شروع این پدیده در ایران تقریباً به دهه 40 و بخصوص پس از اصلاحات ارضی باز میگردد که سبب شد مهاجرت روستا- شهری افزایش یابد. گسترش شهرنشینی و رابطه آن با آسیبهای اجتماعی و اقتصادی از مشخصههای اصلی الگوی توسعه شهری کشور در چند دهه اخیر است و رشد و توسعه شتابان و توزیع نامتعادل شهرنشینی در دوره جدید که موجب شکل گیری حاشیه ها و محلات اسکان غیررسمی در اطراف شهرها شده، خود یکی از عوامل اصلی بروز آسیبهای اجتماعی است.
* عوامل مؤثر در ایجاد حاشیه نشینی
در روستاهای ما هم اکنون امکانات لازم و کافی برای توسعه و ایجاد عدالت به قدر کافی وجود ندارد و نمیتوان روستاییانی را که حق زندگی کردن دارند، مجبور به زندگی در شرایطی ناعادلانه کرد. الگوی نامتوازن توسعه، نوسازی نظام بهره برداری کشاورزی، رشد بالای جمعیت روستایی، بیکاری و جاذبههای شهری موجب شده آنان به هر قیمتی خود را به شهر برسانند تا رفاهی را که از آن محروم مانده اند، به دست آورند، ولی گرفتار در چنبره مشکلات شهری به حاشیه شهر پناه میبرند و خود و نسل بعد خود را به نفرین حاشیهنشینی مبتلا میکنند.
دلایل شکل گیری پدیده حاشیه نشینی متنوع و متعدد است. پایین بودن درآمد در روستاها و نبودن فرصتهای اشتغال، کمبود مسکن در شهرها، تفاوتهای نژادی که موجب رانده شدن گروههای خاص میشود، گرانی غیرمتعارف زمین در کلانشهرها، نگاه تمرکزگرای دولتی و افزایش بیشتر امکانات مادی و اقتصادی در شهرهای بزرگ، گسترش شکاف طبقاتی و بیدقتی دولتها در مکان یابی صنعتی برای سکونت کارگران ساده از مهمترین این دلایل است.
* ضرورت توجه به موضوع حاشیه نشینی
از مهمترین پیامدهای حاشیه نشینی، فرهنگ فقر و محرومیت نسبی است. مفهوم نظریه «فرهنگ فقر» این است که فقر نه تنها نداشتن درآمد کافی نیست، بلکه شیوه ای از زندگی است که از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. برخلاف نظریه اقتصاد سیاسی که به دنبال عوامل ریشهای فقر در ساختارهای بزرگتر جامعه میگردد، فرهنگ فقر، فقر را معلول دیدگاههای ذهنی خود افراد فقیر شهری میداند. فرهنگ فقر، وضعیتی را نشان میدهد که در آن مردم در دام محیطی اجتماعی گرفتار آمده اند که ویژگی هایش بی تفاوتی، تسلیم شدن به سرنوشت، نبودن آرمانهای والا، نگرانی و همزمان با آن استقبال از رفتار بزهکارانه و تأیید آن است. در واقع، افزایش میزان محرومیت نسبی در میان حاشیه نشینان است که باعث حاکم شدن فرهنگ فقر در منطقه حاشیه نشین میشود. محرومیت نسبی عبارت از احساسات فردی است که فاقد منزلت یا شرایطی است که به اعتقاد خویش باید داشته باشد و معیار چنین شخصی مراجعه به داشتههای اشخاص یا گروههای دیگر است و خود را مستحق به دست آوردن آن میداند.
هر چه امکانات پیشرفت و ارتقا در افراد و گروههای مرجع دیگر که خود را با آنها مقایسه میکنند بیشتر باشد، انتظارهای این افراد بیشتر میشود و یک نوع احساس بی عدالتی نسبی به وجود میآید و موجب ایجاد نارضایتی عمیق و گسترش محرومیت نسبی در میان این اقشار جامعه میشود. این امر گاهی میتواند همچون بشکه باروت برای ایجاد آشوبهای اجتماعی عمل کند.
* مهار حاشیه نشینی
برای مهار حاشیه نشینی و یا به حداقل رساندن آن، تعامل سه گروه اساسی به عنوان سه ضلع مثلث برای رفع مشکلات امنیتی و اجتماعی حاشیه نشینان مهم است؛ ضلع اول، دولتمردان و سیاستمداران. ضلع دوم، اندیشمندان و کارشناسان حوزه شهری، آسیبهای شهری و حاشیه نشینی و ضلع سوم، خود مردمی که در حاشیه ها زندگی میکنند. ضلع اول با کمک ضلع دوم میتواند به پیشگیری، بهبود و بهره وری از حاشیه نشینی بپردازد و این حاصل نمیشود مگر اینکه به پدیده حاشیه نشینی واقع بینانه بنگرند و راهکارهای عملی را از حد حرف به عمل بیاورند. به عبارت دیگر، ضلع سوم واقعیت عینی و مهم برای کمک به بهبود این وضعیت است. نکته حائز اهمیت این است که برای رسیدن به بهبود و درمان وضعیت حاشیه نشینان نمیتوان بدون همکاری مداوم و مستمر حاشیهنشینان و بدون بررسی اذهان مردمانِ درگیر به قضاوت نشست و مسایل حاشیهنشینان را بررسی کرد و منطقی ترین راه، بررسی تجارب و آگاهیهای کنشگرانِ درگیر، یعنی حاشیه نشینان است.
امروزه اگر به حاشیه نشینی درست بنگریم و به جای تهدید، با نگاهِ فرصت به این پدیده بنگریم و صد البته با نگاهی مبتنی بر کرامت انسانی حمایتهایی را که از آنان دریغ شده، روا داریم، به نتایج بهتری میرسیم. پس از بررسیهای پژوهشی در جوامع فقیر مشخص شد که وجود حاشیه نشینان نقش مهمی در اقتصاد شهری دارد. در واقع آنان با کمک ناچیز دولت قادرند مسکن، خوراک و پوشاک خود را فراهم کرده و با این حال نوعی نیروی کار ذخیره، حاضر و بیدرنگ برای فعالیتهای درحال گسترش بخش رسمی درون شهرها باشند.
براین اساس، با تکیه بر دیدگاه عدالت، دولت باید به ارتقای نیازهای مختلف این گروه توجه خاص داشته باشد. باید توجه داشت که برنامههای «بهسازی» و «جلوگیری از رشد مناطق حاشیه نشین» باید به طور همزمان مورد توجه قرار گیرد. حاشیهنشینی، واقعیتی است که وجود دارد و باید به دنبال بهسازی و بهرهوری از این پدیده باشیم و در کنار این اقدام به دنبال جلوگیری از گسترش آن هم باشیم.
نگاه کارشناسان مسایل شهری به حاشیهنشینی بیشتر نگاه تهاجمی است و مدیریت شهری به آنها به عنوان جزایری پر از مشکل نگاه میکند، درحالی که زایش آنان شاید نتیجه سیاستهای نادرست باشد و تا این نگاه اصلاح نشود، مشکل حاشیهنشینی هم حل نمیشود.
* پژوهشگر و مدرس دانشگاه
نظر شما