وی با کسب رتبههای متعدد در بزرگترین جشنوارههای هنری خوشنویسی دنیا مثل ارسیکا، البرده، البرکه، الجزار و... تبدیل به مشهورترین و موفقترین بانوی خوشنویسی جهان شده است. گفتوگوی ما با او را که به لطف و همت همسرش بهمن پناهی که هم مترجم ما بود و هم خانم ماسیپ و البته دنیای مجازی و جادوی اینترنت بخوانید:
خانم ماسیپ اجازه بدهید کمی به عقب برگردیم. به دوران کودکیتان. بیشتر از خودتان بگویید.
من بیست و دوم دسامبر 1978 در جزیره ایبیزا اسپانیا و در یک خانواده مسلمان به دنیا آمدم. پدر و مادرم قبل از تولد من مسلمان شده بودند. من تنها فرزند خانواده هستم و خواهر و برادری ندارم.
درسال 1995 به دانشگاه رفتم و در رشته فلسفه و ادبیات فرانسه و اسپانیایی از دانشگاه جورج واشنگتن در شهر واشنگتن فارغ التحصیل شدم.
آیا خودتان هم در خصوص دین اسلام تحقیقاتی داشته اید؟
بعد از مدتی و با رشد سنی و عقلیام علاقهمند شدم که دین اسلام را خودم بهتر بشناسم. هر چند با مبانی و اصول اولیه آن در خانواده آشنا بودم، ولی خودم شروع به مطالعه کردم.
سفرم به مراکش برای آموختن زبان عربی و زندگی در محیط سنتی – اسلامی یکی از مراحل شناخت بیشتر من از جامعه و باورهای اسلامی بود. مطالعه کتب و مراورده با مسلمانان در سفرهای مختلف و هنرهای اسلامی همگی به شناخت بیشترم درباره دین اسلام کمک کرده است.
با خوشنویسی کجا و به چه شکلی آشنا شدید؟
اولین آشنایی جدی من با خوشنویسی در سفرم به مراکش حاصل شد. در آنجا به دنبال یادگیری هنرهای سنتی –اسلامی بودم و آنجا بود که از طریق یک معلم خوشنویس با مبنای اولیه خوشنویسی آشنا شدم. بعدها برای یادگیری بیشتر و دقیقتر به آمریکا سفر کردم و نزد استاد محمد ذ کریا که یکی از استادان بنام این رشته در آمریکا هستند، تعلیم دیدم.
بعد از آن سالها هم در ترکیه نزد استادان بزرگ خوشنویسی مانند داوود بکتاش و حسن چلبی به تعلیم هنر خوشنویسی پرداختم و موفق به دریافت مدارج عالیه این رشته شدم.
آنجا بود که با ظرافت این هنر در سطح عالی بیشترآشنا شدم و سختگیری و آموزش جدی این استادان دریچه دیگری در زندگی من باز کرد و بعد از سالها تمرین و ممارست، موفق به دریافت اجازه یا همان گواهینامه تکمیل آموزش خوشنویسی توسط این استادان شدم و از این بابت مفتخرم.
برخورد خانوادهتان با رشته هنری که انتخاب کردید، چگونه بود؟
اتفاقا خیلی از اینکه من به این هنر علاقهمند بودم، استقبال میکردند و مرتب تشویقم میکردند. در ابتدا شاید خیلی تصور نمی کردند که این قضیه برایم جدی است و چقدر در یادگیری این رشته اصرار دارم. حتی گاهی هم با تردید به آن نگاه میکردند، ولی وقتی سختکوشی و جدیتم را برای آموزش این هنر و سفرهای متعددم را برای تعلیم خوشنویسی به کشورهای مختلف و حضور در مکتب استادان مختلف دیدند، آنها هم باورشان شد که من راهم و علاقهام را پیدا کردهام.
آیا دیگر افراد خانوادهتان هم در رشته خاصی فعال هستند؟
نه به آن شکل حرفهایاش. البته مادرم مثل خیلی از خانمها در سراسر جهان در زمینههای هنرهای دستی و خانگی فعالیت داشته است و شاید هم همین قضیه مشوق اصلی من برای انتخاب هنری بود که دوستش دارم.
چرا خط ثلث را برای نوشتن انتخاب کردید؟
در ابتدا دلیل خاصی برای این انتخاب نداشتم. استادانی که از آنها نام بردم، تخصص شان خط ثلث و نسخ بود و شاید این اولین دلیلی بود که من هم به آموزش و فراگیری این خط پرداختم. ولی بعدها علاقهمندی و عشق من به این شیوه جدی تر شد و احساس کردم که این خطوط بیشتر با روحیه من همخوانی دارد. پس ترجیح دادم که همین رشته را دنبال کنم.
معمولا از چه موضوعاتی برای نوشتن استفاده میکنید؟
بیشترین موضوعاتی که در نوشته هایم از آنها استفاده میکنم، آیات قرآن است والبته بخشی هم مربوط به متون دینی، مذهبی، ادعیه و احادیث و موضوعات مربوط به مسایل دینی.
البته در شیوه خط ثلث و نسخ این یک سنت دیرینه است که گاهی برای نوشتن خط از اشعار عرفانی، مذهبی و حتی عاشقانه هم استفاده میشود.
با قرآن چقدر آشنا هستید؟
من هم مثل هر مسلمانی قرآن را میخوانم و با آن آشنایی دارم و تا کنون هم سعی کردهام که تفاسیر مختلف آن را هم مطالعه کنم و بفهمم و به فراخور خطی و متنی که برای خوشنویسی انتخاب کردهام، طبیعتاً با موضوعات و مفاهیم قرانی بیشتر برخورد میکنم و سعی در ادراک هر چه بیشتر آن دارم.
شاغل هستید؟
به آن معنای رسمی و حرفهایاش نه. شغل من خوشنویسی است و این هنر تمام وقتم را پر کرده است.
تا به حال چند نمایشگاه و در کجاها داشته اید؟
تا به حال در دهها نمایشگاه و جشنواره شرکت داشتهام. در کشورهای مانند ترکیه، چین، دبی، الجزایر، قطر، مالزی، اسپانیا، آفریقای جنوبی و... خیلی کشورهای دیگر ازجمله ایران.
بازهم فرصتش پیش بیاید، تمایل دارید که در ایران نمایشگاهها یا کارگاههایی را برای علاقهمندان به این رشته هنری داشته باشید؟
بله با افتخار! بیصبرانه منتظر فرصت مناسبی هستم و امیدوارم بتوانم، در آینده به همراه خوشنویسان مشهدی و خراسانی نمایشگاهی را برگزار کنم...
حفظ حجاب در کشوری که زندگی میکنید، چقدر برایتان اهمیت دارد؟ تا کنون به خاطر داشتن حجابتان با مشکلی مواجه نشدهاید؟
در مجموع این یک واقعیت است که حفظ حجاب در کشورهای غیرمسلمان یک پدیده آسان و پذیرفته شده نیست. این موضوع در اروپا که محل زندگی من است، با توجه به رخدادها و موضوعات مبتلا به امروزی به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و دینی دارای حساسیتهای بیشتری است .من هم از این قاعده مستثنا نیستم و کم و بیش شاهد آن هستم.
شرایط کنونی جامعه و افکار عمومی در اینجا پرسشها و ملاحظات زیادی برای مذهب و مذهبی بودن و بویژه درخصوص حجاب دارد. ولی من به هر دلیل و با همه اینها مسایل مذهبی و عقیدتی ام را در حوزه زندگی شخصی و هنری ام دنبال میکنم.
از چگونگی آشناییتان با آقای پناهی بگویید. این آشنایی چگونه به ازدواج انجامید؟
با آقای پناهی در کشور مالزی و در جریان یک جشنواره هنری که هر دو در آن حضور داشتیم، آشنا شدم.
آیا از قبل با آداب ایرانیان برای ازدواج آشنا بودید؟
به طور خاص و دقیق نه! ولی از طریق دوستان ایرانیام کمی با کلیات فرهنگ ایرانی آشنا بودم.
مهریهتان چه بود؟
یک جلد کلام الله مجید و پنج سکه بهار آزادی
اولین بار که به ایران آمدید برخورد خانواده همسرتان به عنوان تنها ایرانی که شاید اندکی از قبل هم با آنها آشنا بودید، چگونه بود؟ براحتی پذیرای شما بودند؟
برخوردشان خیلی محبت آمیز بود. به طوری که من اصلاً احساس غربت یا غریبه بودن با آنها را نداشتم. فرهنگ و تربیت خانوادگی خانواده همسرم به شکلی است که تفاوتهای فرهنگی را بخوبی درک میکنند و با آن آشنا هستند و من هم با محیطهای سنتی، اسلامی و مذهبی بیگانه نیستم و با آن سازگاری خوبی دارم.
از کدام آداب ایرانیها یا مراسمشان خوشتان میآید؟ اصلاً با این آداب و مراسم آشنایی داشته اید؟
من به حضور و علقه شعر و علاقه ایرانیان به ادبیات در همه ابعاد فکری و ذهنی و رفتاریشان علاقه خاصی دارم و برایم بسیار زیبا و قابل احترام است. در مجموع از همه آداب و رسوم ایرانیان لذت میبرم، چرا که پر واضح است که این فرهنگ و آداب از پس سالیان و قرنها تمدن میآید. بخصوص مهمان نوازی آنها که زبانزد است.
تمایل دارید برای زندگی به ایران بیایید؟
چرا که نه! اگر شرایط کاری و حرفهای همسرم فراهم شود، دوست دارم در ایران زندگی کنم.
تا به حال چند بار به زیارت امام رضا (ع) مشرف شدهاید؟ اولین بار چه حس و حالی داشتید؟
ماه دسامبر 2015 اولین باری بود که به مشهد مقدس مشرف شدم. حس خوبی بود. چون مدتها بود که دلم میخواست به زیارت امام رضا (ع) نایل شوم .
از امام رضا (ع) چه میدانید؟
اطلاعات کلی من راجع به امام رضا (ع) در حد ساده و مسایل تاریخی بود. تا اینکه به مناسبت نمایشگاه خوشنویسی به مشهد آمدم. از قبل از یکی از دوستانمان خواسته بودم که احادیث و روایتهایی را از امام رضا(ع) برای آثاری که قرار بود، برای نمایشگاه مشهد آماده کنم، در اختیارم بگذارد و اینجا بود که بیشتر با افکار و زندگی آن حضرت آشنا شدم و مطالب فراوان و ارزشمندی آموختم و الآن خیلی بیشتر از قبل خودم را به ایشان نزدیک احساس میکنم.
اولین باری که چشمتان به حرم امام (ع) افتاد، چه چیزی آرزو کردید و چه گفتید؟
اولین احساس من در لحظه دیدن حرم امام رضا (ع) و ضریح مطهرشان بسیار شبیه احساس و حال وهوایم در اولین مشاهده من از حرم حضرت رسول (ص) در مدینه بود.
به طور خاصی همان فضا و همان انرژی و همان عطر و بو را احساس کردم و این برایم بسیار لذت بخش و جذاب بود. من هم مثل همه زائران به محض دیدن حرم امام رضا (ع) به دعا و گفت و گو پرداختم و برای خودم، خانوادهام و همه دعای خیر کردم.
چه رهاوردی از اولین سفرتان به مشهد داشتید؟
چه رهاوردی مهمتر از زیارت امام رضا(ع)! و دریافت برکات از آن مزار شریف که هنوز در قلب و جانم مانده است.
خاطرهای از سفرتان به مشهد دارید؟
دیدن خطوط خوشنویسیهای بینظیر محوطه و شبستانهای حرم و کتابخانه آستان مقدس رضوی و همینطور دیدار و آشنایی با هنرمندان خراسانی بهترین خاطره من از این سفر بود و البته ناهاری هم مهمان سفره امام رضا(ع) بودم که اصلاً برایم فراموش شدنی نیست.
نظر شما