قدس آنلاین-رضا استادی: در ماههای اخیر بحث و جدل‌های تُند و تیزی میان برخی منتقدان سینمای ایران با اهالی سینما رخ داده است. یک سر تمام این بحث‌ها همیشه مسؤولان سینمایی بوده‌اند که از سوی منتقدان به تساهل، بی توجهی و نادیده گرفتن خطوط قرمز متهم شده‌اند.

فیلمی که از روزنه‌های شورای نظارت لیز خورده است

حاصل این تساهل ساخت فیلم‌هایی با مضامین نامتعارفی بوده که استفاده از این صنعت - هنر را برای خانواده‌هایی که چهارچوب‌های اخلاقی خاصی دارند ناممکن کرده است. البته مسؤولان سینمایی هیچ گاه این انتقادها را نپذیرفته و معمولاً با اتهام «سیاه نمایی» با چنین منتقدانی برخورد کرده‌اند اما واقعیت این است که آثار مختلفی این روزها بر پرده سینما نقش می‌بندد که متأسفانه نه با معیارهای اخلاقی بلکه حتی با معیارهای فنی و هنری نیز قابل دفاع نیست و مشخص نیست بر چه اساسی این آثار مورد ارزیابی قرار گرفته و مجوز تولید و نمایش پیدا کرده‌اند.

فیلم «دراکولا» سومین ساخته رضا عطاران که این روزها بر پرده سینماها است، حتی با اغماض فراوان و علاقه زیادی که ممکن است اهالی سینما به این پدیده ـ یعنی عطاران - داشته باشند، متأسفانه در چهارچوب چنین آثاری قرار گرفته و ارزیابی می‌شود. فیلم عنوانی فریبنده دارد و تماشای عکس‌ها و گریم‌های اغراق آمیز آن در کنار تصویر ذهنی مخاطب از این بازیگر، چنین تصوری را ایجاد می‌کند که قرار است با اثری طنزآمیز مواجه باشیم. دراکولا داستان مردی عاطل و باطل به نام «جواد» است که شغل مشخصی ندارد و به مواد مخدر اعتیاد دارد. شبی توسط مردی به نام «مسعود» ربوده و به خانه‌ای ویلایی منتقل می‌شود. مسعود یکی از بازمانده‌های قوم و قبیله دراکولا است. او قصد دارد خون جواد را بیاشامد اما همسرش «سوسن» مانع از این کار شده و در نهایت بین جواد و مسعود دوستی ایجاد می‌شود. در ادامه این دوستی، جواد با دادن مواد مخدر به مسعود او را معتاد می کند و این مسأله باعث تغییر در مناسبات زندگی خانوادگی مسعود و اختلاف با همسرش می‌شود. این دو شخصیت به همراه چند نفر دیگر برای دوره‌ای نسبتاً طولانی زندگی مجردی فارغ از هر دغدغه‌ای را در پیش می‌گیرند و در مصرف مواد مخدر بی‌نهایت اسراف می‌کنند تا در نهایت مسعود که عادت خون آشامی‌را ترک کرده بود، دوباره این عادت را از سر کرده و با مکیدن خود جواد، زندگی گذشته خود را از سر می‌گیرد.

 طبق معمول شوخی‌های کلامی

مانند اغلب فیلم‌های کمدی این سال‌ها، دراکولا نیز متکی بر طنز کلامی‌و شوخی‌هایی از جنس آن چیزهایی است که در فضای مجازی مشاهده می‌شود و دست به دست می‌چرخد. شوخی‌هایی که گاه تنه به تنه نقد اجتماعی می‌زند. مانند علاقه شدید همسر جواد به گذاشتن عکس در اینستاگرام و لایک شدن عکسش توسط «تتلو» خواننده موسیقی پاپ. یا در جایی دیگر شوخی با مسأله اعتیاد و جداسازی معتادان به دو دسته «استفاده کننده از مواد مخدر صنعتی» و «مصرف کننده مواد مخدر سنتی». ایده‌های جذاب دیگری هم در فیلم دیده می‌شود. مثلاً جایی که قرار است گذشت زمان با عبارت «چند ماه بعد» نمایش داده شود، در آسمان چند عدد ماه نمایش داده می‌شود. در جایی دیگر جواد پس از مراجعه به دبستان دخترش و دیدن مردی که شباهت فراوانی به ساقی مواد مخدر پارک دارد، برمی‌آشوبد و در پارک با ساقی درگیر می‌شود اما به جز این چند مورد خاص و اندک، فیلم دراکولا اثری سراسر از پوچی است و فاقد مفهومی ‌خاص برای تماشاگر است. البته این پوچی از جنس آنچه که مثلاً در فیلم‌های نهلیستی مشاهده می‌کنیم و فلسفه خاصی در پس آن وجود دارد نیست. فیلم چنان مغشوش و پراکنده است که به زور می‌توان خط داستانی مشخصی را برای آن ترسیم کرد چه برسد به آنکه بخواهیم به دنبال رد پایی مفهومی‌و فلسفی در اثر باشیم. در فیلم همه چیز رنگی از اغراق دارد و سازنده اثر تلاش فراوانی کرده تا همه چیز زشت و مشمئز کننده به نظر برسد. از انتخاب بازیگران تا گریم‌هایی که هیچ توجیه منطقی و عقلی ندارد. گویی همه فلیم متکی بر ذهنیت خاص سازنده اثر بوده و عطاران در یک شوخی بی حد و مرز با مخاطبانش و حتی مسؤولان سینمایی، ملغمه‌ای از ذهنیت‌های پراکنده و بی در و پیکر خود را در قالب فیلمی‌ سینمایی به تصویر کشیده و به اتکای گیشه نازل سینمای ایران و مخاطبی که تفریح دم دستی دیگری جز سینما ندارد، او را به تماشای این تصاویر بی ربط دعوت کرده است.

 پیش رفتن تا مرز تأیید مواد مخدر

حجم فراوان تصاویر راز بقا و همچین فیلم‌های تاریخی موجود در فیلم هم بیش از آنکه کمکی به این فیلم بی‌در و پیکر کند، به راندن اثر به ورطه هزل کمک کرده است. فیلم به نوحی اباحه‌گری دامن می‌زند و با زدودن قبح استفاده از مواد مخدر، حتی در تأیید مفید بودن مواد مخدر از کلام پزشک حاضر در فیلم مایه می‌گذارد و صحنه‌های استعمال تریاک را با آب و تابی هنرمندانه به نمایش می‌گذارد. شخصیت‌های حاضر در فیلم انسان‌هایی علاف، بیکار، بی هدف، خوشگذران، عیاش و بی مسؤولیت هستند که با وجود انتخاب چنین سبکی برای زندگی، از آن لذت هم می‌برند و حتی خانواده را هم فدای خواسته‌های خود می‌کنند. البته می‌توان با زحمت و زور برای فیلم پیام تراشید که مثلاً «مواد مخدر هیولایی است که آدمی‌را در خود می‌بلعد» اما وقتی جزئی نگری عطاران در نمایش صحنه‌های مواد مخدر را مشاهده می‌کنیم، چنین پیامی‌از ذهن نقش برمی‌بندد.

گذشته از دریغ و افسوسی که به واسطه پرداخت بلیت ده هزار تومانی برای تماشای چنین اثر بی سر و تهی برای مخاطب باقی می‌ماند، یک سؤال جدی مطرح است و آن اینکه چگونه برخی فیلم‌ها سال‌ها پشت دروازه‌های شورای نظارت و ارزشیابی سینمای ایران متوقف می‌شوند اما برخی آثار دیگر به سادگی از روزنه‌های تنگ این شورا لیز می‌خورند و راهی پرده نمایش می‌شوند؟!

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.