیکی در آثار خود به كار برده است. انجمن بینالمللی طراحان گرافیك او را به عنوان یكی از 12 طراح گرافیك برتر جهان برگزیده است.
برای پایان این گزارش به آجرهای بمباران شده «محمود آزادنیا» اشاره میکنم. آزادنیا، روی آجرهای مدرسهای در بهبهان خوزستان، شکل دوچرخه، پنجره و نردبان کشیده است. آن وسط هم مثل سقف بیشتر خانههای زمان جنگ، آجرها از هم پاشیده شدهاند. آزادنیا برای این چیدمان، چنین متنی نوشته است: در حدود ساعت 17:10 بعد از ظهر 4 آبان 1362، در حالی که دانشآموزان نوبت عصر مدرسه شهید حمدالله پیروز در بهبهان در کلاسهای درس خود بودند، مدرسه مورد اصابت حمله موشکی صدام قرار گرفت.
نظر شما