قدس/ ایستگاه/ مجید تربت زاده : ۱۳ بهمن ۱۳۵۷ - مدرسه علوی- جلوی دفتر مدرسه، سرسرایی بود که امام«ره» در آن‌جا برای مردم سخنرانی می‌کردند. آن روز هم جمعیت زیادی آمده بود. چند نفر از وعاظ نزد امام(ره) رفتند و گفتند:« آقای فلسفی از سال ۵۰ ممنوع المنبرند...خوب است امروز ایشان منبر بروند...امام گفتند:«فلسفی زبان گویای اسلام است». برخلاف انتظار مردم، ابتدا «حجت الاسلام فلسفی» بر منبر رفت و سخنرانی کرد و پس از آن امام«ره» گفتند:«اعلام کنید از امروز منبر آقای فلسفی فتح(آزاد) شد...»

 آقای فلسفی پس از سال‌ها منبر رفت

   نخستین منبر
فرزند آیت الله شیخ محمد رضا تنکابنی از علمای برجسته تهران بود. کودکی‌اش را نزد پدر و با آموزش‌های او گذراند و برای دوره ابتدایی وارد مدرسه «توفیق» شد. بعد از آن فقه و اصول را در مدرسه «محمدیه» گذراند و برای دروس سطح (شرح لمعه) شاگردی پدرش را کرد. درس را با مباحث فلسفی ادامه داد و بعدها برای دروس خارج به قم سفر کرد و نزد شیخ عبدالکریم حائری، زانوی شاگردی به زمین زد. مادر علاقه داشت فرزندش اهل منبر باشد، اما پدر می‌گفت که باید درس را ادامه بدهد. در نهایت هم قرار شد، شنبه تا چهارشنبه درس بخواند و دو روز آخر هفته را به منبر اختصاص دهد.
خاطره نخستین منبرش را چنین روایت کرده است: « نزد شیخ علی اکبر رشتی(عزمی) رفتم و گفتم یک  منبر برای من بنویس او برای من یک منبر نوشت. من این منبر را حفظ کردم. تصمیم گرفتم اولین منبرم در همان مسجد فیلسوف باشد که پدرم شب ها در آن جا نماز جماعت اقامه می‌کرد. پس از نماز مغرب و عشا منبر رفتم ابتدای منبری که آقای عزمی برایم نوشته بود، چند بیت شعر داشت و من با آن اشعار منبر را شروع کردم. آقای شیخ محمد شمیرانی با صدای بلند گفت: آفرین! این آفرین در آن روزگار به من چنان قدرتی داد که هر وقت بشنوم یا در کتابی بخوانم که تشویق چه قدر مؤثر است، این آفرین او مثل آفتابی در ضمیر من می‌درخشد.»

  منبرهایش چه داشت؟
بعدها که حسابی اهل منبر شد، دیگر روش سخنرانی و منبر رفتن‌های مرسوم را نمی پسندید. برای همین کوشش کرد، طرحی نو در اندازد. آن‌ها که منبرهایش را تجربه کرده‌اند، می‌دانند که آقای فلسفی از علم روز و روان شناسی برای تشریح مسایل اخلاقی و توضیح آیات و روایات بهره می‌جست. منبرهایش از مسایل روز سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خالی نبود. دشمن عوام زدگی و عوام فریبی بود. در سال‌های مبارزه نیز بی پروا از رژیم پهلوی انتقاد می‌کرد. گواه این مسایل، مبارزه سرسختانه‌اش با حزب توده و سپس با بهائیت بود. مبارزه‌ای که به خاطر آن هزینه‌های سنگینی هم داد. برای اولین بار وقتی در باره حمله به مسجد گوهرشاد صحبت کرد، احضارش کردند و حکم سه سال ممنوع المنبری را گذاشتند پیش رویش. پیش از آن هم از حضور در برنامه‌های رادیویی محرومش کرده بودند. پس از این حوادث، چنان معروف و مشهور شد که برخوردهای رژیم هم با او حساب شده تر بود. چه اینکه دیگر یک منبری ساده نبود و در مسایلی مانند مخالفت با کاپیتولاسیون  سخنگوی علما و مراجع و نماینده آیت الله بروجردی نیز بود. وقتی کار به اعتراض نسبت به تدوین کتاب‌های درسی جدید کشید، از زمره کسانی بود که توانست رژیم را قانع کند تا کتاب دینی را نیز به کتاب‌های
درسی بیفزایند.

   نیرنگ ساواک
سال 1347 یک جورهایی رژیم طاغوت را کلافه کرده بود. از ساواک تماس گرفتند، دنبالش آمدند و او را به ملاقات نصیری بردند. عکسی مونتاژ شده را جلویش گذاشتند که  او را در کنار زنی نیمه عریان  نشان می‌داد .خلاصه حرف نصیری این بود « بیشتر از این شلوغ کنی، عکس را منتشر می‌کنیم» اما فلسفی بازهم با منبرهایش شلوغ کرد! پس از سخنرانی تند و تیزش در مسجد جامع تهران، ساواک تهدیدش را اجرایی کرد و آن عکس کذایی منتشر شد. اما بر خلاف انتظارها نتیجه وارونه داد. استقبال مردم که به توطئه پی برده بودند، از منبرهایش بیشتر شد تا اینکه به سال 1350، رژیم برای همیشه منبر رفتنش را ممنوع کرد.

  آخرین منبر
نه اینکه با ممنوعیت منبرهایش، از پا نشست. در خانه کلاس تدریس فوت و فن خطابه و منبر تشکیل داد تا شاگردانی تربیت کند که خطبه‌های آتشین بخوانند و آتش بیندازند به خرمن افکار پلید و انحرافی. فراموش نشدنی ترین منبرهایش اینها بودند که ثبت شده است:  1322  سخنرانی علیه مدارس مختلط، 1326 مسأله فلسطین، 1327 علیه حزب توده، 1330 حمایت از نهضت ملی شدن صنعت نفت، 1334 علیه بهائیت که موجب قیام مردمی و خراب کردن نماد بهائیت شد و شب عاشورای 1342 در محکومیت کشتار مدرسه فیضیه.
سرانجام مرد خطبه‌های پرشور و آتشین، 27 آذر 1377 در حال سخنرانی برای مبلغان دینی، به رحمت خدا رفت و آرام گرفت.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.