۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۱
کد خبر: 411764

سیدمحمد سادات اخوی

باغبانا! ... بوتة کوچک، صدایت می‌کند

۱ـ بست بالا: حق به حق‌دار رسید؟ نظر «شیخ مفید» در کتاب «ارشاد»ش:  ـ (ادامه) مأمون، امام را «امیرالحاج (سالار حاجیان)» اعلام کرد و خطبه با موضوع «ولی‌عهدی امام» خواندند... نقل شده که «عبدالحمیدبن سعید» در مدینه بر منبر «پیامبراکرم(ص)» نشست و (پس از خطبه) در دعا گفت: «ولی‌عهد مسلمانان، علی‌بن... موسی‌بن... جعفربن... محمدبن... علی‌بن... حسین‌بن... علی‌بن ابی‌طالب(ع) است». ... (ناتمام). / از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ ۱۳۷۷/ صفحة ۱۳۵ و ۱۳۶ـ با تلخیص و بازنویسی.

 

2ـ سقاخانه: سفرنامة یه عمر (105)

دونه ـ دونة پله‌های «نرده‌ای» رو پا به پای «مهندس» بالا رفته و مدام مراقب لحنش بوده که عصبانی نشه... شاید یه کم دل مهندس رو به دست بیاره و تصمیمش رو عقب بندازه... می‌دونه که تصمیم از «بالا» گرفته شده و مهندس هم تقصیری نداره... اما «شتاب» مهندس در عملی‌کردن تصمیم، چیز دیگه‌ایه که نمی‌شه ساده ازش گذشت... همة حرف هم اینه که مهندس، تصمیمش رو صاف گذاشته برای روز اول ماه «مُحَرَّم»... و زمانی که همة کارگرها دارن آمادة «تکیه‌بندی» محله‌هاشون می‌شن... اما مهندس قبول نکرده و «طرح تعدیل» رو امروز اجرا کرده و... صد و بیست و یه نفر از کارگرها اخراج شده‌ن... حالا هم که کارگرهای غمگین دارن از کارخونه می‌رن، یکی‌شون که سه‌تا بچه داره، نگاهی به اتاق مهندس کرده که شعلة اندوهش «خونه‌برانداز»ه. / برگرفته از ترجمة جلد «اول» کتاب شریف «عیون اخبارالرضا(ع)»/ ترجمة علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید/ چاپ 1380/ صفحة604ـ «رَیّان‌بن شَبیب» گفته است: (ادامه) در دیدارم که نخستین روز از ماه مُحَرَّم، با «امام‌رضا(ع)» داشتم، امام فرمودند: «ماه مُحَرَّم، ماهی است که اهالی دوران جاهلی، آن را محترم می‌دانستند... و در این ماه، جنگ و ستمگری را حرام کرده بودند... (ناتمام)». ـ با تلخیص و بازنویسی.

 

3ـ نقاره‌خانه: زائران و خادمان (105)

«مرد قصاب» که مشغول «وزن‌کردن» سری دوم «گوشت‌های تکه‌شده» می‌شه، نگاهی به «مشتری» می‌کنه و می‌گه: «هردوشون عین هم باشن؟»... مرد، نگاهی به قصاب می‌کنه و می‌گه: «عینِ عین هم... مثل همیشه»... مرد قصاب با این که نمی‌دونه چرا... اما به خاطر چند ماه گذشته و تکرار کار مرد، عادت کرده و... گذشته از زحمتِ دوباره‌ای که برای بسته‌بندی می‌کشه، اعتراضی به خرید عجیب مرد نداره...  ماه‌های اول که بستة اول گوشت رو می‌بست و به دست مرد می‌داد، براش سخت بود دوباره و از نو، یه بستة دیگه (اون هم درست شبیه اولی) آماده کنه... اما حالا عادت کرده و به روی خودش نمی‌آره... فقط گاهی از سر علاقه به بازکردن سرِ حرف با مشتری‌ش، چیزی می‌پرسه و می‌گذره...

مرد، مدام ساعت مچی‌ش رو نگاه می‌کنه و دلش شور می‌زنه که پیش از رسیدن همسایه‌شون به خونه، گوشت رو برسونه و بذاره کنار درِ ورودی‌شون... بی اون که بفهمن کار او بوده ...  مرد قصاب که بستة دوم رو می ذاره روی پیشخون، نگاهی به «نشون» سینة مرد «خادم» می‌کنه و می‌گه: «سر شیفتت ما رو فراموش نکنی اخوی!».

 

4ـ بهشت «ثامن‌الائمه(ع)»: زیارت (49)

سفر «معراج» را گشت... تودرتو ی زمان را به ارادة «دیدار حق» گردید... «دیدار معبود»، پایان سفر بود و «مقصود»، دیدار «جَلَوات» علی(ع)... که: «قابَ قَوسَین»، حضور «علی(ع) عالی»ست... در محضر «علی اعلا». / در زیارت‌نامة «امام‌رضا(ع)» گفته شده است: «خدای من!... راهنمای پیامبرانت نیز علی(ع) شد...». ـ دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 825.

 

5ـ بست پایین: دوگانه‌های طبع شوق

 

*** قهرمان

او جاه و «جلال» تازه را هدیه کند!/ پیروزی سال تازه را هدیه کند

با رتبة «قهرمانی»اش آمده است/ آمد که «مدال تازه» را هدیه کند

 

*** بَنّا

در سایة خستة خودش پنهان است/ او هم سرِ سفرة شما مهمان است

با شوق تو خانه‌های مردم را ساخت/ افسوس!... که خانه دلش ویران است

 

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.