۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۰
کد خبر: 407937

قدس آنلاین/ منور میرشجاعان: دختر جوان از پنجره به بیرون نگاه کرد، درختان بلندبالای پارک با شاخ و برگ انبوه، چمن‌های سبز مخملین با گل‌های سرخ و سفید رز که به او چشمک می‌زدند؛ چشم اندازی سبز و زیبا در مقابلش خلق کرده بودند.

مرغ تسبیح گوی و ما خاموش

با دیدن این همه زیبایی و نشاط به وجد آمد و دلتنگی جدا شدن از محله قدیمی را از یاد برد. نفسی عمیق کشید، نسیم روح افزایی تمام وجودش را پر کرد. چند کلاغ از روی شاخه پریدند و با هم شروع به قار قار کردند. اخمی کرد و پنجره را بست و زیر لب غرید: پرنده های بد صدای بدشگون!

بی خوابی امانش را بریده بود. ساعت را نگاه کرد از 3 نیمه شب گذشته بود. کتابی را برداشت بخواند، به امیدی که خوابش بگیرد. چند سطری نخوانده بود که صدای قارقار کلاغی بلند شد. به دنبال آن، صدای کلاغ های دیگر از دور و نزدیک فضا را پرکرد. با عصبانیت گفت: نصفه شبی هم دست بردار نیستند! 

صداها که بیشتر شد، با کلافگی به طرف پنجره رفت تا آن را ببند، شاید صداها کمتر آزارش دهد، نزدیک پنجره که رسید، صدای کلاغ‌ها قطع شد، اما صدایی دیگر از دور دست ها به گوش می رسید، صدای اذان. اذان صبح.

تمام روز فکرش مشغول بود، تصمیم گرفت تا سحر بیدار بماند. اتقاق شب گذشته تکرار شد. چند دقیقه مانده به اذان صبح کلاغ‌ها شروع به قار قار کردند و پیش از شروع اذان آرام گرفتند. قلبش لرزید. دلش به درد آمد، به خاطر تمام نمازهای صبحش که قضا شده بودند، دلش به درد آمد، به خاطر تمام سحرگاهانی که در خواب غفلت صدای اذان صبح را نشنیده بود، در حالی که حتی کلاغ‌ها هم بیدار بوده و تسبیح می‌گفتند و به خاطر باور غلطی که نسبت به این مخلوقات خداوند داشت، عرق شرم بر پیشانی‌اش نشست و به یاد این بیت شعر سعدی افتاد: «گفتم این شرط آدمیت نیست/ مرغ تسبیح گوی و ما خاموش»

«آيا ندانسته‏اى هر كه در آسمان‌ها و زمين است، براى خدا تسبيح مى‏گويند و پرندگان در حالى كه در آسمان پر گشوده‏اند، همه ستايش و نيايش خود را مى‏دانند و خدا به آنچه مى‌كند، داناست.»  (سوره نور/ آیه 41)

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.