قطر کشوری کوچک با سیاستی بلند پروازانه 

کشور قطر با وسعتی معادل 586،11 کیلومتر مربع و با جمعیتی در حدود 160،123،2 نفر( که صرفا 000،850 نفر آنان بومی و یا بومی شده و دارای ملیت قطری هستند) ، بعنوان یک بازیگر منطقه ای پر نفوذ در سالهای اخیر ظهور کرده است.

امیر شیخ حامد بن خلیفه الثانی از سال 1995 بر قطر حاکم بوده است. او، که بعد از یک کودتای بدون خون ریزی علیه پدرش به قدرت رسید، یک سیاست بلند پروازانه ای را برای کشور کوچکش دنبال کرده است. مولفه های قدرت داخلی قطر از جمله ثروت منابع طبیعی نفت وگاز، مالکیت خبر گزاری الجزیره وایجاد شبکه ای از اتحاد ها و ائتلاف های منطقه ای و بین المللی بسار ظریف و با ملاحظات امنیتی به دوحه اجازه داده است که در سطح خاورمیانه بعنوان بازیگری با نفوذ خودش را نشان دهد.

در مورد ماهیت سیاست خارجی قطر بحث هائی در بین تحلیل گران سیاست خارجی مطرح می باشد. بعضی معتقدند که قطر سیاست خارج خود را به دور از هر گونه نفوذ ایدئولوژیک به اجرا در آورده است، و این کشور صرفا در پی کسب منافع و دست آوردهای ژئوپلتیک در منطقه می باشد. ولی دیگران معتقدند که سیاست خارجی قطر با شکلی از تفکرات اسلام سنی هدایت میشود و بطور فعالانه در پی توانمند سازی پیروان این مذهب در سراسر دنیای اسلام است و البته شاید حقیقت بین این دو نظریه قرار گرفته باشد، زیرا قطر اجبارا میبایست موازنه ظریفی را در سیاست خارجی خود رعایت نماید.

قطر و مولفه های قدرت و نفوذ آن

تمرکز قدرت در خانواده آل ثانی در نیمه دوم قرن نوزده میلادی منجر به ایجاد کشور قطر شد. معهذا از سال 1872 تا سال 1913 ، قطر تحت سلط حکومت عثمانی قرار داشت و سپس قیمومت انگلستان از سال 1916 تا 1972 بر این سرزمین استقرار یافت، و صرفا پس از خروج انگلستان از منطقه به استقلال آن منجر شد. از نظر اقتصادی قبل از کشف منابع نفت و گاز، قطر یکی از فقیرترین کشورهای حوزه خلیج فارس بود، و برای بیشتر تاریخ کوتاهش هیچ گونه اهمیتی در سیاست بین الملل نداشت. در واقع کشور فقیری که طعمه سایر کشورهای بزرگتر بود. ولی کشف منابع نفت و گاز وسیع همه چیز را تغییر داد و امروزه قطر یک دوره ای از ثروت بی سابقه را تجربه می کند. قطر از رشد سالانه ای برابر با 15.8% بر خوردار است و درآمد سرانه آن در دنیا بعد از لیختن اشتاین در دنیا دوم است. قطر بیستمین کشور صادر کننده نفت، سومین صادر کننده گاز و ششمین دارنده مخازن گاز دنیا می باشد. در سال 2006، قطر بزرگترین صادر کننده گاز ال ان جی جهان بوده است.

بدون شک پترو دلارهای قطر موقعیت آن کشور را در صحنه سیاست های منطقه ای و بین المللی تسهیل کرده است. این کشور دارای ذخایر 25 میلیارد بشکه نفت قابل استحصال و 25 تریلیون متر مکعب گاز میباشد. ولی نفت و گاز به تنهائی قادر نیست که افزایش روز افزون نفوذ و نقش پر رنگ قطر را در سیاست های منطقه ای و بین المللی توضیح دهد. ائتلاف های چند گانه دوحه در منطقه  و با قدرت های فرا منطقه ای، سیاست فعال آن کشور بعنوان کارگزار صلح در سراسر دنیای اسلام و اثرات قدرت نرم خبر گزاری الجزیره نیروهای عمده ای هستند که پشت سر قدرت نفوذ نوظهور قطر قرار دارند. از سال 2011، قطر از فرصت های موجود استفاده کرده و بطور بسیار زیرکانه ای نقش بی بدیل خود را برای توسعه نفوذش در سراسر جهان عرب ایفاء و روز بروز روزنه های تازه ای ایجاد کرده است.

ائتلاف و اتحادهای چند گانه

با توجه به اقتصاد فعالی که توسط صادرات نفت و گاز سازماندهی شده است، قطر در حفظ ثبات در خلیج فارس منافع حیاتی دارد، زیرا بیشتر صادرات آن کشور به شرکای تجاری اش، کشورهای ژاپن، کره جنوبی، هندوستان و سنگاپور از طریق خلیج فارس و تنگه هرمز انجام میشود. نظر به جمعیت کم و ارتش کوچک آن (دومین ارتش کوچک خاورمیانه)، دوحه برای حفظ منافع امنیتی اش تا حد زیادی متکی به همکاری و حمایت کشورهای فرا منطقه ای و خارجی است. در روابط خارجی، قطر تقریبا سیاست مسائل صفر با همسایگان را باجرا در آورده است و اقدامات دیپلماتیک را به گونه ای پیگیری کرده است تا روابط مثبت را با تمامی بازیگران منطقه ای از جمله مخالفین بر قرار و تقویت نماید.

از زمان جنگ اول خلیج فارس، قطر در اتحاد و ائتلاف نزدیک با ایلات متحده آمریکا بوده است و در حال حاضر پایگاه فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه خلیج فارس در قطر قرار دارد. در عین حال دوحه روابط نزدیکی را با تهران حفظ کرده است. در تاریخ 2010، دوحه و تهران یک موافقتنامه امنیتی امضا کردند تا با تروریسم مبارزه کنند و همکاریهای امنیتی را در سایر زمینه ها ارتقا بخشند. دولت قطر تنها عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد است که علیه قطعنامه 2006 شورا که ایران را برای فعالیت های هسته ای اش در سال 2006 محکوم میکرد، رای منفی داد. قطر با ایران در منطقه پارس جنوبی شریک میباشد، روابط و منافع مشترک عمیق اقتصادی داشته و روابط  همکاری را حفظ کرده است. قابل ذکر است که از آنجا که قطر دارای یک اقلیت کوچک شیعه است، هیچ گاه خطر شیعه گری و جنبش شیعه آن کشور را تهدید نکرده است، آنگونه که مثلا بین ایران و سایر کشورهای منطقه وجود دارد، و لذا این موضوع بین ایران و قطر منتفی است. روابط سیاسی بین قطر و عربستان سعودی، تنها کشوری که قطر با آن مرز مشترک دارد، اگر چه برای چند دههه تیره و مغشوش بوده است، ولی ابداعات دیپلماتیک سالهای 2007 و 2008 موجب نزدیکی دو کشور شد. قبل از درگیریهای مسلحانه داخلی سوریه، قطر و سوریه نیز روابط اقتصادی و سیاسی خوب و معقول داشتند. اگر چه قطر و رژیم صهیونیستی هر گز روابط دیپلماتیک رسمی نداشته اند، ولی اسرائیل از یک مرکز تجاری در دوحه بر خوردار بوده است. بدیهی است روابط تجاری با اسرائیل، دوحه را از روابط دوستانه با حماس و سایر احزاب و گروه های لبنانی از جمله حزب الله محروم نکرده است.

ایجاد و نگهداری این موازنه ظریف و شکننده توسط قطر در سطح منطقه و منابع زیاد ثروت، این کشور را قادر ساخته است که بعنوان یک کارگزار صلح بیطرف و مشروع ظاهر شود، و توانسته  است که در دههه اخیر با منابع عظیم مالی مذاکرات صلح وسیعی را مدیریت کند. در سال 2006، رهبران قطر سعی کردند که مذاکرات بین گروهای فلسطینی متضاد را در غزه بعد از انتخابات سال 2006 میانجیگری نمایند. در یک دوره از جنگ داخلی یمن، دوحه توانست نقش مثبتی را در ایجاد آتش بس بین صنعا و شورشیان هوثی ایفا کند. بزرگترین موفقیت دیپلماتیک قطر میانجیگری و میزبانی مذاکرات رفع اختلافات گروههای لبنانی، بعد از آنکه در سال 2008 اقدامات خشونت آمیز در سراسر لبنان شروع شد، در دوحه بود که به اقدامات خشونت آمیز بین حزب الله و سایر گروه های لبنانی پایان داد. همچنین در سال 2008 ، وزیرامورخارجه قطر، احمدبن عبدالله المحمود آمادگی کشورش را برای مذاکرات میانجیگری بین دولت سودان و گروهای شورشی در دارفور اعلام داشت. قطر همچنین کمک کرد تا اختلافات مرزی بین اریتره و جیبوتی حل و فصل گردد.

تلاش های قطر برای حل و فصل اختلافات بین کشورهائیکه هزاران کیلومتر دورتر از خلیج فارس قرار دارند نشان از مصمم بودن این کشور است تا بعنوان کارگزار صلح در سراسر جهان عرب و اسلام مورد احترام قرار گیرد. در واقع جائیکه آمریکا و اتحادیه اروپا در حل و فصل اختلافات و در گیریهای منطقه بی ثبات شکست خورده اند، قطر توانسته از فرصت استفاده کرده و به عنوان یک نیروی ثبات بخش ظهور کند.

اگر چه چنین تلاشهای دیپلماتیک پر هزینه اند، ولی دوحه این اقدامات و کارگزاریها را بعنوان یک سرمایه گزاری در جهت منافع دراز مدت قطر تلقی میکند. با این وجود، هنوز تحلیلگران سیاست خارجی قطر اظهار میدارند که سیاست خارجی این کشور ممکن است بعلت محدودیت درونی قطر، کوچک بودن و حقایق و واقعیت های سیاسی منطقه ای که در آن واقع است، قابل دوام نباشد. مثلا، روابط خوب دوحه با تهران در تضاد کامل با روابط دوحه با سایر کشورهای حوزه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی و شورای همکاری و خاصه آمریکاست. در سال 2009، سناتورجان کری، اکنون وزیر امور خارجه آمریکا، اعلام کرد که قطر نمی تواند هم متحد آمریکا باشد و هم برای حماس پول ارسال کند. همچنین حمایت قطر از شورشیان سوریه و تلاش هایش برای در انزوا قرار دادن و سرنگونی بشار اسد موجب تنش با ایران گردیده است. بعضی اتفاقات و تحولات مانند درگیری ایران با آمریکا و یا عربستان و یا گسترش خشونت ها از سوریه و عراق به سایر کشورها، قطر را مجبور خواهد کرد که موضع خود را روشن و از یکی از طرفین طرفداری کند. لذا سوالی که مطرح میشود اینست که آیا قطر قادر خواهد بود روابط صمیمی خود را با منافع متضاد کشورهای منطقه بی ثبات تداوم بخشد.

خبرگزاری مستقل الجزیره یا ابزار سیاست خارجی قطر

سانسور ارتباطات جمعی و مشت آهنینی که دولتهای عرب منطقه بطور سنتی بکار برده اند، و همچنین کمیابی رسانه های مستقل، توده های عرب منطقه را تشنه منابع اخبار در دسترس قرار داده است. لذا از زمانیکه دولت قطر الجزیره را در سال 1996 پایه گذاری کرد، کانال های ماهواره ای برای میلیون ها عرب بعنوان اخبار قابل اعتماد و قابل اتکاء در آمده است. اگر چه پوشش انتقادی از خود دولت دوحه بسیار کمیاب است، ولی پوشش اخبار خارجی انتقادی الجزیره اغلب رژیم های دیکتاتوری منطقه را به ستوه آورده است. طی سالیان اخیر و خصوصا در جریان تحولات بهار عربی، دولتهای تونس، مراکش، مصر، لیبی و سوریه دفاتر الجزیره را در عکس العمل به آنچه آنها داستان های خبری تحریک آمیز و یکجانبه، تهمت آمیز و زهرآگین تلقی کرده اند، تعطیل کرده اند. خصومت رژیم های عرب نسبت به الجزیره، موجب افزایش وجهه مردمی بودن آن در بین مردمان و توده های عرب شده است. طی دههه 2000، الجزیره در دنیای عرب نقش قاطعی را ایفا کرد و با نزدیک کردن و هماهنگ  نمودن مبارزات ملی پراکنده در داخل کشورها، یک روایت منسجم از اعتراضات مردمی عرب علیه دخالت خارجی و سرکوب داخلی را به تصویر می کشید.

در چشم توده های عرب، الجزیره بطور بیطرفانه انتفاضه قدس و تجاوز آمریکا به عراق را پوشش داده است، بگونه ای که اتحاد اعراب را بهمراه داشته و آنها را قادر ساخته است که بطور آشکارا روابط صمیمانه اشان با آمریکا را و عدم اقدام مثبت در مورد مسئله فلسطین را مورد بحث قرار دهند. در اوایل سال 2011، وقتی که بهار عربی شروع شد و الجزیره تظاهرات مردمی در این کشورها را نشان میداد، توده های عرب انقلاب را در امواج هوائی مشاهده می کردند.

با این حال بعضی ها معتقدند که الجزیره بر اساس منافع قطر انجام وظیفه میکند تا اینکه صرفا بیطرفانه و براساس شرافت حرفه ای اش اقدام کند. برای مثال، مقامات مصری می گفتند که اخبار  و گزارشات الجزیره علیه مبارک رئیس جمهور مصر است. اگر چه دلایلی وجود دارد که میتوان اعتقاد داشت که موفقیت الجزیره در مصر مدیون مدیریت خوب آن بوده است. ولی در عین حال دلایلی وجود دارد که خانواده پادشاهی قطر از الجزیره بعنوان یک سلاح و ابزار در سیاست های منطقه ای استفاده کرده اند و نه بعنوان یک سمبل مستقل که گاهی ارزیابی میشود.

سوءظن درباره بی طرف نبودن الجزیره زمانی بیشتر شد که ویکی لیکس افشاء کرد که درزمان جنگ آمریکا علیه عراق دبیر کل شبکه تحت فشار دولت آمریکا پوشش خبری شبکه را اصلاح کرد. براساس دستور یک مقام سفارت آمریکا در سال 2005، یک کپی از گزارش انتقاد آمیز آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا به مدیر کل خبرگزاری تحویل داده میشد که در آن آمریکا در مورد پوشش سه ماهه خبری الجزیره انتقاد کرده بود. مدیر شبکه نیز گفته است که وزارت امور خارجه قطر قبلا گزارش دو ماهه را در مورد گزارشات آمریکا به او داده است که بر اساس آن مشاوره سه جانبه بین شبکه و دولت های آمریکا و قطر در این مورد وجود داشته است.

در جریان تحولات بهار عربی ، علیه الجزیره تهمت های زیادی وجود داشت که خبرگزاری استانداردهای دوگانه را مورد استفاده قرار می داده است، برای مثال پوشش خبری نهضت های سوریه و لیبی در مقایسه با بحرین همسایه، که یک متحد قطر است متفاوت است. با این همه شکی وجود ندارد که الجزیره به یک نیروی قدرتمند تبدیل شده است و بسیاری از دولت های خاورمیانه درصدد محدود کردن نفوذ آن و یا استفاده از آن در جهت اهداف سیاسی می باشند. رژیم قطر نیز به خوبی از این ثروت آگاه است و آن را در جهت منافع و سودشان در صحنه بین المللی مورد استفاده قرار می دهد و تا حدود زیادی در توجیه سیاست های خارجی به الجزیره متکی است تا به صورت یک بازیگر عمده در منطقه و سایر نقاط جهان تبدیل شود.

گسترش دمکراسی یا امپریالیسم قطری

وقتی که شورش های انقلابی در لیبی علیه قذافی شروع شد، قطر اولین کشور عربی بود که دخالت نظامی خارجی را مورد تاکید قرار داد و به شورشیان مشروعیت سیاسی اعطا کرد . زمانی که ناتو دخالت نظامیش علیه قذافی را در مارس 2011 شروع کرد، حمایت قطر از شورشیان پوشش سیاسی لازم را برای ناتو فراهم ساخت.
دوحه همچنین سه جنگنده میراژ اختصاص داد تا شورشیان لیبی را در قطر آموزش دهد و لذا رابطه نزدیکی بین شورشیان و دولت قطر برقرار شد. برای ماه ها دوحه به مرکز فعالیت های لیبیایی ها تبدیل شد و کمک های قطر به آنها سری نبود و رهبران شورشی را در هتل های گران قیمت جای داده بود و کانال های ماهواره ای را در اختیار آنان قرار داد. هواپیماهای باری لیبی نیز دهها میلیون دلار مواد غذایی ، دارو و سلاح و همچنین سربازان عملیات خاص را به لیبی رساندند و به مراکز شورشیان در بن غازی طی پروازهای منظم تحویل دادند، تقریبا تمام نیروی هوایی قطر در خدمت ناتو و منطقه پرواز ممنوع لیبی قرار داشت. به همین جهت در ماه اوت 2014، وقتی که جنگجویان لیبیائی به قصر قذافی هجوم بردند آنها پرچم قطر را به عنوان تشکر در آن کشور بلند کردند. یک وضعیت مشابه فوق نیز در مورد سوریه پیش آمد و قطر همان نقش را بازی کرد. وقتی از امیر قطر سوال شد که آیا قطر از دخالت نیروهای خارجی در سوریه حمایت خواهد کرد یا خیر، او گفت " من فکر می کنم در این وضعیت برای توقف کشتار تعدادی سرباز می بایست دخالت و کشتار را متوقف کنند." قطر نقش رهبری را در تصمیم گیری در چهارچوب جامعه عرب به منظور تعلیق عضویت سوریه در سال 2011 ایفا کرد . در ضمن حمایت قطر از مخالفین سوریه صرفا دیپلماتیک نیست ، بلکه دوحه نیروهای مخالف اسد را با سلاح مسلح و حمایت کرده است. طبق گفته مخالفین سوری انگیزه واقعی دوحه برای حمایتش از دخالت نظامی در لیبی و سوریه بسیار پیچیده است و تحلیل گران با برنامه واقعی قطر موافق نیستند. بعضی معتقدند که رژیم قطر برنامه انسان دوستانه در نظر دارد، در حالی که دیگران تلاش های قطر را گسترش وهابیت می دانند. در حقیقت حمایتی که قطر از اسلام گرایان سنی در لیبی،تونس و سوریه به عمل می آورد، هم در جریان و هم بعد از مبارزات علیه رژیم های غیر مذهبی، نشان می دهد که قطر در پی تشکیل یک اتحاد ایدئولوژیک با نیروهای جدید در خاورمیانه جدید است. اما آیا حمایت قطر برای این فرقه ها با وابستگی و وفاداری از ایدئولوژی اسلامگرایی نشئت گرفته یا صرفا فرصت طلبی است. روشن نیست؟

چالش های سیاست خارجی دوحه

عوامل مختلفی تدارم و حفظ سیاستهای خارجی دوحه را به چالش کشیده است. موضوع بیطرفی و ظاهراً بدون جانب دارانه قطر در منطقه بی ثبات، تصویر آن را بعنوان یک کارگزار صلح مشروع ارتقاء داده است.

با این حال دخالت رژیم قطر در جنگهای منطقه ای و طرفداری از یک طرف درگیری به طور غیر قابل احترازی دشمنانی را برای دوحه ایجاد کرده است. در خلال ماههای گذشته ، گزارشاتی رسیده است که دولت سوریه یک جنگ سایبری علیه قطر در انتقام گیری از حمایت شورشیان توسط قطر انجام داده است. بعضی صداهای اعتراض علیه قطر در لیبی بخاطر دخالت در سیاست داخلی آن کشور شنیده می شود.

بسیاری از لیبیائی ها اعتراض می کنند و شکایت دارند از اینکه کمکهای قطر هزینه ای را برای لیبی در بر دارد. آنها می گویند که قطر از یک گروه اسلامگرای خاص با سلاح و پول حمایت کرده است و بدینوسیله آنها را از اهرم قدرتمند و زیادی روی فرآیند سیاسی برخوردار ساخته است. لذا رهبران نظامی و سیاسی لیبی گفته اند که اگر کمکهای قطر از در وارد شود آن را می پذیریم ولی اگر از پنجره این کمک ها به بعضی افراد اعطا گردد و از کانال های رسمی انجام نگردد، قطر را نمی خواهیم.در همین راستا قطر در شمال آفریقا و سوریه بیشتر کمکهای خود را به احزاب اسلامی اعطا می کند که طبیعتاً با اعتراض و دشمنی گروههای لائیک و غیر مذهبی روبرو می گردد. لذا، با وجود دشمنان تازه در خاورمیانه و شمال آفریقا قطر بعنوان یک بازیگر بیطرف که مصمم به ارتقای صلح و ثبات در منطقه می باشد آسیب زیادی خواهد دید.

علاوه بر این دخالت روز افزون قطر در مسائل و اختلافات داخلی کشورهای منطقه، تنشهای ژئوپولتیک در منطقه را به نقطه ای خواهد رسانید که قطر مجبور خواهد شد که خود را با یک طرف یا طرف دیگر اختلاف متحد سازد. تا کنون قطر بطور موفقیت آمیزی موازنه ای از منافع کشورهای بزرگتر را علیه یکدیگر بدون آنکه بطور آشکارا دشمن تراشی کند به وجود آورده است . با این حال این توازن برقرار شده بسیار شکننده ، ظریف و تقریباً تداوم آن تحت شرایط و اوضاع و احوال خاص غیر ممکن خواهد شد، مثلاً چنانچه برخورد نظامی احتمالی بین ایران و آمریکا در خلیج فارس اتفاق بیفتد،  که قطر احتمالا از نفوذش استفاده خواهد کرد تا از اتفاق چنین سناریویی جلوگیری کند.

نهایتا اصرار رژیم قطر به تعهدش نسبت به گسترش دموکراسی، آزادی و شرافت انسانی در دنیای عرب اغلب به دلایل قابل قبول با سوء ظن روبرو شده است. قطر خود توسط یک رژیم غیر انتخابی حکومت میشود. موضع رهبران قطر و دولت این کشور در داخل متفاوت است.

گروههای حقوق بشر مانند عفو بین الملل، ناظرین حقوق بشر و خانه آزادی در مورد مسائل فقدان آزادی و دموکراسی در قطرگزارش داده اند. فقدان یک رسانه مستقل و سیستم حقوقی تبعیض آمیز نیز اثبات شده است.
علاوه بر این، حقوق کارگری بیش از یک میلیون کارگر خارجی در قطر نادیده گرفته می شود. این کارگران اجازه ندارند اتحادیه تشکیل دهند، اعتصاب کنند و غالباً تحت اجبار قرارداد کاری امضا کرده اند و شکایت در مورد دیرکرد پرداخت حقوقی زیاد است.

با این وجود، اظهاراتی وجود دارد که امیر قطر در تلاش است که تصویری مناسب از قطر بعنوان یک کشور مدرن و دموکراتیک دوباره شکل دهد. اخیراً دوحه اعلام کرده است که انتخابات برای مجلس شورا برگزار می گرددو اینکار یک اقدام شجاعانه خواهد بود تا اطمینان حاصل شود که امواج اعتراضات موجود در منطقه به قطر سرایت نخواهد کرد. با توجه به اینکه در آمد سرانه قطر بسیار بالاست برای دولت این امکان وجود دارد مشروعیت و مردمی بودن خودش با تداوم ارتقای کیفیت زندگی برای شهروندان قطری حفظ کند و بدینوسیله از اعتراضات گسترده جلوگیری کند. آیا چنین تحولاتی منعکس کننده تعهد واقعی به اصلاحات دموکراتیک است. باید دید چه اتفاقی در آینده خواهد افتاد. اما روشن است که امیر قطر کاملاً مصمم است که اطمینان حاصل کند که وقایعی مانند آنچه در بحرین در جریان است در قطر رخ نخواهد داد.

اثرات سیاست خارجی قطر بر سیاستهای آمریکا در منطقه

به عنوان میزبان فرماندهی مرکزی نیروهای آمریکا در خلیج فارس ، قطر نهایتا تسلط نظامی آمریکا در حوزه خلیج فارس، منطقه خاورمیانه و غرب آسیا را تسهیل کرده است. با میزبانی یک مرکز تجاری اسرائیل، قبل از سال 9-2008 جنگ غزه، قطر اثبات کرده است که در رابطه با اسرائیل آمادگی بیشتری از سایر دولت های عربی دارد. ولی تمایل قطر به ایجاد روابط صمیمی با کشورها و بازیگرانی که به طور تحریک آمیزی در پی به چالش کشیدن هژمونی آمریکا در منطقه هستند، خصوصا گروه های اسلامی شمال آفریقاا نشان می دهد که منافع قطر همیشه با منافع آمریکا همگام و در اتحاد کامل نیست. در حال حاضر ، بسیاری در واشنگتن در مورد روابط بین قطر و گروه های جنگجویان ضد آمریکایی در منطقه ناراضی و عصبی هستند. حتی گزارش ویکی لیکس از وزارت امور خارجه آمریکا ، قطر را متهم کرده است که به عنوان ، بدترین شریک آمریکا در منطقه در رابطه با تلاش های ضد تروریسم بوده است. این گزارش اظهار می دارد که خدمات امنیتی قطر در مورد اقدام بر علیه تروریست های مشهور مردد است، زیرا ترس دارد که متهم به ائتلاف با آمریکا شده و هدف انتقام آنان قرار گیرد. معهذا، هیچ دو کشوری را نمی توان یافت که همیشه منافع همسانی داشته باشند، و اگرهژمونی آمریکا در منطقه بیشتر افول کند ، طبیعی است که دیگر کشورها از جمله قطر این خلاء را پر خواهد کرد. چنانچه چنین اتفاقی بیفتد دوحه ممکن است فشار کمتری احساس کند که با برنامه یک قدرت در حال افول همراهی کند، خصوصا وقتی که آمریکا منافع ملی اش را تامین نکند.

 

   

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.