۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۱
کد خبر: 371753

پیرمحمد ملازهی

 پایان ماه عسل مناسبات واشنگتن و ریاض

تنش‌ها در مناسبات امریکا و عربستان سعودی که از سال 2002 آغاز شده است رو به افزایش گذاشته است. باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در آن زمان از عربستان با لفظ تحقیر آمیز«متحد کذایی» یاد کرده بود که در عربستان آنرا نشانه نگران کننده‌ای از تغییر سیاست آمریکا ارزیابی کردند.
اوباما اخیراً در مصاحبه‌ای با نشریه آتلانتیک مجددا در قبال ریاض مواضعی اتخاذ کرد که برای مقامات عربستان نشانه‌ای از تغییر سیاست آمریکا در خاورمیانه تلقی شده‌است.وی گفت ایران و عربستان باید راهی برای تقسیم منطقه بین خود پیدا کنند و یادآور شد که اگر آمریکا جانب ریاض را بگیرد بزودی جنگ در خاورمیانه  جاتناب ناپذیر خواهد شد.با توجه به اینگونه رویدادها در مناسبات آمریکا و عربستان سعودی آیا می‌تواند گفت که ماه عسل مناسبات آمریکا و ریاض در حال اتمام است؟
برای یافتن پاسخی نزدیک به واقعیت به این پرسش می‌باید مجموعه تحولات سالهای اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا را در نظر گرفت. این واقعیت که حاصل دخالت‌های نظامی آمریکا در عراق و لیبی باعث رشد جریان افراط مذهبی مرتبط با عربساتن سعودی بوده است محل بحث چندانی ندارد. داعش عینی‌ترین نمونه آن است که نه تنها خاورمیانه بلکه متحدان اروپایی آمریکا را با خطر ناامنی روبرو کرده‌است. این‌که پس از سال‌ها که از حمله منسوب به القاعده به برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویرک و مقر پنتاگون به یکباره محافل خبری آمریکا به یاد آورده‌اند که 16 نفر از 19 عامل آن عملیات اتباع عربستان سعودی بوده‌اند، بی دلیل نیست.
سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه و در ارتباط با حکومت‌های خاندانی در کشورهای صاحب نفت، تابعی از منافع راهبردی آمریکا، اسرائیل و متحدان اروپایی آنهاست. همچنان که  از آغاز و کشف نفت در حوزه جنوبی خلیج فارس، بین حکومت‌های خاندانی و نفت پیوندی عمیق برقرار شده‌است. این پیوند به دلایل متفاوتی در حال تضعیف است. آمریکا دیگر وابستگی گذشته به نفت اعراب را ندارد و فناوری امکانات جدیدی را برای تأمین انرژی در اختیار این کشور گذاشته‌است.هرچند که متحدان اروپایی آمریکا همچنان به انرژی حوزه خلیج‌فارس وابسته‌اند ولی نیاز آنها از سایر کشورهای غیر عرب هم قابل تأمین است. بنابراین نگاه آمریکا به خاندان حاکم در عربستان سعودی مثل قبل نیست که هر حرکتی که این کشور بکند در آمریکا قابل توجیه باشد. گذشته ار این تاثیرگذاری ایدئولوژیک عربستان سعودی بر گروه‌های رادیکال اهل سنت و مدعی احیای خلافت اسلامی نظیر داعش و القاعده غیر قابل انکار این و جایگاه این کشور را در آمریکا به شدت  تضعیف کرده‌است. آمریکا در شرایط کنونی برای برای حمایت از شیوخ عرب که در مقابل هرگونه تحول مثبتی در ساختار‌های سنتی قدرت انحصاری خاندانی از خود مقاومت نشان‌می‌دهند به شدت تحت فشار است.
در عین حال این واقعیت وجود دارد که حکومت‌های خاندانی عرب در داخل  با مشکل روبرو شده‌اند و نسل جوان و تحصیل‌کرده آنها رو به رشد گذاشته و مطالبات آزادی خواهانه خود را دارند. آمریکا نمی‌تواند این واقعیت را نادیده بگیرد. شرایط جهانی و منطقه‌ای تحت تأثیر بیداری اسلامی و توافق هسته‌ای ایران و قدرت‌های جهانی به‌گونه‌ای جهت‌گیری کرده است که نیاز به اصلاحات در جهان عرب را تشدید کرده‌است. منافع راهبردی آمریکا در تقویت نظام‌های دیکتاتوری خاندانی نیست، بنابراین قابل فهم می‌شود که آمریکا مایل به پذیرش اصلاحات در ساختارهایاستبدادی خاندان‌های عرب است و این امری است که فاصله‌ها بین سیاست آمریکا و این رژیم‌ها را افزایش خواهد داد.
در چنین فضایی واقعی سلطنت سعودی گزینه‌های زیادی در اختیار ندارد. آمریکا در سطح گذشته از آنها حمایت نمی‌کند و آنها مجبور به پذیرش اصلاحات خواهند بود. آمریکا برای طراحی نظم نوین در خاورمیانه نیازمند همکاری منطقه‌ای است و ساختار قدرت در عربستان مانعچنین سیاستی است. نظم کهن اروپایی در خاورمیانه عربی که بعد از جنگ اول جهانی به وسیله انگلیس و فرانسه محقق شد دیگر قابلیت دوام ندارد. آمریکا نظمی را طالب است که منافعش را تأمین کند و ساختارهای قدر موجود توان اندکی برای تحول مثبت دارند.مشکل عربستان جدای از این واقعیت نیست. این حکومت یا در جهت منافع آمریکا متحول خواهد شدو نظر اوباما را می‌پذیرد که قدرت‌های مؤثر دیگر را در منطقه بپذیرد و از در همکاری با آنها وارد شود تا ثبات به خاورمیانه بازگردد و تأمین انرژی متحدان اروپایی آمریکا مختل نشود یا به اجبار تن به تغییر شرایط داخلی‌اش خواهد داد. راه سومی وجود ندارد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.