پس از شهادت امام حسن مجتبی(ع)، امام رضا(ع) تنها امامی است که در مسند حکومتی مسؤولیت پیدا میکنند. بخشی از دوره امامت امام هشتم شیعیان مصادف با حکومت مأمون عباسی میشود؛ خلیفه ای که به سیاستهای مزورانه اش شهره است. او به چند منظور سیاسی امام را به خراسان فرامیخواند و چون امام قدرت نداشتند، با تهدید و به اکراه راهی ایران میشوند.
امام علی بن موسی الرضا(ع) به شرط عدم دخالت در امور سیاسی، ولایتعهدی مأمون را میپذیرند و ساکن ایران میشوند. یکی از نکاتی که در زندگی سیاسی امام هشتم(ع) در ایران قابل توجه است، نه حکومتداری و همراهی با جائران، بلکه مسأله«مردم داری» و خدمت به مردم و اخوان است.
توصیه به خدمت و «مردم داری» درسی است که امام موسی کاظم(ع) به فرزند خویش آموختند و راه را برای هدایت امت اسلام پیش پای ثامنالائمه(ع) گذاشتند. بنابراین توصیه به چگونگی ارتباط با مردم، چگونگی صرف اموال برای حفظ ثبات اقتصادی زندگی شیعیان و... شیوه ای است که از امامان پیشین سینه به سینه به امام بعدی منتقل شده است که حکایت از اصل مهم تربیتی دارد. امام رضا(ع) «فرهنگ خدمت به مردم» را در قالب نامه به جواد الائمه(ع) منتقل میکنند.
«ویژه» شدن ممنوع!
موقعیت زندگی سیاسی امام جواد(ع) تقریباً شبیه امام رضا(ع) است. گرچه امام نهم(ع) به ولایتعهدی نرسیدند، اما از مناظرات علمی، داماد مأمون شدن و حضور اجباری در درباره او بی نصیب نبودند. بنابراین مسأله خدمت به مردم و اخوان برای امام جواد(ع) هم اتفاق میافتد.
اما نامه ای که امام هشتم(ع) به فرزند خود مینویسند، برای این است که فرهنگ کاخ نشینی، فرهنگ مرسومی برای حاکمان نشود. تردیدی نیست که فرهنگ نبوی و علوی پایه سبک زندگی خاندان رسول الله (ص) است، بنابراین آل الله گرفتار کاخ نشینی و فراموشی کوخ نشینی نخواهند شد، بنابراین محتوای نامه امام هشتم(ع) گرچه در ظاهر خطاب به جواد الائمه(ع) است، اما حاکمان و مدیران آینده اسلام را خطاب قرار میدهد تا شیوه درست حکومت را متذکر شوند.
امام رضا(ع) از فرزند خود میخواهند تا میان مردم باشند و از دری از خانه خارج شوند که بتوانند در میان مردم تردد کنند و پاسخگوی خواستههای آنان باشند. امام رضا(ع) در این فراز از نامه خود «ویژه» شدن را برای حاکم و امام جامعه ممنوع اعلام میکنند. اینکه مدیری از آسانسور ویژه وارد اتاقش شود، ناهارش را در میان کارمندانش نخورد و با سرویس ویژه به محل کار بیاید، دور از دستورهای مدیریتی امام رضا(ع) است.
مردم، ولی نعمت اند
یکی از نکات ظریفی که امام رضا(ع) به آن اشاره داشتند، «بخل» خدمتکاران و خدمه در ایجاد ارتباط میان مسؤولان و مردم است. مقصود امام از خدمتکاران افزون بر محافظان، کسانی است که حامل خبر مردم برای رهبر هستند، بنابراین تأکید ایشان بر امین بودن رسانه حکومت از اهمیت این رکن ارتباطی بین حکومت و جامعه خبر میدهد.
امام علی(ع) در نامه ای به مالک اشتر، مردم را فونداسیون و پایه حکومت عنوان میکنند؛ زیرا اگر توده مردم نباشند پایههای حکومت متزلزل میشود. حمایت مردم برای تداوم قدرت حکومت خیلی مهم است، وقتی مردم در راهپیمایی حاضر میشوند و از جمهوری اسلامی دفاع میکنند، لحن غرب نسبت به نظام ما عوض میشود.
حالا پرسش این است چه زمانی حمایت مردمی برای حکومت حاصل میشود؟ زمانی که امنیت روانی و احترام برای شخصیت شهروندان در دستور کار مدیران قرار گیرد، مورد حمایت مردم قرار خواهد گرفت و در بعد داخلی و خارجی وجهه ای تأیید شده خواهد یافت. بنابراین اگر خواهان تقویت مردم سالاری دینی هستیم، باید مردم را نه به عنوان رعیت که به عنوان ولی نعمت بدانیم. امام علی(ع) درباره شیوه برخورد با مردم میفرمایند: «اگر فردی نزد حاکم آمد و زبانش به لکنت افتاد، آن کشور به صلاح نمی رسد.» امیرالمومنین(ع) اشاره مستقیم به جایگاه مردم در نظام سیاسی دارند.
با اقتصاد سالم راه فساد بسته میشود
یکی از دیگر از ابعاد نامه امام رضا(ع) به فرزند، مسأله اموالی است که نزد امام جواد(ع) است که به ایشان رهنمون میشوند این اموال چگونه و در چه راهی باید هزینه شود. اینکه امام رضا(ع) در کنار بحث مدیریتی و تأکید بر مردم سالاری دینی، به مسأله اداره اموال اشاره میکنند، نشان از این دارد که برای اداره مردم و حفظ ارکان دین باید به اقتصاد توجه ویژه داشت.
امام رضا(ع) تأکید میکنند، دو نوع بودجه دارند، یکی بودجه که شخصی است و به ورثه ایشان میرسد و بخشی ولایتی و دولتی است که مختص امور مردمی است. توجه به اقتصاد مردم و ایجاد آرامش روانی در جامعه، توجه به بعد روان شناسی اجتماعی حکومت داری است؛ زیرا وقتی مردم در رفاه زندگی کنند و امام جامعه عامل این رفاه باشد، قلوب مردم به حاکم پیوند میخورد. بنابراین ایشان یکی دیگر از ابعاد مدیریت اسلامی را برای فرزند خود و حاکمان مسلمان ترسیم میکنند.
بخشش به نیازمندان و کاستن فقر از جامعه از راهبردهای مهمی است که اگر در جامعه به آن توجه شود، دریچههای نفوذ فرهنگ تهاجمی غربی بسته خواهد شد.
رفع نیازهای مردم، جایگاههای بخشش و تألیف قلوب در موضوع توصیه اقتصادی امام رضا(ع) طبقهبندی شده و ردیف بودجه برای آنها در نظر گرفته شده است. در این توصیه ویژه خواری جایی ندارد.
چرا ازدواج؟!
توصیه امام رضا(ع) به ازدواج امام جواد(ع) با دختری که دودمان نیک و اراده قوی دارد، پس از طرح مباحث مهم اقتصادی، بعد دیگری از نامه است. اینکه چرا درادامه یک بحث مدیریتی، مسأله ازدواج عنوان میشود، جای بحث فراوان دارد.
امام جواد(ع) دو همسر داشتند، «ام فضل» دختر مأمون و «ثمانه»، کنیز مغربی. ازدواج امام با ام فضل کاملاً سیاسی و از روی اجبار حکومت بود، ازدواجی که مأمون میخواست به واسطه آن از خاندان پیامبر(ص) صاحب نوه شود و از آن سوء استفاده کند. ام فضل نه تنها از امام صاحب فرزند نشد، بلکه قاتل او هم شد.
اما ثمانه مغربیه، بانویی پاکدامن بود که از اندلس به سرزمینهای اسلامی آمد و امام جواد(ع) او را از بانوان اهل بهشت دانستند که شیطان در اراده او راه ندارد.
بنابراین آنچه از دودمان در ازدواج مهم است، عنوان خانوادگی و شاهزاده بودن نیست، بلکه جایگاه و تباری پاک و صالحی است که از آن برآمده است.
نکات تربیتی که در ازدواج آمده است، اگر در همه جامعه مورد توجه قرار گیرد، و زنان پاک و صالحه با مردان ازدواج کنند، برخی مشکلات مانند طلاق، بچههای طلاق، خیانت و... در جامعه کم میشود و بنای یک جامعه سالم ریخته میشود.
خانواده هسته جامعه است، بنابراین برای ساخت تمدن اسلامی باید افزون بر مدیریت اسلامی، اقتصاد مقاومتی و رفاه مردم و مسأله خانواده نیز مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا در غیر این صورت، یکی از پایههای مهم جامعه فرو میریزد و بقیه پایه ها نیز به مرور ترک خورده و فرو میریزند.
نظر شما