چند سالی است که بحث حمایت از پزشکان عمومی در قالب طرحها و آیین نامههای مختلف مطرح میشود که بنابر اظهارات پزشکان، چندان در بهبود وضعیت آنها اثرگذار نبوده است. عمده ترین علت در این قضیه این است که در سیستم بهداشت ودرمان، جایگاه مشخصی برای پزشکان عمومی وجود ندارد. در واقع در نظام سلامت هرجا کمبود نیروی انسانی احساس شده، خواه در مراکز اورژانس یا مقوله اجرای پزشک خانواده از پزشکان عمومی استفاده کرده اند. در حالی که در کشورهای پیشرفته برای فعالیت در حوزه پزشک خانواده دورههای تخصصی خاصی وجود دارد.
از تنگناهای این صنف محدودسازی فعالیت آنهاست چنان که از فعالیت پزشک عمومی در زمینه پوست و زیبایی و یا تغذیه جلوگیری شده و این مسأله از سوی انجمنهای تخصصی، به عنوان دخالت در امور تخصصی شناخته میشود که این نگرشها به دلیل نبود سیستم بیمارنگر در کشور ماست . در حالی که تجربه نشان داده دانش و تبحر پزشکان عمومی از دیگر گروههای فعال در این حوزهها کمتر نیست؛ حتی میتوان با برگزاری دورههای تخصصی این تواناییها را در آنها تقویت کرد. چنان که در اواخر دولت گذشته، بخشنامهای با عنوان توانمندسازی پزشکان عمومی در 6 بند برای افزایش توانمندی این همکاران ابلاغ شد. به این ترتیب برخی پزشکان عمومی نیز درعرصههای درمان و ترک اعتیاد به کار مشغول شدند . درحالی که متولیان امر میتوانند به گسترش این آموزشها درموضوعات مختلف همانند پوست و مو نیز پرداخته و بسترها را برای بهره مندی ازتوانمندیهای آنها فراهم سازند.
از دیگر چالشهای این صنف نبود تعرفههای واقعی در ارایه خدمات آنهاست. چنان که گاه درآمد یک پزشک عمومی با یک آرایشگر تفاوت زیادی ندارد، در حالی که در کشورهای پیشرفه این درآمد تا 10برابر بیشتر است.
ضرورت بازنگری در آموزشهای دانشگاهی رشته پزشکی از دیگر مسایلی است که باید به آن توجه کرد. با توجه به تحولات موجود، دیگر منابع علمی این رشته در دانشگاهها چندان برای دانش آموختگان سودمند نیست. چنان که گاه پزشکان جوان تجربه کردهاند طی سالها خدمت هیچ گاه ضرورتی برای ارجاع به متون تحصیلی خود نداشتهاند یا آنچه آموخته اند در روند درمان بیماران کافی نبوده و به آموختههای نویی نیاز بوده است.
بنابراین جا دارد کارشناسان این حوزه به بازنگری متون رشتههای پزشکی بپردازند. در واقع باید پذیرفت که روند و سنوات تحصیلات این رشته نیز نیاز به تغییرات دارد. البته شنیده میشود که قرار است سالهای آموزشی پزشکی عمومی کاهش یابد که میتوان به این موضوع به دیده مثبت نگریست چراکه میتوان با تأکید بر آموزشهای کاربردی، این سالها را به چهار تا پنج سال کاهش داد؛ همچنین میتوان همانند کشورهای دیگر بر آموزشهای تخصصی تأکید کرد. برای نمونه در کانادا پزشکان عمومی از میان تحصیلکردگان رشتههای مرتبط همانند زیست شناسی انتخاب میشوند و پس از طی دوره عمومی در قالب سیستمی مشخص، جذب رشتههای تخصصی همانند پزشک خانواده، جراح و دیگر تخصصها میشوند، به این ترتیب جایگاه پزشک عمومی مشخص و تعریف شده است.
در پایان باید توجه کرد که با ورود فزاینده دانشجویان به رشته پزشکی در سالیان گذشته و افزایش شمار متخصصان، جایگاه سنتی پزشکان عمومی که در دیگر کشورها جایگاه مشخصی است در معرض خطر قرار گرفته و دیگر فضای کاری مناسبی در اختیار آنها نیست و باید برای این موضوع مهم، چاره اندیشی کرد.
نظر شما