روندهای اقتصادی کشور به گونهای پیش میروند و پیچ و تاب میخورند که با خود، بخشی از جامعه ایران را طرد میکنند. به زبان سادهتر باید گفت، اقتصاد کشور دچار بحران منابع اقتصادی شده و راه حلی هم که از سوی بسیاری از کارشناسان اقتصادی توصیه میشود، سپردن امور به دست بازار آزاد است. اگرچه توان این بازار هم بسیار کم است و بنابراین بخشهایی از جامعه را نمیتواند زیر چتر خود قرار دهد و در بهترین حالت، آنها محکوم به محرومیت هستند.
بازار آزاد همیشه برندگان و بازندگانی دارد، اما چیزی که کمتر مورد اشاره قرار میگیرد این است که این بازندگان، تنها سرمایه گذاران نیستند که پولشان را جاهای مناسبی سرمایه گذاری نکردهاند، بلکه بخشهایی از جامعه هستند که توان بقا در جامعه و تسلیم به قواعد بازار را ندارند.
مفهوم طرد اجتماعی، مفهومی کارآمد برای فهم این وضعیت است که به معنای محروم شدن از مشارکت در نهادهای اجتماعی و نقض حقوق انسانی و مدنی بخشی از جامعه است و در شمایل جدایی و گسست از بازار کار، اجتماعات و سازمانهای اجتماعی دیده میشود. برخی از شهروندان نه تنها از حقوق و مزایایی که باید برخوردار باشند، برخوردار نیستند، بلکه بخش زیادی از مردم هم با آنها مانند شهروندان کامل برخورد نمیکنند و بین آنها و بدنه اصلی جامعه، پیوند اجتماعی درستی برقرار نیست.
نکتهای که باید به آن توجه شود این است که این طرد اجتماعی، به مرور شامل حال بخشهای مهمی از نیروی کار در ایران میشود، اگر نگوییم تا حالا شده است. این واقعا مسأله خطرناکی است، زیرا از ۲۳ میلیون نفری که جزئی از نیروی کار ایران محسوب میشوند، طبق اعلام مرکز آمار 9/15درصد آنها را کارگران ساده و 2/15 درصد را هم کارکنان ماهر کشاورزی، جنگلداری و ماهیگیری تشکیل میدهند که به احتمال زیاد این 1/31 درصد نیروی کار جزو دهکهای پایین جامعه قرار میگیرند و غم انگیزتر آنکه، ۹۳درصد کارگران در شرایط کنونی ذیل قراردادهای موقت کار میکنند و این یعنی اینکه در مواقع ضرورت، قانون خیلی نمیتواند از آنها حمایت کند و در واقع هیچ حمایتی نمیکند، زیرا وزارتخانه مربوطه اعلام کرده است قراردادهای سفید امضای کارگران دیگر در مراجع حل اختلاف مورد بررسی قرار نخواهد گرفت و ارزشی برای صدور رأی ندارد.
این تازه وضعیت نیروی کار است و بیکاران در شرایط کنونی جامعه وضعیت بسیار وخیمتری دارند. آنها از محرومیت نسبی بیشتری رنج میبرند و با بی اعتمادی به اصلاح امور، اعتماد به نفسشان را در معرض تهدید میبینند.
بنابراین جامعه باید با همبستگی اجتماعی و احترام به یکدیگر، این بحران را ساماندهی کند، زیرا از دست رفتن نیروی کار به معنی از دست رفتن جمعیت فعال و مولد کشور است و هرگاه در کشوری نیروی کار از چرخه فعالیت خارج شود، آن کشور باید شاهد بحرانها و آسیبهای بزرگ اجتماعی باشد. براستی از جوانی که تازه ازدواج کرده یا حتی ازدواج نکرده و اکنون نیز شغلی ندارد و همه جا به او به دیده «بیکار» مینگرند، توقع چه واکنشی داریم؟
نظر شما