۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۷
کد خبر: 352704
چرا به فلسفه بی توجهیم؟


 متأسفانه از گذشته مشکلي که در حوزه وجود داشته، اين بوده که حوزه فقط به دو رشته فقه و اصول به‌طور تخصصي اهمیت داده و بقيه رشته‌ها مثل فلسفه، تفسير و... هيچ گاه به عنوان رشته‌‌هاي تخصصي مورد توجه نبوده‌اند. موانع فراواني هم در اين زمينه وجود داشته که هنوز هم باقي است. به‌نظر می رسد، حوزه نتوانسته خود را با نيازها و اقتضائات انقلاب هماهنگ کند. اگر مي‌توانست اين هماهنگي را به وجود آورد، اکنون بايد خيلي از نظام‌‌هاي ما مبتني بر متون فلسفي نوشته مي‌شدند. در حالي که حتي تفکر فلسفي‌مان را هم به‌صورت نظام‌مند ارایه نکرده‌ايم، چه برسد به اينکه نظام‌هايي را با پشتوانه فلسفه بنا کنيم. ولي فاصله میان حوزه و دانشگاه در حال از بين رفتن است، آن هم به خاطر اينکه حوزه هم مثل دانشگاه به سمت نظام مدارک و مدارج در حال حرکت است و در نتيجه، گام بعدي آن، اين است که حوزه مجبور مي‌شود، تخصص را در پيش گيرد. در چنين شرايطي ما رشد بيشتري خواهيم کرد. شهيد مطهري در سال 41 در کتاب «مرجعيت و روحانيت در شيعه» طی مقاله‌اي نوشته‌اند که حوزه يا بايد به سمت تخصصي شدن حرکت کند يا بايد در حوزه‌ها را بست. ايشان آن موقع بحث تخصص را مطرح مي‌کنند که در حال حاضر هم اين اتفاق در حال وقوع است.
 مي‌گويند، مرحوم ميرداماد يا شايد هم شيخ بهايي يک روز پيش شاه عباس صفوي رفت. آن ايام هنوز دولت صفوي جان نگرفته بود و حوزه‌‌هاي علميه هم مطرح نبودند. شاه عباس از او خواست، تقاضايي از شاه کند. پس از تعارف‌های معمول، آن فرد که ظاهراً شيخ بهايي بوده، به شاه مي‌گويد، من سوار اسب مي‌شوم، شما افسار آن را در دست گيريد و يک دور دور ميدان شاه اصفهان بگرديد. وقتي اين کار انجام شد، آن سال بيشترين اقبال به سوي مدارس طلبگي انجام شد. به عبارتي وقتي مردم ديدند، طلبه‌اي بر اسبي نشسته و شاه دارد نوکري او را مي‌کند، به سوي مدارس علميه اقبال پيدا کردند. پس در يک جمله بايد از فلسفه و تفلسف در ايران حمايت شود و اين حمايت هم بايد به‌صورت شايسته‌اي صورت گيرد. مشاهده مي‌کنيم، کمتر زماني است که اخبار از افتخارات پزشکي، هسته‌اي، فضايي و... سخن نگويد، در حالي که ممکن است در همان زمان ده‌ها افتخار فلسفي هم نصيب کشور شده باشد، اما يکي از آن‌ها هم مطرح نمي‌شود؛ زيرا اصلاً فلسفه در تراز علم دانسته نمي‌شود يا ما اين همه المپياد در کشور برگزار مي‌کنيم، دريغ از يک المپياد فلسفه؛ در حالي که بايد ميزبان المپياد فلسفه در سطح بين‌المللي باشيم يا دريغ از اينکه نخبگان فلسفه به‌طور مستقل مورد حمايت واقع شوند. آيت‌الله فياضي، حاشيه‌اي بر«نهايه الحکمه» نوشتند که در اين حاشيه، بيش از صد نوآوري دیده می شود که گاه نوآوري‌هاي ايشان مي‌تواند چهره فلسفه را تکان دهد، ولي کسي از اين نوآوري‌ها خبر ندارد و آن ها را نمي‌خواند، بنابراين نخستین گام در راه تحول فلسفه اين است که از آن حمايت مادي شود. در حال حاضر در سال بيش از 800 همايش فلسفي در جهان برگزار مي‌شود و ما در 9/99 درصد آن‌ها حضور نداريم، چون اين مسأله مورد توجه کسي نيست. دبيرخانه‌اي وجود ندارد که اين همايش‌ها را رصد کند و به اصحاب فن گزارش بدهد، مقاله از آن‌ها بگيرد و به اين همايش‌ها ارسال کند. اتفاقاً آن‌ها استقبال هم مي‌کنند. وقتي آيت‌الله مصباح‌يزدي و دکتر حداد عادل در همايش‌هاي فلسفي در خارج (آمريکا يا اروپا) شرکت کردند، خيلي از حضور آن‌ها استقبال شد. وقتي دکتر حداد به انگليسي، حرکت جوهري را تبيين کرده بود، مي‌گفتند فقط چند دقيقه براي او کف مي‌زدند. نکته دوم اين است که جريان‌های ضد فلسفي بايد کنترل و مديريت شود. هنوز مکتب تفکيک در حال ايجاد مشکل است. اين فعاليت‌ها سبب خنثي شدن فعاليت‌‌هاي فلسفي مي‌شود. چون اصحاب تفکيک مانع مي‌شوند، در حالي که وقتي فلسفه و عرفان اسلامي با حمایت‌های رهبري شکل گرفته، نبايد با اين چالش‌ها دچار مشکل شود. من وقتي در مباحث فلسفي آيت‌الله جوادي در مدرسه سعادت قم شرکت مي‌کردم غصه مي‌خوردم که چطور ايشان دقيق‌ترين و عميق‌ترين مباحث فلسفي را که اوج فلسفه است، آنجا مطرح مي‌کنند، ولي حتي يک کوچه آن طرف‌تر، يک نفر از آنچه در اين جلسات مي‌گذرد، باخبر نيست. در حالي که فيلسوفان آمريکايي گاه در کمتر از چهل سال نظرياتشان در سطح جهان مطرح مي‌شود، اما هنوز که هنوز است، ديدگاه‌هاي آيت‌الله جوادي که قله فلسفه است (نه فقط فلسفه اسلامي، بلکه فلسفه) مطرح نشده است و متأسفانه حتي يک مقاله علمي درباره نوآوري‌هاي فلسفي ايشان، آن هم به زبان فارسي نوشته نشده تا چه برسد به زبان‌هاي ديگر؛ زيرا خيلي از مراکزي که در اين زمينه وظيفه دارند، به رسالت خود عمل نمي‌کنند.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.