قدس آنلاین- کیوان سرافرازی : ویکتور هوگو ؛ همان داستان نویس شهیر و بزرگ ‌ترین شاعر سده نوزدهم فرانسه در جایی می گوید: " معماری ایده‌های بزرگ انسانیت را در بر گرفته است. نه فقط سمبل هر دینی، بلکه تفکر هر انسانی یک برگ از این کتاب وسیع را شامل می‌شود."

مردم زمانی دانشگاه ملی را مسخره می کردند

بدون تردید این رشته بدون حضور خلاقیت و ابتکار هیچگاه پله های ترقی را نخواهد پیمود. از سویی حضور نخبگان و پیشکسوتان این حوزه و بهره مندی از تجربه ها و توانمندی های آن ها می تواند به بهبود وضع معماری امروز ما کمک شایان توجهی کند.

مهندس محمد رضا محسنین؛ از جمله پیشکسوتان و یکی از نخستین دانش آموختگان رشته معماری است که از روزهای نخست تاسیس این رشته در ایران و شرایط حاضر این رشته گفته های بسیار دارد. گفت و گوی ما با ایشان را بخوانید.

  • تحصیل در رشته معماری امروز با 50 سال پیش که شما تحصیل می کردید چقدر تفاوت کرده است؟

عوامل بسیاری در این تغییر نقش دارد و یک عامل به تنهایی سبب تغییر و تحول نشده است. در دوره ما یعنی 50 سال پیش تنها یک دانشگاه تهران وجود داشت. رشته معماری نیز در همان زمان تاسیس می شود. در آن زمان برای انتخاب و ورود اشخاص به دانشگاه به دلیل ظرفیت اندک در دانشگاه (حدود 45 نفر) باید شاگرد اول دبیرستان ها با هم مسابقه می دادند. پس قطعاً چنین دانشجویانی پیش از ورود، جوانان با استعداد  و باهوش و برجسته ای در رشته خود بودند.

  • استادان چطور. همه آن ها هم استادان نخبه بودند؟

بله، استادانی که در آنجا تدریس می کردند هم انگشت شمار و جزو نخبگان ایرانی بودند که با دعوت و خواهش و تمنا از نقاط مختلف دنیا به ایران می آمدند. نکته جالب اینکه یک روز من قانون تاسیس دانشگاه تهران را بصورت اتفاقی دیدم که یکی از بندهای آن به شرایط استخدام دانشیاری و استاد یار شدن اشاره می کرد و یکی از شرط هایش این بود که شما از هر کشور اروپایی که دانش آموخته شدید باید در بزرگترین دانشگاه دولتی آنجا شاگرد اول شده باشید. مثلاً آقای سیحون شاگرد اول دانشگاه بوزار پاریس بود.

دانشجو و استاد باید وارد سیستم آموزشی خاص آن شود.

  • حتماً سیستم آموزشی که چنین استاد و دانشجویی را پذیرفته بود توانایی لازم برای آموزش دانشجویان را داشت؟

نه، متاسفانه این سیستم در دانشکده ما بد بود. چون موسیو گُدار که خودش آرشیتکت و باستان شناس بود و فروغی که او هم دانش آموخته بوزار فرانسه بود عامل اصلی دانشکده معماری شدند. آن ها تنها چیزی که بلد بودند آموخته های دانشکده خودشان بود که در آن تحصیل کرده بودند. چیزی از دانشکده های آمریکایی، ایتالیایی و انگلیسی نمی دانستند و بنابر این تمام سیستم دانشکده معماری دانشگاه تهران عین بوزار پاریس شروع به کار کرد و همین مساله ضربه شدیدی به معماری ایرانی وارد کرد.

 چون تا پیش از تاسیس آکادمی علوم معماری دانشگاه تهران معماری ما در دست معماران آکادمی و دانشگاه ندیده و تحصیل نکرده اما بسیار با تجربه بود یعنی از نسل معمارانی که مسجد شیخ لطف الله را طراحی کرده بودند و خیلی بیشتر از معمارانی که از فرانسه آمده می فهمیدند اما چون امکان نداشت استاد بی سواد وارد دانشگاه شود و از او خواست تدریس کنند این عده برای تدریس دعوت نمی شدند و فقط ممکن بود مثلاً به عنوان مسوول کارگاه مصالح دعوت کنند. آن ها ناچار شدند استادان را هم به هر طریق یا از فرانسه بیاورند و یا دانش آموختگان ایرانی را که در فرانسه تحصیل کرده بودند برای تدریس دعوت کنند. مثلاً ما استادی فرانسوی به نام آنرفت داشتیم و یا استادان ایرانی مثل شازده فرمانفرما، سیحون، قیایی.

  • ظرفیت علمی دانش آموختگان معماری آن زمان چقدر بود؟

به جرات می توانم بگویم دانش آموختگان ما در آن زمان جزو برترین های ده دانشکده معتبر دنیا بودند. من خودم وقتی مدرک پایان تحصیلاتم را گرفتم و ترجمه رسمی کردم چون شاگرد خوبی بودم اجازه پیدا کردم سه ماه تابستان برای مطالعه به اروپا و کشورهای بلژیک نروژ، سوئد، فرانسه، انگلیس، ایتالیا، سوییس  رفتم. یکی از کارهایم این بود که به دانشگاه دولتی آن شهر مراجعه کنم و پس از معرفی خودم بگویم می خواهم در اینجا ادامه تحصیل بدهم.

  • دانشگاه ملی چطور به وجود آمد؟

در مقطعی به یکباره جمعیت ایران که آن زمان 17 میلیون نفر بود به تدریج افزایش یافت و همزمان تقاضای ورود به دانشگاه هم زیاد شد.

شاه به این دلیل که دانشگاه تهران ضد او بود، با پول خودش دانشگاه ملی را تاسیس کرد و چند رشته از جمله معماری نیز در آن قرار داد. مردم این دانشگاه را مسخره می کردند بطوری که هیچ کسی در آن ثبت نام نکرد. این دانشگاه 4 هزار تومان شهریه می گرفت و تعدادی از بچه پولدارهای شهرستانی که توانایی علمی لازم را نداشتند و نمی توانستند دانشگاه تهران بروند با پرداخت پول وارد دانشگاه ملی شدند. جالب آنکه کلاس دانشگاه ملی که باید با 40 نفر تشکیل می شد تنها با 7 نفر و یا 11 نفر تشکیل می شد. بالاخره با گذشت زمان و حتی اعطای وام بلاعوض از سوی بانک های وابسته گروهی وارد دانشگاه ملی شدند. به این ترتیب معماری در دو دانشگاه ملی و دانشگاه ملی تدریس می شد. به تدریج با افزایش جمعیت هنرکده نارمک(هنرسرای عالی نارمک) تاسیس شد.

  • یعنی همان علم و صنعت امروز؟

بله، با پیروزی انقلاب به دانشگاه علم و صنعت فعلی تغییر نام داد. آن زمان تمام دانش آموختگان قدیمی هنرسرا درخواست تغییر نام مدرک شان را به دانشگاه علم و صنعت دادند. این هنرسرا مثل انستیتو تکنولوژی بود. افرادی که مثلاً 40 سال پیش دانش آموخته شده بودند آمدند و یکباره مهندس دانش آموخته از دانشگاه علم و صنعت شدند. در این بین تعدادی دانش آموخته هم که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند و در اینجا امکان تحصیل نداشتند  به کشور بازگشتند. در اروپا بهتر از ایران مدرک می گرفتند چون در آنجا غیر از دانشگاه های دولتی، دانشگاه های درجه چندم هم بود و عده ای که نمی توانستند وارد دانشگاه های دولتی اروپا شوند از آنجا مدرکی می گرفتند و پس از چند سال به ایران باز می گشتند.

  • مدارک آن ها مورد قبول وزارت خانه علوم بود؟

نه. مدرک آن ها را قبول نمی کرد و بنابر این آن ها شروع به پارتی بازی می کردند و مهندس می شدند. این بود که در تمام رشته ها تعداد دانش آموختگان زیاد شد. خوشبختانه تعداد دانش آموختگان معماری به این شیوه از همه کمتر بود. دانش آموختگان عمران، تاسیسات بیشتر بودند.

پس از انقلاب هم دانشگاه آزاد اسلامی تاسیس شد.

  • این دانشگاه با دانشگاه آزاد پیش از انقلاب چه تفاوتی داشت؟

آن دانشگاه به سبک اروپایی بود و اطلاق "آزاد " به آن به این معنا بود که شرایط ورود ندارد یعنی شما اگر 90 سال هم سن داشته باشی می توانی به سر کلاس بیایی و اگر 10 سال هم سن داشته باشی می توانی در کلاس شرکت کنی. می توانی از این کلاس استفاده کنی حتی اگر مدرک هم نگیری. در اروپا از این دانشگاه ها وجود دارد. فرد دوست دارد نقاشی یاد بگیرد. به مدرک نیاز ندارد. اما در ایران مدرک مهم است برای استخدام لیسانس، فوق لیسانس مدرک اش اینقدر است. دکترا اینقدر و ...

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.