۳۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۷:۳۴
کد خبر: 414216

سیدمحمد سادات اخوی

بر سر ما سایة الطاف بی‌پایان توست ...

۱ـ بست بالا: در سایة «اطاعت» نقل «ابوالحسن علی‌بن عیسی هَکّاری (مشهور به «اِربِلی» ـ درگذشته به سال ۶۲۹ قمری)» در کتاب «کشفُ‌الغُمَّه فی معرِفَه‌الائمه»: ـ (ادامة متن عهدنامة مأمون) خداوند، پایداری دین و رهبری مسلمانان را به جانشینی «پیامبر(ص)» واگذاشت... وظایف خلفا، اطاعت از خداوند است... وظایف خلافت نیز در صورتی به انجام خواهد رسید که مردم بپذیرند و فرمان‌بردار باشند... تا اجرای «حُدود (حدها)» و واجب‌های شرعی، ممکن بشود...

... و مبارزه با دشمنان دین نیز در سایة همین همراهی ممکن خواهد شد... و لازم است بنده‌گان و مسلمانان در مسایل دینی و اموری که خداوند حفظ آن را خواسته، از خلفا اطاعت کنند... ... (ناتمام). / از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ 1377/ صفحة 138ـ با تلخیص و بازنویسی.

 

2ـ سقاخانه: سفرنامة یه عمر (111)

«بچه‌ها» رو که می‌برن توی خونه و نمی‌ذارن نگاه کنن... اما خود بزرگ‌ترها، نمی‌تونن از دیدن ماجرا دل بکَنَن!... می‌دونن که صحنة «بریدنِ سر گوسفند» تماشا نداره و از «حاج‌آقا» ـ پدربزرگ خونواده ـ هم شنیده‌ن که «کراهت» داره (به قول حاج‌آقا: دل رو سخت می‌کنه)... منتها دیدن این صحنه هم خاطره‌ایه که تا کسی نبینه، باورش نمی‌شه... خود «مش‌احمد» هم باورش نمی‌شد که عمل به وصیت پدرش، سی سال تموم ادامه پیدا کنه و همة سی‌سال رو مثل روز اول، بگذرونه... مثل روز اول، گوسفند قربونی‌ش رو نوازش کنه... مثل روز اول انقدر طولش بده که گوسفنده آروم و بی‌اضطراب، «آب» بخوره... مثل روز اول، رو به قبله بخوابوندش... و مثل روز اول، پیش از بریدن سرش، «سلام زیارت عاشورا» رو در دلش بخونه و بعد از بریدن سرش هم مثل ابر بهار زار بزنه و کسی ندونه که مش‌احمد، این بار یاد کدوم مصیبت روز عاشورا افتاده... بعد هم که ازش بپرسن، لابد مثل روز اول می‌خواد بگه: «نمی‌خوام در مصیبت آقا، از آسمون و زمین عقب بمونم». / برگرفته از ترجمة جلد «اول» کتاب شریف «عیون اخبارالرضا(ع)»/ ترجمة علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید/ چاپ 1380/ صفحة604ـ «رَیّان‌بن شَبیب» گفته است: (ادامه) در دیدارم که نخستین روز از ماه مُحَرَّم، با «امام‌رضا(ع)» داشتم، فرمودند: « (ادامه)... ای پسر شَبیب!... پدرم موسی‌بن جعفر از پدرش جعفربن محمد و او نیز از جدش نقل کرده که فرمود: روز شهادت جدم حسین(ع)، از آسمان، خون و خاک سرخ بارید... (ناتمام)». ـ با تلخیص و بازنویسی.

3ـ نقاره‌خانه: زائران و خادمان (111)

از روزی که باهاش تماس تلفنی گرفته‌ن و همه‌روزه (ظهرها) رفته... تا حالا... نزدیک به «یه سال تحصیلی» شده... حالا که دوباره تماس گرفته‌ن تا برای «سال تازة تحصیلی» هم ازش قول بگیرن، دودل شده و نمی‌دونه که باز بپذیره یا نه... کسی که از پشت خط تلفن حرف می‌زنه، مدام اصرار می‌کنه و دست آخر هم که می‌بینه سُمبه‌ش پُرزور نیست؛ تسلیم می‌شه و تیر آخر رو در چِلّة کمونش می‌ذاره: «بچه‌های دبیرستان ما فقط شما رو دوست دارن و اگه مثل سال پیش بیاین و پیشنماز بشین، مطمئنم بچه‌های بیشتری نمازخون و عاشق امام‌رضا(ع) می‌شن!».

4ـ بهشت «ثامن‌الائمه(ع)»: زیارت (55)

آدم «دو» چشم دارد... اما «یک» نقطه را می‌بیند... چشم‌ها، پنجره‌های «یک» چهره‌اند به دنیای بیرون... «حسن(ع) و حسین(ع)»، «یک نگاه» از «دو چشم» مادراند... که مسیر بهشت را روشن کرده‌اند. / در زیارت‌نامة «امام‌رضا(ع)» گفته شده است: « (ادامه)... فاطمة زهرا(س)، مادر دو نوة پیامبر(ص) حسن و حسین است که سرور جوانان بهشت‌اند... (ناتمام)». ـ دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 825.

5ـ بست پایین: مثنوی‌های شِفا

شِفای کربلایی رضا پسر حاج‌ملک تبریزی / قرن 13 خورشیدی (3)

(ادامه) بود شب‌ها ـ مدام ـ غرق دعا / در تنش رفت سوزن سرما

برگ نامردی فلک رو شد/ همدم درد «سینه‌پهلو» شد

حال او بود حال سنگ و سَبو / شد «تب و لرز»، هم‌اتاقی او

از تب و لرز و درد، نالان بود / چاره، برگشت او به «تهران» بود

در همان شهر ماند و با آن درد / شصت روز تمام، درمان کرد... (ناتمام)

‌ از کتاب «کرامات رضویه»، نوشتة حاج‌شیخ علی‌اکبر مُرَوِّج / نشر جعفری / چاپ سوم: 1363/ صفحة 93 و 94.

 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.