قدس آنلاین/ آرش شفاعی: در کشور ما که فرهنگ نقد چندان جا نیفتاده است، اگر از هر هنرمندی کوچک ترین انتقادی بشود، بر می‌آشوبد و در اولین واکنش به خبرنگاران و منتقدان دشنام می‌دهد که البته اهالی رسانه هم به این واکنش‌ها عادت کرده اند.

کاش ما هم تمشک طلایی داشتیم

فرض کنید ما در ایران جرأت داشتیم به کارگردان‌هایی که پول و وقت و امکانات ما را خرج ساختن فیلم‌هایشان می‌کنند و در پایان فیلمی‌بد و نا امیدکننده تحویل می‌دهند، می‌گفتیم که بالای چشمشان ابروست و فیلمی‌که ساخته اند، ما را از دنبال کردن ساخته‌ها و کارنامه هنری آنان، ناامید کرده است در اینصورت می‌دانید باید همین جمله را به چند کارگردان در جشنواره امسال می‌گفتیم؟
فرض کنید ما در کشوری زندگی می‌کردیم که می‌شد به کارگردان‌هایی که فیلم‌های خسته کننده، ضعیف و پر از ایراد می‌سازند، نازک تر از گل گفت یا «تمشک طلایی» به آنها داد، در این صورت از بین کارگردان‌هایی که امسال در جشنواره بودند، نامزدهای دریافت این جایزه از دید ما این سه کارگردان بودند که اسامی‌شان را در زیر می‌آوریم؛ توضیح اینکه «کمال تبریزی» از پارسال و با فیلم « طعم شیرین خیال» خیال ما را از بابت فیلم‌هایش راحت کرده بود و به همین دلیل در این فهرست نیامد.

 رضا میرکریمی
او نشان داد که می‌توان فیلمی‌ به خوبی «خیلی دور، خیلی نزدیک» ساخت و بعد از چند سال فیلمی‌ به بدی «دختر» و البته به خرج منطقه آزاد تجاری اروند تحویل جامعه داد. فیلمی‌ با ابهامات فراوان، فیلمنامه‌ای مغشوش و بازی‌های متوسط. شاید تنها نکته قابل عرض فیلم، نماهای خوبی است که از پالایشگاه آبادان گرفته است ولی اصلاً مشخص نیست آبادان و پالایشگاه در پیشبرد داستان چه نقش و تأثیری دارند. درباره این فیلم به وقتش بیشتر خواهیم نوشت اما به نظر می‌رسد کارگردان‌هایی نظیر میرکریمی‌ یادشان رفته است که آمده‌اند قصه‌ای را تعریف کنند و فیلمی ‌بسازند، نظریه پردازی درباره گسست نسل‌ها و فاصله افتادن میان نسل جوان و نسل قبل، وظیفه‌ای است که دیگران به اندازه کافی انجام می‌دهند.

 پرویز شهبازی
خیلی دلم سوخت که دیدم کارگردانی که نفس عمیق را ساخته است و فیلم‌های قابل احترامی‌چون دربند و عیار 14 را در کارنامه خود دارد، با خود چه کرده است که به «مالاریا» رسیده است؟ فیلمی‌که بنیاد نگارش فیلمنامه اش بر باد است. دختر و پسری که از خانه فرار کرده اند و به تهران آمده‌اند و تازه آنجا می‌فهمند شب نمی‌توانند در هتل بخوابند! فیلمی ‌با شخصیت‌های اضافه، بازی‌های متوسط و ضعیف، سکانس‌هایی که هیچ دلیلی برای آمدنشان نیست و ...! راستی اینهمه خبرسازی و جنجال برسر بازی «آزاده نامداری» بخاطر همین بازی وارفته و بدون حس بود؟ هر دختر لاغر اندام چادری دیگری هم می توانست در حد این خانم، بازی کند!

 هاتف علیمردانی
سال قبل وقتی در جشنواره «کوچه بینام» را دیدم، اگرچه شخصاً آن را دوست نداشتم کارگردان آن فیلم را بخاطر ساختن فیلمی‌سنجیده، درست و خوش ساخت در دل ستودم اما امسال با دیدن
«هفت ماهگی» بازهم همان حس نا امیدی به سراغم آمد. متأسفانه ستاره‌ها هیچ وقت نمی‌توانند یک فیلم را که ظرفیت یک داستان بلند را ندارد و براساس درون مایه ای تکراری ساخته شده است، نجات دهند و بازی تکراری
«حامد بهداد» و دیگر بازیگران فیلم نتوانسته است، به کمک کارگردانی بیاید که نتوانست طعم خوش دیدن فیلم قبلی اش را تکرار کند.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.