دنباله سازی فیلم‌های در سینمای ایران، بر مبنای علمی خود پیش نمی‌رود و چیزی به بدنه مفهومی سینمای ما نمی‌افزاید چون تنها به عنوان رونقی برای اقتصاد صنعت سینما مطرح است.

اهمیت رهایی از دنباله سازی در سینمای ایران و رسیدن به تریلوژی

به گزارش قدس آنلاین به نقل از تسنیم، «دنباله سازی» در سینمای ما، حتی برای مخاطبی هم که چندان پیگیر اخبار و احوالات سینما نیست، واژه‌ای آشناست که نمونه‌های عموما پوپولیستی آن را طی سالیان اخیر به کرات مشاهده کرده است. در مقابل چنین جریانی، «تریلوژی» قرار دارد. اما بزرگ‌ترین فرق میان این دو مفهوم، برخورداری یا عدم برخورداری از یک ساختار جامع در نتیجه روایت‌هایی مختلف در فضاهایی متفاوت است. اتفاقی که در ایران، اصلا جدی گرفته نمی‌شود به گونه‌ای که از 5 نمونه دنباله سازی پس از انقلاب سینمای ایران، هیچ یک به دنبال خلق یک تریلوژی نبودند و اهداف دیگری را در سر می‌پروراندند که نشات گرفته از هندسه رایج و فرمول‌های مصطلح در بازار سینمایی کشور است.

این فرمول‌های رایج، را می‌توان در 5 سرفصل جستجو کرد:

1-فروش بالای گیشه

اصلیترین و ابتدایی‌ترین دلیلی که می‌توان در آسیب‌شناسی ادامه سازی در سینمای ایران به آن برخورد، فروش بالای یک فیلم در گیشه است. علی الخصوص طی سال‌های اخیر که اقتصاد سینما با وضع بغرنجی دست به گریبان است. در چنین شرایطی، تهیه کننده، اشتیاق خود را از تکرار فرمول‌های امتحان پس داده شده، کتمان نمی‌کند، بدون آنکه پیش از شروع چنین پروژه‌ای، به ادامه دار بودن آن و ساختمانی که فیلم می‌بایست در چند دنباله به آن برسد، مد نظر قرار گرفته شود. طبیعتا چون نفس ابتدایی از این شکل دنباله سازی، رسیدن به پول بیشتر است، اهداف محتوایی، چندان در اولویت قرار نمی‌گیرند.

2- سراب رسیدن به چارچوب داستانی متفاوت در‌‌ همان ساختار

نمونه چنین دغدغه فکری‌ای در سینمای ایران بسیار کم است. اینکه نگاه نخست یک تیم سازنده، بیشتر روی مفاهیم استوار باشد و از‌‌ همان ابتدا، یک مهندسی جامع، نحوه آرایش فضا‌ها و روند داستانی را تشریح کند، در عین خوشایند بودن برای سینمای ایران، بسیار به ندرت اتفاق می‌افتد. فارغ از عدم اهمیت بخش عمده‌ای از فیلمسازان به این مهم، عوامل دیگری نیز اجازه نمی‌دهند تا یک دنباله با چنین نیتی به مرحله اجرا برسد. مهمترینش این است که جمع کردن یک تیم تولید ثابت (حداقل در جلوی دوربین) برای چند نوبت طی چند سال، کار دشواری در سینمای ایران است. دوم، هجمه‌ای است که با رسانه‌ای شدن خبر ساخت یک دنباله، سرشار از موج و سیگنال‌های منفی است چون اغلب قریب به اتفاق دنباله‌های سینمایی در ایران به لحاظ محتوایی با شکست مواجه شدند و همین، ابزار سنجشی می‌شود برای دیگر دنباله سازان.

3- فقدان سوژه

در بسیاری از موارد، یک کارگردان از کار بر روی سوژه‌ای نتیجه گرفته و تا مدت‌ها نتوانسته از آن فکر و قالب خارج شود. در نتیجه به دنباله سازی روی می‌آورد. این روی خوش و آرمانی قضییه است چرا که هستند کارگردانانی که پس از چند تجربه مختلف، متوجه می‌شوند که به تکرار افتاده‌اند یا نمی‌توانند با منتقدان و مردم ارتباط بگیرند بنابراین به دوران خوب خود بازمی گردند و تصمیم می‌گیرند فیلمی که توانسته میان آن‌ها با مردم یا منتقدان رابطه برقرار کند را در ورژنی دیگر بسازند.

4- موج سواری روی فضای استقبال مردمی از یک گونه خاص سینمایی

نمی‌توان از استقبال معنادار مردم در هر برهه‌ای از یک گونه سینمایی نام نبرد. و در این میان کارگردانانی هستند که احساس می‌کنند اگر آن فیلم قدیمیشان، در چنین روزگاری ساخته می‌شد، به نتیجه بهتری می‌رسید و در نتیجه به فکر ساخت دنباله‌ای دیگر بر آن هستند. باز هم این روی خوش موضوع است چرا که عمده کسانی که به این دلیل، به دنباله سازی رو می‌آوردند در نتیجه سرکوب شکست‌های قبلی و رسیدن به گیشه‌ای پر زرق و برق است.

5- سوء استفاده از برند

«سوء استفاده از برند» وسیله‌ای می‌شود برای رسیدن به «فروش بالای گیشه». شاید جالب باشد که هر 5 دنباله ساخته شده در سینمای پس از انقلاب ما، برخوردار از این امتیاز بودند. در «اخراجی‌ها» و «رسوایی»؛ نام «مسعود ده نمکی»، در «آتش بس» و «شهر موش‌ها» نام هر دو فیلم و در سه گانه «کلاه قرمزی»، کاراک‌تر کلاه قرمزی و پسرخاله. حالا در این می‌ان، برخی دنباله‌ها تنها به قصد سوء استفاده و بدون فراخور ضرورت جلوی دوربین رفته‌اند و توانسته‌اند به فروش بسیار خوبی هم نائل شوند.
از دیگر آثاری که احتمال ساخت قسمت دوم آن‌ها وجود دارد می‌توان به نهنگ عنبر، گشت ارشاد، خروس جنگی، سنتوری، سن پطرزبورگ و شب یلدا اشاره کرد.

متاسفانه دنباله‌های سینمایی در ایران هیچ‌گاه نتوانستند هم وزن قسمت نخست خود باشند. آنهایی که با سوء استفاده از برند به فکر گیشه بودند که تکلیف محتوایشان مشخص است و دیگر آثاری که چنین قصدی را نداشتند، یا قهرمانشان پتانسیل کارکردی برای قسمت‌های بعدی را نداشت و یا ساختمان به گونه‌ای ترسیم شده بود که امکان فضاسازی‌های جدید را در‌‌ همان قالب یا با جریان دیگر را نمی‌داد حال آنکه پتانسیل کشش قدرتمندانه کاراکتر‌ها و فضاسازی هاست که تهیه کننده و کارگردان را مجاب به ساخت قسمت بعدی یک اثر موفق می‌کند. بنابراین «فرم» به عنوان رکن رکین مقوله دنباله سازی، در خدمت محتوا قرار نگرفته و محتوا، به دلایلی که در بالا بدان اشاره شد، از قوام و چارچوب خوبی بهره‌مند نمی‌گردد.

جمع تمام این موارد سبب می‌شود تا به این نتیجه برسیم که مقوله دنباله سازی در سینمای ایران، بر مبنای علمی خود پیش نمی‌رود. چیزی به بدنه مفهومی سینمای ما نمی‌افزاید و تنها به عنوان رونقی برای اقتصاد صنعت سینما مطرح است. در شرایطی که بازگشت سرمایه، یکی از اصلیترین و منطقی‌ترین خواست‌های یک سرمایه گذار و تهیه کننده سینمایی است، می‌توان به تریلوژی روی آورد و اقبال مخاطبان بسیاری که به نمونه‌های مختلف آن در سینمای بین الملل علاقه نشان می‌دهند را به سمت خود جلب کرد. اتفاقی که هم اکنون به صورت جسته و گریخته در برخی سریال‌های شبکه نمایش خانگی در حال وقوع است و توانسته تا حدودی هم جواب دهد را، باید در سینما پیاده کرد.

وقتی قرار است یک تریلوژی، به عنوان تجربه جدیدی در سینمای ایران، مولفه‌های تکنیکی فرم و محتوا را در مقیاسی بالا رعایت کرده و با جریان سازی گسترده، به فروش بالایی دست یابد، آن وقت آیا تهیه کننده و سرمایه گذار برای آن پیدا نمی‌شود؟ این، یک بازی دو سر برد برای مخاطبان و سازندگان است که امتیازات آن در میان مدت برای صنعت سینمای ما، ملموس و در راستای رسیدن به استانداردهای بالای سینمای بین المللی در این حوزه است.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.