قدس آنلاین/ صبا کریمی: سینمای بدنه یا همان سینمای گیشه جزو لاینفک هنر هفتم است و همان‌طور که از نامش پیداست، اگرچه خالی از مفهوم است و به ژانر خاصی وفادار نیست و البته از قواعد مشخصی هم پیروی نمی‌کند، اما وجودش برای بدنه و گردش اقتصادی سینما امری ضرروی و غیرقابل انکار است.

 فقط به گیشـــه فکرکن!

این سینما صرفاٌ متکی به بازیگران مطرح و ستاره است یا لوکیشنی جذاب یا داستانی پر سر و صدا و خالی از محتوا. مسؤولیتش فقط این است که بتواند مخاطب را ساعتی سرگرم کند و در بیشتر موارد بخنداند. در سینمای بدنه نباید به دنبال روابط علت و معلولی بود و یا منطق روایی داستان را جست‌وجو کرد، چرا که اساساٌ دستیابی به چنین عناصری در فیلم ممکن نیست، آن هم به این دلیل که فیلم بر مبنای محتوا و روایت ساخته نشده است؛ ملغمه‌ای است رنگین از حضور بازیگران و کاراکترهای مختلف در شرایط گوناگون.

 شما بفروش، همین!
شاخصه اصلی سینمای بدنه سطحی بودن آن است که باعث می‌شود خیلی عرصه را به آن تنگ نکنیم، چون اساساً انتظاری از آن نمی‌رود و در شرح مأموریتش همین بس که «بفروش» باشد و بتواند مخاطبی بسیار برای خودش دست و پا کند. شاید علت اینکه بخشی از فیلمفارسی را هم در همین قالب می‌گنجانند همین باشد که سطحی است و بی‌محتوا. البته نمی‌توان همه فیلم‌های دوران قبل از انقلاب و منسوب به فیلمفارسی را در این رده گنجاند، که شماری از آنها پیرنگ داستانی داشتند و لزوماً جزو سینمای بدنه محسوب نمی‌شدند.
با توجه به تفاسیر فوق، آخرین اثر مانی حقیقی «50 کیلو آلبالو» هم در همین رسته جای می‌گیرد. البته خود حقیقی هم پیشتر گفته بود که می‌خواسته یک فیلم تجاری بسازد و هدفش تجربه چنین فضایی بوده است و بس.

 هر سکانس، یک بازیگر
«50 کیلو آلبالو» از مجلس عروسی مرجان آغاز می‌شود. در میانه‌های عروسی مأموران برای دستگیری داماد خلافکار وارد می‌شوند و میهمانان هم فرار می‌کنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود باعث آشنایی ناگهانی او و آيدا می‌شود و اتفاقات ناخواسته‌ای برای آنها می‌افتد. شروع فیلم خوب است و ضرباهنگ تند آن بخوبی می‌تواند هیجان را در مخاطب بالا نگه دارد، اما درست از جایی که آیدا به داوود علاقه‌مند می‌شود و می‌خواهد راهش را از نامزدش جدا کند، فیلم از تک و تا می‌افتد و افت می‌کند. کارگردان برای این قسمت‌های فیلم که بی‌شباهت به آثار بالیوودی نیست شوخی‌های کلامی ‌را دست‌مایه کار خود قرار داده است. فیلم پر است از حضور بازیگران مطرح که اغلب آنها هم فضای کمدی را تجربه کرده‌اند. بسیاری از این بازیگران بجز نقش اصلی‌ها بیشتر از یک پلان یا سکانس حضور ندارند و حقیقی در این مورد سنگ تمام گذاشته و خواسته به هر طریقی در هر سکانسی یک برگ برنده رو کند. بازیگرانی که بیشتر از آنها استفاده ابزاری شده و فقط می‌خواهند به مخاطب یادآوری کنند که در هر سکانس منتظر یک چهره در فیلم باشد؛ البته نباید از بازی خوب سیامک انصاری در نقش قاضی چشم‌پوشی کرد.
کلید داستان هم ازدواج آیدا و مانی است؛ اما بخاطر اتفاقاتی که رخ می‌دهد، آیدا و داوود صوری به عقد هم در می‌آیند. حال آیدا بین مانی و داوود قرار گرفته و همین سوژه بسیاری از دیالوگ‌ها و صحنه‌های خنده‌دار فیلم می‌شود. از طرفی حضور عروشا نامزد عصبی و عجیب غریب داوود با آن گریم و لباس متفاوتش هم در این بین داستان را جلو می‌برد. به هر ترتیب مانی حقیقی برای این فیلم کم نگذاشته است و از هرچیزی که دم دستش بوده برای جذاب شدن و البته نزدیک‌تر شدن فیلم به المان‌های یک اثر تجاری استفاده کرده است. حال این سؤال مطرح می‌شود که خاصیت سینمای تجاری و رسالتش در برابر مخاطب چیست و چه چیزی را پیش‌روی مخاطب قرار می‌دهد؟
این سؤال از این روی مطرح می‌شود که وقتی مخاطب از سالن نمایش
«50 کیلو آلبالو» بیرون می‌آید شاید خیلی هم راضی نباشد چون فیلم دستاوردی برایش نداشته، فقط در لحظه سرگرم شده است. بر همین مبناست که سینمای بدنه فقط یک تابلوی
سرگرم‏کننده است برای کشاندن مخاطب به سالن و در نهایت کمک به گیشه سینما.

 پنهان شدن پشت نقاب لودگی
 البته نمی‌توان ضرورت سینمای بدنه را نادیده گرفت. خوشبختانه نوروز امسال تنوع ژانر در فیلم‌های به نمایش درآمده بخوبی لحاظ شده و دست مخاطب برای انتخاب فیلم باز است. ولی با این حال اگر سرسری از این موضوع گذر کنیم، متوجه نمی‌شویم که فیلم در پس همه خنده‌ها و شوخی‌هایش فرهنگ جدید و تازه‌ای از خانواده ایرانی پیش‌روی مخاطب می‌گذارد. به عنوان نمونه پدر آیدا نماد مردی روشنفکر ولی خونسرد است که برای روابط فرزندش قواعدی را لحاظ نکرده است. از طرفی دیگر به بازی گرفتن ازدواج و طلاق گرچه صوری و به مصلحت، از اهمیت این اتفاق در نگاه مخاطب می‌کاهد. در جایی دیگر پدر داوود که او را نصحیت می‌کند تا به زندگی برگردد و آیدا را فراموش کند، اشاره می‌کند که قبل از مرگ مادر داوود با زن فعلی‌اش دوست بوده و رابطه داشته است. مخاطب شاید از این دیالوگ‌ها با بازی امید روحانی حسابی هم بخندد اما نباید فراموش کرد ساختارشکنی‌ها گرچه در فضایی پر از لودگی، در حال رخ دادن است و این به نوبه خود اتفاق خوبی نیست. با این حال
«50 کیلو آلبالو» فیلم شلوغ و درهم برهمی ‌است که تمام همتش را به کار بسته تا مخاطب را به سینما بکشاند و فروش حدود چهارمیلیاردی آن هم نشان داده در این زمینه موفق بوده است؛ با این که چنگی به دل نمی‌زند و مخاطب پس از تماشای آن احساس نمی‌کند چیزی به دست آورده است.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.