مادرش هنوز غذا را نکشیده بود، پس فرصت داشت که نیم نگاهی به گوشیاش بیندازد، به محض اینکه صفحه گوشی را گشود پیام ارسال شده را مشاهده کرد، رنگ از صورتش پرید، دستانش به لرز افتاد و خیلی سریع پیام را حذف کرد.
وقتی سر سفره برگشت مادر متوجه تغییر محسوس رفتار دخترش شد، اما چون میدانست که برادرانش بشدت به رفتارهای دختر خانواده حساس هستند حرفی نزد. دختر نتوانست شام بخورد و پس از دقایقی بشقاب غذایش را دست نخورده گذاشت و به اتاقش رفت.
و پیام دوم و سوم هم تا دقایقی بعد برایش رسید. آنسوی خط و کسی که پیامها را میفرستاد انگار بخوبی دختر را میشناخت، تقاضای دوستی داشت و بر این تقاضایش اصرار میورزید.
دخترک که حسابی ترسیده بود، جوابی نداد، پیامها را پاک کرد و با هزار فکر و خیال آشفته آن شب را خوابید، او امیدوار بود که بیمحلی به پیامها باعث شود که هر کس آنسوی خط قرار دارد دست از سرش بردارد. اما روز بعد هم داستان پیامها و درخواست دوستی ادامه داشت دختر برای اولین بار به پیامها جواب داد، او به پسری که آنسوی خط بود گفت که اهل این قبیل دوستیها نیست، و فقط این نرم افزار را برای ارتباط با دوستانش که همگی هم دختر هستند نصب کرده است. او از پسر خواست که دیگر مزاحمش نشود. اگرچه هنوز این سؤال در ذهنش بود که چه کسی اطلاعات او را در اختیار این پسر قرار داده، اما امیدوار بود که دست از سرش بردارد.
اما پسری که آنسوی خط بود نه تنها دست برنداشت که بر تعداد پیامهای خود افزود، درخواستش را تکرار میکرد و متون عاشقانه و عکس نوشتهایی میفرستاد که در شأن دختر نبود و بخاطر همین دیگر پاسخی از دختر نگرفت.
اما این هم پایان ماجرا نبود، چرا که چند روز بعد لحن پیامهای پسری که آنسوی خط بود رفته رفته تغییر کرد، اول اندکی تند شد و گفتارش و درخواستش برای دوستی خشن شد و سپس رنگ تهدید بخودش گرفت و پسرک تهدید کرد که اگر تن به دوستی ندهد عکسهای خصوصی دختر را منتشر کرده و آبرویش را میبرد و در نهایت وقتی بیتوجهیهای دختر ادامه یافت او عکسهای کاملاً خصوصی دختر را که در مراسم مختلف عروسی، تولد یا حتی کاملاً خصوصی در منزل گرفته بود منتشر و به تهدیدش جامه عمل پوشاند.
دیگر مسأله از حالت یک مزاحم خارج شده بود و پای آبروی دختر دم بخت میان کشیده شده بود، دختر اول ماجرا از سیر تا پیاز برای مادرش بازگو کرد و سپس پدرش در جریان قرار گرفت. تا صبح روز بعد با هم راهی دادگستری برای شکایت شدند و اینگونه بود که پرونده آنها به پلیس فتا ارجاع شد تا این مزاحم سمج را شناسایی کرده و به مجازات قانونی برسانند.
مأموران پلیس فتا پس از استماع اظهارات دختر شاکی، عملیات فنی خود را شروع کردند و پس از طی مراحل پیچیده در فضای سایبر متهم را شناسایی کرده و به کلانتری احضار کردند.
آنروز شاکی در کلانتری حاضر شده بود تا متهم را ببیند و چه تأسف بار که متهم پسر جوانی از آشنایان دختر بود. پسر که گمان نمیکرد شناسایی شده و عمل کثیفش لو برود سرش را پایین انداخته بود و در مقابل حرفهای شاکی که چرا آبروی من را بردی؟ جز سکوت پاسخی نداشت.
افسر پرونده پسر جوان را به اتاق بازجویی برد تا بگوید که چگونه به عکسهای خصوصی دختر دست پیدا کرده و از جان این دختر چه میخواسته؟
پسر جوان که دیگر راهی برای انکار نداشت ماجرا را اینگونه شرح داد: دختر جوان به مغازه من مراجعه کرد، انگار کار ضروری داشت، اما تلفن همراهش خاموش شده بود، خودش میگفت که شارژش تمام شده و از من خواست که اجازه بدهم از پریز برق مغازه استفاده کرده و گوشیاش را شارژ کند. بواسطه آشنایی که با آنها داشتم قبول کردم، دخترک گفت که جایی کار دارد، میرود و چند دقیقه دیگر میآید و من هم به او اطمینان دادم که مراقب گوشیاش هستم.
اما همین که دخترک پایش را از مغازه بیرون گذاشت، شیطان تمام وجودم را تسخیر کرد، هر چه او را لعنت کردم، نشد که نشد، چنان افسون وسوسه شیطان شدم که دیگر دست خودم نبود، سریع سراغ گوشی او رفتم، با همان اندک شارژی که گرفته بود گوشی را روشن کردم و بلافاصله سراغ مموری و عکسها و فیلمهای داخل آن رفتم. اول تمام عکسها را نگاه کردم و خواستم تا گوشی را دوباره خاموش کنم که باز هم شیطان ظاهر شد و فریبم داد تا تعدادی از عکسهای دختر را به گوشی خودم کپی کنم و برای نیات شیطانی از آنها بهره ببرم.
همین کار را هم کردم، یک تماس هم با گوشی خودم گرفتم تا شماره او را هم بدست بیاورم، شماره موبایل دخترک با شمارهای که از آن برای نرم افزارهایش استفاده میکرد متفاوت بود، بنابراین باید شماره خصوصی دختر را بدست میآوردم که بدست آورده بودم.
سپس تماسها را پاک کردم، گوشی را دوباره خاموش کردم و سر جایش گذاشتم، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است. دخترک هم دقایقی بعد آمد و گوشیاش را که شارژ شده بود برداشت و کلی هم از امانتداری من تشکر کرد، او نمیدانست که آنروز چه خیانتی به امانتش کردم و صد البته نمیدانست که شیطان افکارم را برای چه آزار بزرگتری در اختیار گرفته است.
بازجویی تمام شده و افسر پلیس برگه بازجویی را ضمیمه پرونده کرد تا او راهی دادگاه شود و قاضی برای مجازاتش تصمیم بگیرد، تصمیمی که قطعاً در زندگی و آینده او تأثیر خواهد داشت و این مهر سوءسابقه را باید تا پایان عمر بر پیشانی تحمل کند.
این داستان مشابه اتفاقی است که چندی قبل در شهرستان قوچان رخ داد و طی آن عامل تهدیدهای سایبری برای دختر جوان در شهرستان قوچان شناسایی و دستگیر شد.
رئیس پلیس فتا خراسان رضوی با اعلام این خبر گفت: دختری جوان با در دست داشتن مرجوعه قضایی به پلیس فتا شهرستان قوچان مراجعه و درخواست رسیدگی به شکایت خود مبنی بر تهدید به انتشار تصاویر خصوصی در شبکه اجتماعی موبوگرام از سوی فردی ناشناس را داشت.
سرهنگ جواد جهانشیری افزود: کارشناسان پلیس فتا پس از شنیدن اظهارات شاکی پرونده و یک سری تحقیقات فنی در فضای سایبر متهم به تهدید دختر جوان را در یکی از مناطق شهر قوچان شناسایی و دستگیر کردند.
وی تصریح کرد: متهم که مردی جوان است در بازجوییهای به عمل آمده ضمن اعتراف به بزه انتسابی عنوان داشت که در پی درخواست کمک یکی از بستگانش مبنی بر خاموش شدن تلفن همراهش در غفلت این فرد با شارژ شدن تلفن تعدادی از تصاویر مموری را کپی و با استفاده از اطلاعات تلفن همراه، شاکی را شناسایی و در پی درخواست جواب منفی به رابطه دوستی، او را با استفاده از تصاویر خصوصی بدست آمده او را تهدید کردم.
سرهنگ جهانشیری با اشاره به معرفی متهم به دادسرا خاطرنشان کرد: از نگهداری عکس و اطلاعات محرمانه بر روی گوشی خود بپرهیزید زیرا کمترین اتفاق متصور برای گوشی تلفن همراه دسترسی افراد غیرمجاز به اطلاعات محرمانه و شخصی و لیست مخاطبین و متن پیامهای شما میباشد.
وی از شهروندان خواست با گذاشتن رمز بر روی مموری و فایلهای داخل گوشی ضریب امنیتی اطلاعات خود را بالا ببرند.
نظر شما