از اوضاع و احوال کتاب متعجبم. از اینکه پیداکردن کُتب مناسب سن و سال فرزندم، چرا این اندازه دشوار شده و نمی توانم پاسخگوی پرسش های کودکانه اش باشم.
چرا هرچه بیشتر می گردم، کمتر چیز درخوری برای انتخاب به دست می آورم و چرا کتاب هایی که اقناعم کنند و مرا هُل بدهند سمت پیشخوان خرید، پیدا نمی کنم.
دوستانی هم دارم که در وضعیت مشابه من به سر می برند. در سردرگمی و ناکامی تهیه کتاب های کودک و نوجوان شان. آنها هم مثل من از نویسندگان و دست اندرکاران کتاب گلایه دارند.
با این وجود ناامید نمی شویم و مصرانه تنها کتابفروشی دیگر شهرمان را زیرورو می کنیم. من فاتح آخرین عنوان های لیستم می شوم و به کتاب های ایرانی و ترجمه موردنظرم دست پیدا می کنم اما باز از آنجایی که چیز دندان گیری در حوزه ادبیات کودک نصیب مان نمی شود، برای جلوگیری از دلخوری و دست خالی برنگشتن به خانه، چند کتاب متوسط الاحوال برای کودکم برمی داریم.
پیشاپیش از تعداد محدود و آثارِ ضعیفی که خریده ام، رضایت ندارم و تمام راه بازگشت به خانه را در این سوالات غوطه ورم که ما، در جایگاه والدین و پرورش دهنده افکار با وجود این کتاب های ضعیف چگونه دلبندمان را از خُردسالی با کتاب های شایسته آشنا کنیم!؟
آیا نباید این بضاعت و فضا و دانش از سوی آنان که می نویسند و تحقیق می کنند و نشر می دهند، در اختیار ما قرار بگیرد!؟ آیا راه دلبستگی کودک از میانبُر غنای مطالب دیدنی و شنیدنی کتاب ها نمی گذرد!؟
و اینکه چه خوب می شد بهترین و زبردست ترین نویسندگان پا به حوزه ادبیات کودک می گذاشتند و با قوای قلم شان کاری می کردند، کارستان. کاری می کردند تا علاقه خواندن از طفولیت رقم بخورد و این یار خاموش، همان یارِ دیرینه ای بشود که دوستی اش دیگر از سرِ کسی نیفتد.
نظر شما