ویژه نامه شهید نفوذ: مجلس شورای اسلامی در ۳۰ خرداد سال ۶۰ بنی‎صدر را از قدرت خلع ید کرده است. این خبر برای همه مردم و نیروهای انقلاب خوشحال‎کننده است اما خبر شهادت مصطفی چمران تا حد زیادی این شیرینی را کاسته است. روز گذشته، به آیت ‎الله خامنه ای در مسجد ابوذر تهران سوء‎قصد شد. دست راست، صورت و سینه ایشان آسیب جدی دیده است و همگی نگران حال ایشان هستند.

رعد در آسمان بی‏ ابر

سال‏های اول انقلاب است و التهاب سیاسی و اجتماعی جامعه بالاست. منافقین و ضد انقلاب‏ها نیز فعال شده‎اند. مرتضی مطهری، مدنی، قاضی و سپهبد قرنی به شهادت رسیده‎اند. اما تهران در 7 تیر 60 آبستن اتفاقی بسیار بزرگ است.   آسمان بی‎ابر است و خیابان‎های تهران ساعت‎های آرام خودش را پشت سر می‎گذارد. اما عبور و مرور در خیابان سرچشمه بیشتر از پیش است. جلسات هفتگی حزب در حال برگزاری است و یکایک اعضا و نمایندگان خودشان را به دفتر مرکزی حزب می‎رسانند.
کارها به صورت دقیق و با نظرات محمدرضا کلاهی در حال انجام است؛ دانشجوی تکیده‎اندام رشته برق دانشگاه علم و صنعت. مسؤولیت همایش‎های حزب جمهوری اسلامی نیز بر عهده اوست و همین باعث می‏شود که مدام در حال
رفت و آمد باشد. جوانی است با روابط عمومی بالا و قابل اعتماد.  از قبل وسواس خاصی را برای این جلسه به خرج داده است. تمامی دعوت‎نامه ها به نام اعضا آماده شده و شب قبل از جلسه، طی تماسی با اعضا از آنها می‌خواهد که به دلیل اهمیت موضوع در جلسه حاضر شوند.
یکشبه‏‎شب است. کلاهی اصرار دارد که نادعلی، یکی دیگر از کارکنان حزب، برای استراحت دفتر را ترک کند و به خانه برود. او و چند نفر دیگر در دفتر مرکزی مانده‎اند. با رفتن نادعلی، خیال کلاهی کمی راحت می‎شود. خود او جایگزین نادعلی در جلسه شب است. اعضا و نمایندگان مجلس و مسؤولان کشور از راه می‏رسند. فضا آنقدر شلوغ، دوستانه و گرم هست که هیچکس متوجه اضطراب کلاهی- که همیشه آرام بود- نمی‎شود. کلاهی قبلاً کارش را انجام داده، ساختمان حزب را کاملاً بررسی کرده است. خمیرهای انفجاری به‌صورت مهندسی‌شده‏ای در دیوارها کار گذاشته‌شده است، به‌گونه‌ای که سقف بتنی سالن یکپارچه فرو بریزد. تریبون سخنرانی هم بمب‌گذاری‌ شده است. زمان آغاز جلسه پس از نماز مغرب و عشا است. برخی از اعضای حزب قبل از شروع جلسه به دلیل مشغله کاری دفتر حزب را ترک می‌کنند. دکتر آیت هم که یکی از اهداف اصلی منافقین است عصر در دفتر حزب حضور پیدا می‌کند. وی چندوقتی است که به دلیل اختلاف با آقای موسوی(به دلیل حمایتشان از ملی‎گراها) در جلسات حزب شرکت نمی‎کند. در نهایت نیز جلسه را ترک می‎کند و چند روز بعد به ضرب گلوله منافقان به شهادت می‎رسد. غروب است و برخی افراد برای شرکت در جلسه در دفتر حزب حضور یافته‏اند. افراد حاضر به‌نوعی مهره‌های کلیدی و انقلابی صاحب پست‌های اجرایی کشور هستند. شهید بهشتی پس از اقامه نماز مغرب و عشا در صحن حزب، به‌ سوی سالن جلسات می‌رود و در ردیف اول می‌نشیند. شهید رحمان استکی، نماینده شهرکرد، ناظر جلسه است. شهید میربهزاد شهریاری قرائت قرآن را انجام می‌دهد و جلسه شروع می‌شود. دستور کار جلسه بحث مهار تورم است. آقای کاظم‎پور، سرپرست وزارت بازرگانی، برای ارایه راه‌حل‌های مهار تورم پشت تریبون می‌رود. در خلال شروع بحث، یکی از حاضرین پیشنهاد می‌دهد که به دلیل اهمیت موضوع انتخابات ریاست‎جمهوری، موضوع جلسه تغییر کند. شهید بهشتی به دلیل احترامی که برای جمع قایل است، تغییر دستور جلسه را به رأی می‌گذارد. اکثریت موافق‌اند و از خود شهید بهشتی می‌خواهند که بحث را شروع کند. ایشان پشت تریبون قرار می‌گیرد و در ابتدا، مقدمه‌ای درباره‌ی جایگاه و اهمیت ریاست‎جمهوری بیان می‌کند. در این هنگام، کلاهی به بهانه خرید پذیرایی از سالن خارج می‎شود. کارکنان دفتر می‌خواهند که همراه او بروند اما او اصرار دارد که تنها برود. وی با دستپاچگی خودش را به موتورش می‌رساند. این استرس و دستپاچگی کلاهی باعث جلب‌توجه دیگران می‌شود اما به هر نحو ممکن از حزب خارج می‌شود.
در سالن جلسات، سخنان شهید بهشتی ادامه دارد. ایشان خطاب به جمع می‏گویند: «پست ریاست‎جمهوری واقعاً مهم است و شخص رئیس‌جمهور پس از مقام رهبری، مقام اول اجرایی کشور است. دقت نمایید که دوباره یک فرد در آب‌نمک‏خیسانده مثل بنی‌صدر قرار نگیرد». صحبت شهید بهشتی تمام نشده است که نور زردرنگی کل سالن را فرا می‎گیرد و صدای مهیب انفجار فضا را پر می‏کند. پس از شعله‌ زردرنگ خیره‌کننده، ناگهان همه‌چیز تاریک شده و ساختمان به تلی از آوار تبدیل می‎شود. همه‌جا تاریک است. تنها صوت‎قرآن‌های حزین و ناله‌های یا الله یا امام زمان به گوش می‌رسد. پس از مدتی صداها یکی‌یکی خاموش می‎شوند. تهران هفت تیر را تجربه کرد. 72 تن از نیروهای انقلاب به شهادت رسیدند.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.