غذا، پدیده ای فرهنگی
دکتر سید علیرضا هاشمی، مردم شناس در این باره میگوید: در صنعت گردشگری، رابطه گردشگر و جامعه میزبان برای خوراک و تغذیه نه تنها به عنوان یک نیاز اولیه انسانی، بلکه به عنوان یک جاذبه و تجربه در جایگاه مهمی قرار دارد. امروزه سفر و گردش در قالب صنعت گردشگری، بخش بزرگی از اقتصاد جهانی را شکل میدهد و از آنجا که «غذا» بخش بزرگی از هزینه گردشگری را تشکیل میدهد، نقش آن در این صنعت اهمیت دارد.
در حقیقت، صنعت گردشگری تجربه خوردن غذاهایی را که متعلق به فرهنگی خاص هستند، برای مسافران ایجاد میکند و یک راه ورود آشکار به درون دیگر فرهنگهاست. از این رو گاهی غذا میتواند به عنوان یک مقصد و هدف گردشگری مطرح باشد، زیرا بخشهای گوناگونی از مواد اولیه تهیه غذا تا پخت، سرو و مصرف غذا، ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ و بخصوص فرهنگ عامه هر منطقه دارد. بنابراین برای بسیاری از گردشگران، آشنایی با این مراحل چنان جذاب است که بخش بزرگی از صنعت گردشگری در جهان به گردشگری خوردن یا غذا (food tourism) اختصاص یافته است. از همین رو انسانشناسان امروزه از غذا به عنوان یک پدیده کاملاً فرهنگی یاد میکنند.
محمد چقلوند، کارشناس ارشد انسان شناسی نیز با اشاره به قابلیت «گردشگری غذا» در جذب گردشگر میگوید: کشور پهناور ما در بر گیرنده تنوع چشمگیری از قومیتها و فرهنگهاست که هر کدام از این فرهنگها در ابعاد گوناگون، ویژگیهای خاص خود را دارا هستند. این تنوع در رابطه با گردشگر، برای ما یک فرصت است، زیرا فرهنگهای قومی گوناگون دارای نظامهای غذایی خاص خود هستند که با ویژگیهای فرهنگی و شرایط اقلیمی و معیشتی آنان پیوند دیرینی دارد.
وی تأکید میکند: مردم با صرف غذاهای محلی یک قوم یا یک منطقه به چیزهای زیادی در رابطه با فرهنگ آن قوم میرسند. در واقع نظام غذایی بومی که با شرایط فرهنگی، ترجیحات، ذائقه و معیشت ما مرتبط است، دریچهای گویا برای شناخت به دست میدهد. به علاوه، این تنوعها خود عاملی برای برانگیختن کنجکاوی و ترغیب به تجربه فرهنگها و ذائقههای گوناگون است. پس در کشور چند قومیتی و چند فرهنگی ما، غذا میتواند به عنوان یکی از انگیزه ها و هدفهای اصلی در گردشگری باشد.
سفرههایی برای جلب گردشگر
جوامع گوناگون تا چه حد از راه سفرههای خود موفق به جلب گردشگر شدهاند؟
دکتر هاشمی در این باره میگوید: امروزه مناطق بسیاری هستند که شهرت خود در صنعت گردشگری را به واسطه غذاهایی که در آنجا تهیه میشوند، به دست آورده اند، چنانکه در ایتالیا که نامدارترین کشور در زمینه خوراک و غذاست، بخشی از صادراتش را همین مواد تشکیل میدهد، به گونهای که میتوان ریسوتوی ونیز، پاستا، پنیر ترافل و انواع سبزیها را در آن امتحان کرد. آشپزی کاتالانی نیز در اسپانیا که بهترینشان در بارسلون یافت میشوند، از آن دست جاذبههایی است که گردشگران را از نقاط گوناگون دنیا به این منطقه میکشاند. آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی را نیز باید یکی از بهترین مقاصد گردشگری خوراک و غذا دانست، به دلیل رستورانهای فست فودی که در سراسر دنیا شعبههای آن به طور روزافزون در حال گسترش است. مکزیکوسیتی نیز آن قدر معروفیت دارد که بهعنوان یکی از مقاصد اصلی گردشگرانی که ذائقه گرم دارند، همواره مطرح است و پرو بهعنوان کشوری که غذاهای رژیمی فراوانی دارد، راهبردهای گوناگونی برای جذب گردشگران خوراک و غذا به اجرا گذاشته است.
در آسیا نیز هنگکنگ از اعتبار و شهرت فراوانی برخوردار است، چنانکه بهعنوان بهشت غذا مطرح است. کرهجنوبی نیز در گزارش سالانه سازمان جهانی گردشگری بهعنوان یک مقصد گردشگری خوراک و غذا مطرح شده است. تایلند نیز از دیگر کشورهای آسیایی است که در سالهای اخیر فعالیتهای بسیاری درباره پروژه آشپزخانه جهانی داشته و توانسته در بازارهای هند و چین نیز نفوذ کند. ژاپن، چین و ترکیه نیز از دیگر مقاصدی هستند که در گردشگری خوراک و غذا فعالیتهای زیادی انجام دادهاند.
تنگناهای گردشگری غذا
در جامعه ما چه تلاشی برای جلب گردشگر غذا انجام شده است؟
دکتر هاشمی در پاسخ میگوید: گردشگری غذا به تنهایی معنایی ندارد، زیرا این مقوله جزیی از فرایند گردشگری است که در کنار زیرساختها، امکانات، راه، امنیت، هتل و مکان اقامت، تسهیلات ویزایی و فرهنگ عمومی کشور گردشگر پذیر معنا پیدا میکند. همانطور که گفته شد، در حوزه گردشگری، خوردن غذای شهرها و کشورهای گوناگون، روشی برای تجربه فرهنگها و شناخت سلایق متفاوت است. به طوری که مصرف غذا، گاهی یک سوم و حتی بیشتر از کل هزینه گردشگر را به خود اختصاص میدهد. از این رو میتوان به آن به عنوان بخش درآمدزای گردشگری نگاهی ویژه داشت، زیرا گردشگران اگر نه با انگیزه لذت که با انگیزه بقا نیازمند رفع گرسنگی هستند و صد البته که این انگیزه در سفر همراه با لذت، مفهومی خاص و ماندگار پیدا میکند. از سویی نباید فراموش کرد که رونق گردشگری غذا منجر به اشتغالزایی و افزایش درآمد میشود.
«غذا» یک میراث فرهنگی است
محمد چقلوند نیز میگوید: پرداختن به غذا به عنوان میراث فرهنگی و کالایی برای عرضه در صنعت گردشگری در جهان به سالهای اخیر مربوط میشود. در ایران هم با توجه به ظرفیتهای موجود و تحت تأثیر رسانه، اقدامهایی انجام گرفته که البته پیش از اقدام مسؤولان نیز در روابط فرهنگی ما موجود بوده است. به عنوان نمونه برای اصفهان و قم به ترتیب گز و سوهان، نشان محسوب میشوند، اما نکته این است که این ظرفیتها باید برای تمام اقوام و در گوشه کنار کشور تعریف شود، بنابراین تهیه اطلس غذایی کشور میتواند مؤثر باشد.
وی با اشاره به برگزاری برخی جشنوارهها در سالهای گذشته میافزاید: باید با استفاده از دانش متخصصان، چه در ابعاد فرهنگی و چه در ابعاد تغذیهای، نهایت دقت در برگزاری این جشنوارهها صورت گیرد. در این رابطه رسالههای دانشگاهی مرتبط نیز باید مورد توجه قرار گرفته و این موضوع به عنوان دغدغه پژوهشی مطرح شود. به نظرم ضعف کلی ما در این رابطه این است که مبانی تغذیه ما ایرانیان در تنوع قومی که داریم، هنوز به شکل منسجمی، مفهوم پردازی نشده است. همچنین سازمان میراث فرهنگی در این رابطه باید نقش و مسؤولیت پر رنگ تری را بپذیرد و در قالب برنامههای مدون، تورهای تغذیهای راه اندازی و از سرمایه گذاران این حوزه حمایت کند. در بخش بازار هم باید بگویم که رستورانهای به ظاهر سنتی ما کمتر سنتی هستند و تنوع غذایی حیرت انگیز اقوام ایرانی را نمی شناسند. مسأله دیگر آنکه تغییرات فرهنگی چند دهه اخیر، جامعه ما را بشدت به سمت فراموشی این بخش از میراث فرهنگی خود سوق داده که میتواند در جلب گردشگر در این حوزه، آثار نامطلوبی داشته باشد.
نظر شما