قدس آنلاین/ مجید تربت زاده : بیشتر شهرتش را در تاریخ معاصر ایران مدیون نزدیکی به دربار پهلوی و «مطیع و جان نثار» شاه بودن است. این نزدیکی در بیشتر اوقات به «مَحرَم اسرار» بودن تبدیل می‌شود تا جایی که در دوره ای از تاریخ ایران در میان رجال کشوری و لشکری کمتر کسی را مَحرَم تر از «علم» به شاه پیدا می‌کنیم.

 جان نثارِ همایونی

با این همه، بهانه گزارش از شخص امروز نقش مستقیمی است که «علم» به عنوان نخست وزیر در حوادث خرداد سال 1342 دارد. تیرماه سال 1341 وقتی «امینی» از نخست وزیری کنار می‌رود، علم که جای پای محکمی در دربار پیدا کرده بود جایگزین او می‌شود آن هم در دورانی که قرار است مهم‌ترین تحولات انقلاب اسلامی رقم بخورد. نوکر و جان نثار «شاه» آمده بود تا زمینه را برای اجرای برنامه اصلاحات پیشنهادی آمریکا که بعدها به انقلاب سفید شهرت یافت آماده کند و محمدرضا پهلوی به او مأموریت داده بود تا در این مسیر هرگونه مخالفتی را از سر راه بردارد.

 از بیرجند تا دربار
سال 1298 در بیرجند به دنیا آمد. تبار و ریشه اش بر می‌گشت به اعراب «خُزیمه» که در زمان خلیفه دوم عباسی به خراسان لشکر کشیده و ماندگار شده بودند. از دوران قاجار به بعد خاندان «علم» همواره در جنوب خراسان و سیستان و بلوچستان صحنه گردان اصلی به شمار می‌رفتند. پدرش «شوکت الملک» در جنوب خراسان و سیستان و بلوچستان حکمران بود و برای خودش برو بیایی داشت. در جریان کودتای 3اسفند 1299 هم به دلیل روابط صمیمانه با انگلیسی ها بسیار فعال بود و به مرور شده بود از مریدان خاندان پهلوی. سال 1318 هم تلاش کرد تا پسر 20 ساله‌اش – اسدالله علم –  بشود داماد خانواده «قوام‌الملک شیرازی» و پایش به دربار باز شود. همین ماجرا آغاز آشنایی، رفاقت و صمیمیت ولیعهد(محمد رضا) با علم شد و این دوستی تا پایان کار هر دو نفر ادامه یافت. سال 1323 پس از مرگ پدرش با وجود اینکه مدتی ارتباطش با دربار قطع شده و رفته بود دنبال درس خواندن در دانشکده کشاورزی کرج و سروسامان دادن به کارهایش در بیرجند اما بازگشت و پیشکار مخصوص شاه شد تا روابط آشکارا و پشت پرده اش را با محمد رضا محکم و محکم تر کند.

 از فرمانداری کل تا نخست وزیری
قوام السلطنه که روی کار آمد، علم را به سمت فرماندار کل سیستان و بلوچستان منصوب کرد. فرمانداری فرصتی شد تا اسدالله جوان خودی نشان دهد. به پیروی از پدرش با محافل انگلیسی ارتباط نزدیک برقرار کرد و با اقداماتی که در سیستان و بلوچستان و یا در برابر جریانات سیاسی ،در حمایت از شاه و دربار انجام داد بیش از پیش مورد توجه محمد رضا قرار گرفت.علم با اقدامات و موضعگیری‌هایش اعلام کرد که می‌تواند بیشتر از یک پیشکار مخصوص در عرصه سیاست نیز در کنار شاه باشد. به لطف همین اقدامات توانست با همه جوانی در سال‌های 1327 تا 29ردای وزارت کشور،کار و کشاورزی را بر تن کند. تا پایان دهه20 علم در جایگاه های مختلف برای تقویت موقعیت شاه در مقابل دولت و مجلس دست به هر کاری زد. از یک سو با انگلیسی‌ها نشست و برخاست و مشورت می‌کرد و از سوی دیگر با کانون های توطئه و خیانت به دولت و مجلس رابطه نزدیک داشت. کارشکنی در جریان ملی شدن صنعت نفت و مخالفت هایش با مصدق سبب شد برای مدتی با اتهام توطئه گری به بیرجند تبعید شود؛ البته در دوره تبعید هم همچنان به شغل شریف توطئه گری در منطقه ادامه می‌داد! با کودتای 28 مرداد اما به تهران بازگشت تا خوش خدمتی هایش را با دخالت در انتخابات دوره نوزدهم مجلس، ارایه لایحه تشکیل ساواک به مجلس و... کامل کند و خودش را برساند به تیرماه 1341 و نشستن در جایگاه نخست وزیری.

 دستور آتش
در جریان لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی علم هرچه تلاش کرد نتوانست برابر اراده مردم و روحانیت مقاومت کند و در پنجمین ماه نخست وزیری اش مجبور شد در تلگرامی به علمای قم، لغو لایحه را اعلام کند. شاه اما برای پیاده کردن برنامه هایش «انقلاب سفید» را علم کرد و برای تصویب آن انتخابات فرمایشی راه انداخت.
با این  اقدام جرقه قیام 15 خرداد زده شد. شاه روی حرف خودش ایستاد و اسدالله علم را هم به عنوان نخست وزیر برای پیشبرد کارهایش جلو انداخت. سخنرانی‌های امام(ره) همه محاسبات شاه را به هم ریخت. مخالفت‌های سراسری آغاز شد و علم که نمی خواست مانند جریان لایحه انجمن‌های ایالتی شکست بخورد تصمیم گرفت در اجرای دستورهای شاه بزند به سیم آخر.
 فروردین 42 کشتار مدرسه فیضیه ، ششم خرداد42 و سخنان شاه در کرمان و بی احترامی به روحانیت و چند روز بعد سخنرانی امام(ره) علیه شاه و به کار بردن انقلاب سیاه با جای انقلاب سفید سلسله حوادثی بودند که سبب شدند علم دستور دهد مراسم سوگواری محرم در قم و تهران تعطیل و روحانیون سرشناس دستگیر شوند. اعتراض‌های مردمی در تهران به دانشگاه رسید و سپس مردم قم به خیابان‌ها ریختند.
خبر دستگیری امام(ره) که رسید تهران یکپارچه آتش و خون شد. اگرچه پشت همه ماجراهای سرکوب قیام مردم، خود شاه حضور داشت اما مستندات تاریخی نشان می دهد در عرصه عمل و اجرای عملیات سرکوب بیشتر از همه شخصیت‌های کشوری و لشکری اسدالله علم نقش داشت. در روزی که بسیاری از مقام‌های انتظامی در آتش گشودن به روی مردم مردد شده بودند ،علم تلفن را برداشت و با داد و فریاد به رئیس کل شهربانی – سپهبد نصیری – دستور آتش داد. ساعتی بعد خودش در شهربانی حاضر شد و فرماندهی را به عهده گرفت. در مصاحبه ای که روز بعد انجام داد از احتمال اعدام امام(ره) در چند روز آینده سخن گفت و همین نشان می دهد علم از کسانی است که در ماجرای 15 خرداد اصرار داشت شاه را به اعدام امام(ره) وادار کند. برای همین به شاه گفته بود: «... به هر طريقي كه بتوانم مردم را ساكت خواهم كرد. اگر موفق شدم شما همچنان شاه خواهيد بود. اگر شكست بخورم مي‌توانيد مرا به دار بزنيد و باز همچنان شاه خواهيد بود.»

 دلال رفیقه های شاه
مأموریت علم در اسفند سال 43 در پست نخست وزیری به پایان رسید. بنابراین به دربار بازگشت. آن هم در زمانی که همه قدرت اجرایی و سیاسی کشور به مرور از دولت گرفته شده و به دربار داده شده بود. جان نثار همایونی حالا شخص دوم دربار به شمار می‌رفت؛ البته همه شهرتش را مدیون پست و مقام‌های فراوانی که یکی پس از دیگری به دست آورد نیست.
برای محمد رضا پهلوی، علم جدای از همه مقام‌ها و نفوذهایش یک رفیق گرمابه و گلستان و«روسپی شناس» بزرگ بود! مردی که پشت پرده عالم سیاست و مملکت داری همواره برای آماده کردن بساط عیش و عشرت شاه و البته خودش در حال تلاش بود. یک سر تمام سفرهای داخلی و خارجی بی پایان علم می رسید به یافتن معشوقه‌های داخلی و بیشتر خارجی برای دربار و البته در این میان سهم خودش را هرگز فراموش نمی‌کرد.
شکارچی 59 ساله زنان  و دختران، که در قدرت طلبی سیاسی و همچنین فساد اخلاقی اشتهای سیری ناپذیری داشت ، فروردین 57 در نیویورک مُرد.

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.