۱۴ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۱
کد خبر: 419253

سیدمحمد سادات اخوی

«طور» صحن تو ،  کلیمان فراوان دارد!

۱ـ بست بالا: قانون نقل «ابوالحسن علی‌بن عیسی هَکّاری (مشهور به «اِربِلی» ـ درگذشته به سال ۶۲۹ قمری)» در کتاب «کشفُ‌الغُمَّه فی معرِفَه‌الائمه»: ـ (نوشتة «امام(ع)» بر پشت عهدنامة مأمون)... خویشاوندی‌اش را با ما رعایت کرد... همان پیوندی که خویشاوندان دیگر بریدند... و خویشاوندانش را بی‌نیاز کرد، در حالی که دیگران چنین نکرده بودند... با این هدف که مشمول خشنودی خدا بشود...

... و پاداش این کارش را نیز از خدا می‌خواهد... خداوند، پاداش سپاسگزارانش را زود عطا می‌کند و پاداش آنان را نابود نمی‌کند... مأمون، مرا ولی‌عهد خود کرده و حکمرانی پس از او به من واگذار شده است... روشم این است: اگر کسی که عهد بستة خداوند را بگشاید... یا دستاویزی را که خداوند امر کرده محکم بماند، بشکند؛ با او مدارا نخواهم کرد... زیرا نتیجة کار چنین کسی، اهانت به امامت و دین اسلام است... (ناتمام) .

از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ 1377/ صفحة 141ـ با تلخیص و بازنویسی.

 

2ـ سقاخانه: سفرنامة یه عمر (124)

اتوبوس برگشته به همون‌جایی که دو ساعت و نیم ازش عبور کرده بود... باز همون «پیرمرد» ایستاده... منتها این‌بار فقط نگاه‌شون می‌کنه... راننده که خیس عرق شده، نگاهی به دانشجوهایی که مسافرشن می‌کنه... نای ادامه براشون نمونده... تشنه و گرسنه، درست به مسیری رفته‌ن که عکس اشارة پیرمرد بوده و حالا... به مقصدنرسیده، برگشته‌ن به همون‌جا... شرمنده از پیرمرد که حرفش رو قبول نکرده‌ن... پیرمرد اما لبخندی می‌زنه و سری به تأسف تکون می‌ده. / برگرفته از ترجمة جلد «اول» کتاب شریف «عیون اخبارالرضا(ع)»/ ترجمة علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید/ چاپ 1380/ صفحة 612 ـ «امام‌رضا(ع) از پدرانش و آنان نیز از امام‌حسین(ع) نقل کرده‌اند که پیامبراکرم(ص) خطاب به امیرمؤمنان علی‌بن ابی‌طالب(ع) فرمود: «ای علی!... تو نخستین ایمان‌آورنده‌ای به من که مرا راستگو دانست... (ناتمام)». ـ با تلخیص و بازنویسی.

 

3ـ پنجرة پولاد (1) : غلام‌رضا آذر حقیقی (مُتِخَلِّص به «آذر» ـ شاعر) ـ مدفون در صحن «آزادی» / این «ننگ» برای من کافیه که دست‌های شریف‌ترین مهمون «کوفه» رو با من بسته‌ن... بداقبال‌تر از من طنابی رو می‌شناسین؟!... سال‌ها بود که دور قِرقِرِة چاه بسته شده بودم و دلم خوش بود که «آب‌آور» اهل خونه بودم... اما «مرد خونه» بی‌معرفتی کرد و روز «نهم ذی‌حَجِّه» و دستگیری «مسلمِ عقیل(ع)»، اون بخت سیاه رو نصیبم کرد... از اون روز، آرزوم این بود که ـ با همة بی‌زبونی‌م ـ زمزمه‌های آخرش رو با صدای بلند به مولاش بگم... همون زمزمه‌هایی رو که  طبع شاعر، تبدیل‌شون کرده به فریاد:

به زیر تیغم و این آخرین سلام من است / عزیز فاطمه(س)!... سوی تو این، پیام من است: / به راه عشق تو جان می‌دهم ولی شادم... / از این که قرعة جان‌باختن، به نام «من» است... (سرودة استاد آذر حقیقی / درگذشتة سال 1358 خورشیدی). / برگرفته از صفحة 19 در جلد «دوم» کتاب «مشاهیر مدفون در حرم رضوی/ اثر گروهی/ چاپ 1387/ بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی.

 

4ـ بهشت «ثامن‌الائمه(ع)»: زیارت (68)

«بیمار» منم که آینة دلم را سیاه‌کوب تصویرهای تَرَک‌خورده‌ای زا اوصاف ندای رشیدت کرده‌ام... «بیمار»، منم که میان خود و آسمان «صحیفه»ات، سقفی از ندیدن و نخواندن ساخته‌ام... تو... آن «طبیب» معجزه‌گری که اعجاز «شِفاخانه»ات، «مهر» است. / در زیارت‌نامة «امام‌رضا(ع)» گفته شده است: « (ادامه)... خدای من!... علی، فرزند حسین(ع)، در میان آفریدگانت قیام کرد... (ناتمام)». ـ دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 826.

 

5ـ بست پایین: مثنوی‌های شِفا (2)

شِفای بانویی به اسم «ربابه»، دختر حاج‌علی تبریزی / یازدهم اردی‌بهشت 1304 (2)

 (ادامه) ... تا که پیگیر صبر و حوصله شد/ پاسخ خواستگاری‌اش «بله» شد!

در شبی نیمه‌سرد و بارانی / جور شد سور و سات مهمانی

وقت لبخند بود و نقل و نبات / خانه لبریز بود از «صلوات»

بود آرام و سربه‌زیر: عروس! / در لباس عروسی‌اش: طاووس

بود داماد، ماه نیمة «ماه» / بی‌خبر بود از حوادث ... آه! ...  (ناتمام) .  /  از کتاب «کرامات رضویه»، نوشتة حاج‌شیخ علی‌اکبر مُرَوِّج / نشر جعفری / چاپ سوم: 1363/ صفحة 99.     

 

             

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.