حامد سرلکی / پژوهشگر: عرفان، قصیده شکوهمندی از اوزان و واژگان ِ اصیل دینی است. این جمله فقط در مکاتب اسلامی جایگاه بازتری دارد، از این رو که در کلام مقدس ِ وحی، کاتبان و شارحان وحی، رها کردن شریعت به بهانه رسیدن به طریقت، امری بی خردانه و غیر اصولی است. به همین دلیل در اسلام شناخت حقیقت جز عمل صحیح به شریعت و گذار ِ حقه به طریقت راهی نیست. حقیقتی که متجلی در کلام قرآن حکیم و عمل معصومین بزرگوار و حجتهای الهی بر زمین هستند. شیخ الرئیس درباره تفاوت نگرش زاهدانه و عارفانه اشاره میفرماید که: «آنکه از تنعم دنیا، رو گرداندهاست «زاهد» نامیده میشود. آنکه بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره مواظبت دارد، به نام «عابد» خوانده میشود؛ و آنکه ضمیر خود را از توجه به غیر حق باز داشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق بدان بتابد، به نام «عارف» شناخته میشود.» (1).
مصداق حقیقی معرفت به نفس و رسیدن به معرفت ِ الهی در سیرت امام علی (علیه السلام) است، همان گونه که ایشان خویش را عالم تر به راههای آسمانی میدانستند، نه طریق سفله زمینی.(2). زمین عرصه تنگ ِ دنیادوستان است و همگی مشیران ِ زر و مقام. آنچه دلداده سالک میپروراند، مرید پروری بوده که آنان را چون مراد اعظمشان علی (علیه السلام) جاودانه کرده است.
سیره و سلوک
«آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی» گرچه فقیه شناخته شده ای در تاریخ فقه حوزه نجف و قم بوده است، اما ایشان را باید خلف ِ حقیقی عارفانی دانست که خویش را وقفِ خدا کرده و نفس را به تربیت الهی محک زده اند. ایشان در سال 1235 هـ.ش در خانواده متمول تبریزی و صاحب تجارت و حجره به دنیا آمد. سرشت ایشان هم سرشت با صدای کرکننده سکههای حجره ها نبوده است. از حالات پدر مرحوم ایشان «حاج میرزا شفیع» اطلاعاتی در دسترس نیست، اما هرچه باشد و نباشد، پدری زیبنده به نام پدری بوده که فرزندی اخلاقی، قرآنی و معرفت شناس را به جهان ِ اسلام عرضه کرد. نوجوان تبریزی دل در گرو فهم ِ دینی گذارده و به «دارالعلی»، نجف اشرف کوچ میکند؛ کوچی که آغاز ورود ایشان به فقره دین فهمی و دینی زندگی کردن شد. زیست مسلمانی این نوجوان تبریزی بیش از پیش در زادگاهش و با تحصیل در منطق ، صرف و نحو و ادبیات و نوشتار آغاز شد. گویا در آن سال ها حتی نجف در انتظار دیدار با این عارف بالله بوده است.
آقای ملکی تبریزی در ابتدای امر به کسوت شاگردی در دروس اصلی حوزه آغاز به کار نمود. طلبه جوان پس از آشنایی با عارف اعظم آقای «ملا حسینقلی همدانی» دنیای دگرگون ساز از فهم دینی را درمی یابد. وی بر اساس همان روش حقیقی عرفان اسلامی ابتدا مغروق دریای شریعت و احکام و متشرعات دینی شده و پس از فهم حقیقی از اصول دین، قلب مالامال از محبت الهی را به مدت 14 سال در دستان آقای حسینقلی همدانی قرار میدهد. ایشان در بیان حالات این استاد بزرگوار میفرمایند : «حکیم عارف و معلم خبیر و طبیب کاملی بسان او ندیدم». بارقه قلبی ایشان به آقای حسینقلی همدانی چنان زیاد بود که نام فرزندشان را «حسینقلی» نهادند. ایشان در سال 1282 هـ.ش عزم به سمت آذربایجان میکنند ، ورود آقای آیت الله ملکی تبریزی به تهران با جنبشهای مدنی مشروطه خواهی هم آغاز شده و ایشان به دلیل خلق و خوی سالکانه خود و همچنین حضور در مدارس علمیه به سمت شهر قم طی طریق میکنند. آغاز تدریس دروس اخلاق ایشان به تاریخ 1290 هـ.ش همزمان میشود. نقل معروفی است که آقای ملکی تبریزی عموماً شاگردان خود را به دو قسمت خواص و غیر خواص تقسیم میکردند. آن دسته از افرادی که بیشتر در زمره اصحاب سِر و خواص ایشان محسوب میشدند، پایشان به منزل آقا باز میشد و دیگر طلاب را در مدرسه فیضیه قم میپذیرفتند.
عارف بالله در نگاه دیگران
برخی از دیدگاههای به جا مانده از علما و فضلا درباره ویژگیهای روحی آن بزرگوار در دست است که میتوان به دیدگاههای آقایان علامه ذوالفنون «حسن زاده عاملی» و «علامه محمد حسین طباطبایی» اشاره کرد. آیت الله حسین زاده آملی در خصوص آقای ملکی تبریزی میفرمایند: « عارف الهى، سالک مستقیم، محقق ربانى، فقیه صمدانى، و مربّى نفوس آیت الله حاج شیخ میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى (رضوان الله تعالى علیه) از اعاظم علماى الهى عصر اخیر، و بحق از علماى فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان بوده است.» و یا مرحوم علامه طباطبایی بر کتاب المراقبات آیت الله ملکی تبریزی تقریظی نوشتهاند که بخشی از آن چنین است: «... چند سطرى درباره کتاب اعمال سال، تألیف پیشواى طایفه، حجت حق، آیت الله، مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى - قدس اللّه روحه – مىنویسم، نه با این هدف که این کتاب گرانسنگ یا مؤلف بزرگ آن را بستایم؛ زیرا این کتاب دریاى لبریزى است که در سنگ و پیمانه نگنجد و مؤلف آن پیشواى والا مقامى است که بلنداى زیاد شخصیت او با هیچ مقیاسى قابل اندازهگیرى نیست، و ناتوانى، عذرى موجّه و یأس از رسیدن به مقصد، براى استراحت کافى است، بلکه با هدف تذکر به برادران و دوستان و سروران صادق و با صفا که تذکر براى مؤمنین سودمند است. کتابى که پیش رو دارید از بهترین کتابهایى مىباشد که در این زمینه نگارش یافته است. در این کتاب لطایفى که اهل ولایت خدا از آن مراقبت نموده و نکات ظریفى که در دل سرگشتگان محبت خدا خطور نموده و تمام مطالبى که مربیان درباره عبادت خدا فهمیدهاند، وجود دارد. خداوند مرقد مؤلف بزرگ آن را نورانى، از بارانهاى رحمت و بخشش خود بر آن سیراب و او را به پیامبر و آل پاک او ملحق نماید.»
عروج از ناسوت زمینی
درباره چگونگی درگذشت ایشان نقلی است از آقای حاج آقا «حسین فاطمی» با این متن که: «روز پنجشنبه، عید قربان بود. صبح، مسجد جمکران رفتم و قبل از ظهر به منزل برگشتم. چون وارد شدم، خبر دادند که حاج میرزا جواد آقا جویای احوال شما شدهاند؛ چون از کسالت وی اطلاع داشتم، بدون هیچ معطلی به خدمتشان رفتم. ایشان به حمام رفته، خضاب بسته و پاک و مطهر در بستر نشسته بودند. در ظاهر منتظر اذان بودند، اما انتظار بیش از این مقدار بود. چون ظهر فرا رسید در بستر شروع به اذان و اقامه کردند. با گفتن هر جملهای بهجت بیشتر و آرامش فراوانتری سراغ او میآمد. پس از اذان، دعای تکبیرات افتتاحیه را ترنم کردند. سپس دو دست را بالا برده تا تکبیرة الاحرام بگویند که گویی درهای آسمان برای ورود او گشوده شد، لبهایش حرکت کرد و دستها به لرزش افتاد و با آخرین کلام، اولین دیدار حاصل شد» . مرد وارسته آسمانی، کسی که در آسمان ها نامش مشهور و در زمین مهجور است، سرانجام در تابستان 1303 ، دعوت حق را جانانه لبیک گفت و دل از زمین و زمینیان کنده و به رب العالمین میشتابد، روح آیت الله جواد ملکی تبریزی مغروق بحار ِ رحمت باد.
پی نوشت ها:
1. الاشارات و التنبیهات ، ابوعلی سینا ، نمط نهم
2. قال علی بن ابیطالب (علیه السلام): سلونی من قبل ان تفقدونی، فلأنا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض / از من پرسش کنید، پیش از آنکه مرا نیابید. پس به راههای آسمانی آگاه تر از راههای زمینی هستم./ نهج البلاغه ، خطبه پنجم
نظر شما