تاریخ‌نگاران عهد قاجار، شکل گیری بریگاد قزاق را دستاورد دومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا دانسته اند که به هنگام عبور از سرزمین روسیه به ویژه در ماوراء قفقاز، تحت تأثیر ظاهر آن ها قرار گرفت و بی درنگ خواهان تشکیل نیرویی مشابه آن در ایران شد.

بریگاد قزاق؛ به نام ایران، به کام روس‌ها

تشکیل بریگاد قزاق ایران

از دست رفتن سرزمین های وسیع در حوزه ی قفقاز، آسیای مرکزی و افغانستان از بعد خارجی و بروز شورش ها و ناآرامی های گسترده ی داخلی- از جمله: شورش سالار در خراسان، فتنه ی بابیه در شهرها و نواحی مختلف، شورش آقاخان، منازعه بر سر جانشینی و ده ها نمونه از این دست- لزوم نوسازی قشون را به عنوان یک آرمان دست نیافتنی، به اصلی ترین دغدغه ی ذهنی زمامداران قاجار تبدیل کرده بود؛ و از همین رو، در اغلب معاهدات خارجی، در باب تجهیز و نوسازی سپاهیان ایران سخن می رفت. اعزام دانشجو به خارج از کشور، خرید تسلیحات جدید، استخدام مربیان و مستشاران خارجی و حتی تاسیس دارالفنون تا حدی با همین رویکرد صورت می گرفت. پیش از تاسیس بریگاد قزاق، تلاش های نافرجامی برای نوسازی سپاه ایران به کمک مستشاران فرانسوی، اتریشی، و انگلیسی صورت گرفته بود؛ اما هیچ یک نتیجه ای شایسته و مطلوب در پی نداشت.
بنابراین تأسیس نیروی قزاق ایران را بیشتر از همین زاویه باید نگریست. ناصرالدین شاه با توجه به ناامنی گسترده و نیروی بالقوه ی شورش های داخلی که ممکن بود امنیت سلسله ی قاجار را به چالش بکشاند از یک سو و تهدیدات خارجی که در گذشته زیان های فراوانی بر تمامیت ارضی کشور وارد ساخته بود از دیگر سو، به تاسیس این نیرو روی آورد. وی پس از ناکامی عباس میرزا و امیرکبیر احساس می کرد اکنون نوبت اوست که یک نیروی نظامی کار کشته به سبک غرب جهت تامین امنیت پایتخت و تاج و تخت پدید آورد و در صورت لزوم، با توسعه ی آن، مرزهای کشور را در وضعیت موجود ثبات بخشد. از همین رو، ره آوردهای سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا تقریباً تشکیل همزمان بریگاد قزاق و برنامه ی تجدید سازمان اداری و نظامی ایران توسط افسران اتریشی بود که روس ها آن را به منزله ی رقابت با نفوذ نظامی خود تلقی کردند و همین امر سبب شد اقدامات افسران اتریشی، هم در پی فشارهای روسیه و هم فقدان پشتیبانی های سیاسی- با وجود تعداد بیشتر آن ها از افسران روسی- ناکام بماند.
اقدام ناصرالدین شاه در باب بریگاد قزاق، ابهامات اساسی داشت. در اصل معلوم نبود که کار ویژه ی این نیرو چیست: آیا قرار است به عنوان پلیس و نیروی انتظامی برای امنیت پایتخت فعالیت کند یا به عنوان ارتش در برابر تهدیدات خارجی و یا حتی به عنوان گارد محافظ سلطنتی؟ ولی روند کار نشان داد که این نیرو به طور مشخص در هیچ یک از حوزه های یاد شده، کارایی لازم را نداشت و روند گسترش، فرماندهی و ادوات نظامی و تشکیلات آن هیچ گاه به سوی بومی شدن تمایل نداشته است؛ زیرا مسائل تعیین کننده از جمله برنامه ریزی، جهت گیری و فرماندهی، منحصراً در دست روس ها باقی ماند و لذا در اجرای رسالت ها و ماموریت های تعریف شده، منافع و مصالح روس ها همواره در اولویت قرار می گرفت.
واقعیت این است که روس ها با تمهید مقدمات لازم به هنگام عبور موکب شاه، از جمله با مانور نظامی، رژه، سلام نظامی و نمایش توان دفاعی و ادوات جنگی قزاق ها، شاه ایران را به شدت تحت تأثیر قرار دادند. در عین حال محافل روسی به گونه ای وانمود می کردند که امپراطور روسیه به کمک همین سپاهیان توانسته است بر آشوب های داخلی غلبه کند و نظم و خفقان آهنین بر کشور مستولی سازد. این قزاقان که پس از جنگ با عثمانی (۷۸-۱۸۷۷ م.) در نقاط مختلف ایروان متمرکز شده بودند، همه جا به استقبال شاه ایران می رفتند و او را مشایعت می کردند. این امر البته در سفرنامه ی ناصرالدین شاه نیز بازتاب یافته است. از خاطرات شاه برمی آید که وی در بازدیدهای خود چه در حوزه ی قفقاز و چه در مسکو و چه در پترزبورگ تحت تأثیر نظم و آرایش این نیروها قرار گرفته است؛ اگر چه وی به مذاکرات خود در خصوص لزوم تأسیس چنین نیرویی اشاره نمی کند؛ این شیفتگی در جای جای خاطرات او پیدا است.
البته برخی از صاحب منصبان و افسران ایرانی بریگاد قزاق در خاطرات خود از زاویه ی دیگری به موضوع نگریسته اند که بیشتر به نظریه ی «توطئه» تشبیه است. آن ها به تلاش های عامرانه ی روس ها برای جلب نظر شاه اشاره کرده اند. از جمله این شخصیت ها، سپهبد امیر احمدی است. او ادعا می کند امپراتور روس تشکیل بریگاد قزاق را به شاه ایران تکلیف کرد و شاه به واسطه ی شرم حضور آن را پذیرفت. لذا شاه با تحریک مستقیم عوامل تزار و نیز پیشنهاد مشیرالدوله سپهسالار- که از ملازمان شاه در این سفر بود- خواستار تاسیس نیرویی مشابه آن در ایران شد. در نتیجه مراتب به نایب السلطنه ی قفقاز اعلام شد و سال بعد این نیرو در ایران تأسیس شد.
البته ناصرالدین شاه در راه نوسازی سپاه ایران گفت و گوهایی با برخی قدرت های خارجی ترتیب داده بود. از همین رو، انگلیسی ها پس از فرانسوی ها و اتریشی ها، با توجه به اهمیت مسئله، پیشنهادهای در این مورد به شاه ایران ارائه دادند و حتی پذیرفتند مقادیری پول و اسلحه برای پیشبرد این برنامه در اختیار ایران قرار دهند. این مقدمات نشان می دهد که روس ها با چه مهارتی در نهایت توانستند گوی سبقت را از دیگران بربایند. در سال ۱۸۷۹ م (۱۲۵۸ ش) حکومت روسیه قرار داد تاسیس بریگاد قزاق را به امضاء ناصرالدین شاه رساند که براساس آن، فرماندهان و مربیان آن مستقیماً از پترزبورگ به مدت سه سال انتخاب و به ایران اعزام می شدند. بلافاصله پس از امضای قرارداد، اولین هیئت نظامی روس مرکب از سه افسر و پنج استوار به ریاست سرهنگ دوم آ.دومانتویچ- افسر ارکان حزب ایروان- به ایران اعزام شدند. محافل سیاسی روسیه که این قرارداد را فرصتی طلایی برای پیشبرد اهداف امپریالیستی خود می یافتند، به تلافی پیشنهاد انگلیسی ها مقادیری سلاح از جمله هزار قبضه و چند دستگاه توپ رایگان در اختیار این مجموعه نهادند. سفارت روسیه بی درنگ مترجم خود را که سال ها در ایران زیسته بود و با مقامات مهم کشور مراوده داشت، به همراه این هیئت برگزید و هر نوع پشتیبانی سیاسی را از آن به عمل آورد.
بدین ترتیب، دومانتویچ به رغم اعتراض برخی از مقامات ارشد سپاه ایران که به موقعیت وی رشک می بردند، با پشتیبانی مستقیم و مستمر «زینوویف»- سفیر وقت روسیه- به سرعت بریگاد را پی نهادند. او شالوده ی اصلی این نیرو را بر بنیاد مهاجران ایرانی ایالت های از دست رفته ی حوزه ی قفقاز استوار ساخت و با تلاش های پیگیرانه و حمایت های سیاسی روسیه سرانجام در تابستان ۱۲۵۸ ش. این نیروی تازه تأسیس را با همان سبک و شمایل روسی به شاه عرضه کرد و تحسین و اعجاب وی را برانگیخت!
 

نارضایتی انگلیس

یکی از مسائل مهم در باب تاسیس بریگاد قزاق با توجه به واقعیت های «عصر امتیازات» و سیاست «موازنه ی مثبت» زمامداران قاجاریه بررسی واکنش انگلیسی ها است؛ زیرا بریتانیا پیش از روسیه پیشنهاد نوسازی قشون ایرانی را مطرح کرده بود و با توجه به عظمت این امتیاز نمی توانست در برابر آن سکوت کند. همزمان با فراهم آمدن مقدمات تاسیس بریگاد قزاق، انگلیسی ها درصدد تحصیل امتیاز کشتی رانی در کارون بودند. مشغول بودن انگلیسی ها به این قضیه و اقدامات پنهانی و زیرکانه ی روس ها در تاسیس قزاقخانه سبب شد این کشور نتواند در راه کسب یکی از حساس ترین و شاید مهمترین امتیازات رقیب مانع جدی ایجاد کند. با این همه، سفیر بریتانیا پس از پی بردن به ماجرا، ضمن پرهیز از به مخاطره افتادن مذاکرات مربوط به کشتی رانی، کتبی و صریح به این موضوع اعتراض کرد. شاه ظاهراً در پاسخ چنین نوشت:
ما از هر ملتی صاحب منصب و مستخدم در اختیار داریم. حال خواستیم یک روسی نیز در خدمت داشته باشیم. ایران که افغانستان نیست تا حضرات سوء ظن پیدا کنند. ایران دولتی مستقل و در عین حال دوست تمام دول به ویژه روس و انگلیس است.


سیاست روسیه

گذشته از این، برخورد خردمندانه و نسنجیده ی سفارت روس و محافل سیاسی آن کشور با بریگاد که در آغاز با نوعی بی توجهی و حتی نارضایتی همراه بود، سبب می شد تا مقامات انگلیسی واکنش حادی نشان ندهند؛ و حتی به آنان اطمینان می داده که تاسیس بریگاد در ادامه ی همان حرکت اصلاحی و بازسازی قشون است که از دوره ی عباس میرزا تعقیب می شده است. در سایه ی همین اقدامات، بریگاد قزاق رفته رفته موقعیت مسلطی در صحنه ی سیاست ایران یافت و در عمل به عنوان پیشقراول ارتش روسیه و پشتیبان نظامی برنامه های سیاسی و منافع روسیه در ایران در موقعیتی قرار گرفت که دیگر برچیدن آن نه از عهده ی انگلیسی ها برمی آمد و نه حتی از عهده ی حکومت ایران.

بریگاد قزاق
بریگاد قزاق



منابع:
۱. اعتماد السلطنه، محمدحسن خان. مرآت البلدان، تهران، چاپ سنگی، بی تا.
۲. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا. تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوره ی صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳.
۳. کوزن، جرج. ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندرانی، تهران، علی فرهنگی، ۱۳۶۲و
۴. هدایت، مهدیقلی خان. گزارش ایران قاجاریه و مشروطیت، تهران، قطره، ۱۳۶۳.
۵. ناصرالدین شاه قاجار، دومین سفرنامه ناصرالدین شاه به فرنگ با مقدمه و فهرست ایرج افشار، تهران، شرق، ۱۳۶۳.
۶. کاظم زاده، فیروز. روس و انگلیس در ایران، پژوهشی درباره ی امپریالیسم، ترجمه منوچهر امیری، تهران، فرانکلین، ۱۳۵۴.

نویسنده: مصطفی لعل شاطری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد ۱۶:۵۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۰۹
    0 0
    بریگارد اشتباهه. بریگاد (brigade)