براستی که (جایگاه) شک و تردید (در دین) و نافرمانی (از اوامر و نواهی خداوند) در آتش (دوزخ) است، و همانا این دو صفت نه از مایند و نه به جانب ما بازمی گردند (و صاحبان این دو صفت نه با ما بودند و نخواهند بود)

کیفر دین تراشی و تردید در دین و عدم یاری اهل بیت

به گزارش قدس آنلاین به نقل از طهور:

1- «عن هشام بن الحکم عن أبی عبد الله ع قال کان رجل فی الزمن الأول طلب الدنیا من حلال فلم یقدر علیها فطلبها من حرام فلم یقدر علیها فأتاه الشیطان فقال یا هذا إنک قد طلبت الدنیا من حلال فلم تقدر علیها و طلبتها من حرام فلم تقدر علیها أ فلا أدلک علی شی ء یکثر به مالک و دنیاک و تکثر به تبعتک قال بلی قال تبتدع دینا و تدعو إلیه الناس ففعل فاستجاب له الناس و أطاعوه و أصاب من الدنیا ثم إنه فکر فقال بئس ما صنعت ابتدعت دینا و دعوت الناس إلیه و ما أری لی توبة إلا أن آتی من دعوته إلیه فأرده عنه فجعل یأتی أصحابه الذین أجابوه فیقول إن الذی دعوتکم إلیه باطل و إنما ابتدعته فجعلوا یقولون کذبت هذا هو الحق و لکنک شککت فی دینک فرجعت عنه فلما رأی ذلک عمد إلی سلسلة فوتد لها وتدا ثم جعلها فی عنقه و قال لا أحلها حتی یتوب الله عز و جل علی فأوحی الله إلی نبی من الأنبیاء قل لفلان و عزتی لو دعوتنی حتی ینقطع أوصالک ما استجبت لک حتی ترد من مات مما دعوته إلیه فرجع عنه؛ هشام بن حکم از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: در روزگاران پیشین مردی بود که می خواست دنیا را از راه حلال و مشروع به دست آورد ولی موفق نشد، (بناگزیر) کوشش خود را در راه حرام بکار بست ولی باز هم توفیق نیافت، آنگاه شیطان به سراغ او آمد و گفت: ای مرد! تو دنیا را از راه حلال خواستی، و نتوانستی، و از راه حرام طلب کردی باز هم آن را به دست نیاوردی، آیا می خواهی راهی در پیش پای تو بگذارم که مال و منال تو فزونی گیرد، و پیروان تو بسیار شوند؟! مرد گفت: آری! شیطان گفت: دینی (تازه) بساز و مردم را به قبول آن دعوت کن! آن مرد، چنان کرد (که شیطان گفت) و مردم دعوت او را پذیرفتند و (به دین او درآمدند و) در اطاعتش کوشیدند، و به آنچه می خواست رسید. پس از مدتی به فکر فرو رفت و با خود گفت: چه کار بدی کردم! دینی از خود ساختم و پرداختم و مردم را به دین (ساختگی) خود درآوردم، و اکنون برای توبه راهی جز این نمی بینم که نزد هر که دعوت مرا پذیرفته است بروم و او را (از دین خود) بازگردانم. سپس نزد پیروانش رفت و گفت: به دینی شما را فرا خواندم که ساخته و پرداخته (افکار شیطانی) من بود و باطل است! پیروانش گفتند: تو دروغ می گویی، دین تو بر حق است، ولی تو (به ناحق) در دین خود تردید کرده ای و از آن بازگشته ای! چون چنین دید، زنجیری فراهم کرد و یک طرف آن را به جایی بست و طرف دیگر آن را به گردن خود افکند و با خود گفت: این زنجیر را (هرگز) تا زمانی که خداوند توبه مرا نپذیرد، از گردن خود باز نخواهم کرد. پس خداوند به یکی از پیامبران خود وحی کرد که: به فلانی (به آن مرد) بگو: بعزتم قسم که اگر مرا آنقدر بخوانی که بند از بند تو جدا گردد و بدن تو پاره پاره شود، از تو نخواهم پذیرفت، مگر آنکه هر که را که به راه خود فرا خوانده و معتقد ساخته ای و بر دین تو مرده است، (به دنیا) بازگردانی و از دین (ساختگی) تو باز گردد».
2- «عن حریز یرفعه قال کل بدعة ضلالة و کل ضلالة سبیلها النار؛ حریز -بی آنکه از راویان پیش از خود نام ببرد- از امام معصوم (ع) روایت کرده است که فرمود: هر بدعتی، گمراهی است، و نتیجه هر گمراهی آتش دوزخ می باشد».
3- «عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر ع قال أدنی الشرک أن یبتدع الرجل رأیا فیحب علیه و یبغض؛ محمدبن مسلم از امام محمدباقر (ع) روایت کرده است که فرمود: پایین ترین درجه شرک، این است که آدمی از خود رأی و نظری داشته باشد و بر اساس نظر و تشخیص خود دیگران را (که موافق اویند) دوست و (آنان که با نظر او مخالفند) دشمن بدارد».
4- «عن أبی حمزة الثمالی قال قلت لأبی جعفر ع ما أدنی النصب فقال أن یبتدع الرجل شیئا فیحب علیه و یبغض علیه؛ ابوحمزه ثمالی نقل کرده است که از امام باقر (ع) پرسیدم: کمترین درجه دشمنی (با اهل بیت) چیست؟ فرمود: اینکه شخص چیزی را از خود بسازد (عقیده و ایده تازه ای را رواج دهد) و بر اساس آن (با مردم) دوستی و یا دشمنی بورزد».
5- «عن العمی بإسناده قال قال رسول الله ص أبی الله تعالی لصاحب البدعة بالتوبة قیل یا رسول الله و کیف ذلک قال إنه قد أشرب قلبه حبها؛ عمی به سند خود از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود: خداوند، توبه ای برای بدعتگزار قرار نداده است. پرسیدند: چرا ای رسول خدا (ص)؟ حضرت فرمود: زیرا قلب او از اندیشه هواخواهی و محبت آن بدعت پر شده (و جایی برای محبت خدا و اولیای او باقی نمانده) است».
6- «عن جعفر بن عمر عن أبی عبد الله ع قال من مشی إلی صاحب بدعة فوقره فقد مشی فی هدم الإسلام؛ جعفربن عمر از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: کسی که به جانب بدعتگزاری، برود و به او احترام گذارد، مسلما (در راه) نابودی اسلام قدم برداشته است».
7- «عن عثمان بن عیسی عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله ع قال ما خلق الله خلقا إلا جعل له فی الجنة منزلا و فی النار منزلا فإذا أسکن أهل الجنة الجنة و أهل النار النار نادی مناد یا أهل الجنة أشرفوا فیشرفون علی النار و یرفع لهم منازلهم فی النار ثم یقال لهم هذه منازلکم التی لو عصیتم ربکم دخلتموها فلو أن أحدا مات فرحا لمات أهل الجنة ذلک الیوم فرحا بما صرف عنهم من العذاب ثم ینادون یا معاشر أهل النار ارفعوا رءوسکم فانظروا إلی منازلکم فی الجنة فیرفعون رءوسهم فینظرون إلی منازلهم و ما فیها من النعیم فیقال لهم هذه منازلکم التی لو أطعتم ربکم دخلتموها قال قال فلو أن أحدا مات حزنا لمات أهل النار ذلک [الیوم حزنا أهل النار فیورث هؤلاء منازل هؤلاء و هؤلاء منازل هؤلاء و ذلک قول الله تعالی أولئک هم الوارثون* الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون؛ عثمان بن عیسی از قول یکی از دوستانش از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: خداوند هر بنده ای را که می آفریند، برای او جایگاهی در آتش و منزلی در بهشت در نظر می گیرد، و هنگامی که بهشتیان در بهشت و دوزخیان در دوزخ مستقر گردند سروشی ندا در می دهد که: ای ساکنان بهشت! نگاه کنید، و آنان به دوزخ نگاه می کنند و جایگاه خود را آشکار در آتش می بینند، سپس به آنان خطاب می شود که: این جایگاههای شما بود که اگر نافرمانی خدا را پیشه خود کرده بودید ناگزیر به ورود در آنها می شدید. (با شنیدن این خبر) اگر قرار بود کسی از شدت سرور و شادمانی قالب تهی کند، بدون تردید بهشتیان بودند که از فرط خوشحالی و به خاطر عذابی که از آنها دور شده است، می مردند. و باز ندا می شود که: ای دوزخیان! سر خود را (که از شرم به پایین انداخته اید) بالا کنید و به جایگاهی که برای شما در بهشت مقرر شده بود، نظر کنید! و آنان سر خود را بالا می کنند و جایگاه خود را در بهشت با همه نعمتهائی که در آن است می بینند، و به آنان گفته می شود: اینها جایگاههای شما بود که اگر (در دنیا) پروردگار خود را اطاعت کرده بودید، در آن جای می گرفتید. سپس حضرت فرمود: اگر قرار باشد (که در آن روز و پس از شنیدن این خبر) کسی از شدت افسوس و اندوه بمیرد، بدون تردید، دوزخیان در این روز از فرط حسرت و غم قالب تهی می کردند. پس جایگاه بهشتیان در دوزخ -به ارث- به دوزخیان، و جایگاه دوزخیان را در بهشت -به ارث- به بهشتیان واگذارند و این همان معنی کلام سخنان خداوند است که (در سوره مؤمنون آیه 10-11) می فرماید: «اینان (مؤمنان واقعی) همان وارثانند* که بهشت را به ارث خواهند برد و در آن برای همیشه ماندگار خواهند شد».

کیفر تردید در دین و نافرمانی خدا
«عن بکر بن محمد الأزدی عن أبی عبد الله ع قال قال أمیر المؤمنین ع إن الشک و المعصیة فی النار لیس منا و لا إلینا؛ بکربن محمد ازدی از امام صادق (ع) روایت کرده است که امیر مؤمنان علی (ع) فرمود: براستی که (جایگاه) شک و تردید (در دین) و نافرمانی (از اوامر و نواهی خداوند) در آتش (دوزخ) است، و همانا این دو صفت نه از مایند و نه به جانب ما بازمی گردند (و صاحبان این دو صفت نه با ما بودند و نخواهند بود)».

کیفر زنی که برای غیر شوهرش عطر بزند و بی اجازه او قدم از خانه بیرون گذارد
«عن الولید بن صبیح عن أبی عبد الله ع قال قال رسول الله ص أی امرأة تتطیب ثم خرجت من بیتها فهی تلعن حتی ترجع إلی بیتها متی رجعت؛ ولیدبن صبیح از امام صادق (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: هر زنی که خود را معطر کند و از خانه خود بیرون رود، تا زمانی که به خانه اش باز گردد مورد لعنت و نفرین (فرشتگان نگهبان خود) قرار می گیرد».

کیفر کسی که فریاد دادخواهی اهل بیت (ع) را بشنود، و جمع پریشان آنان را ببیند و به یاری ایشان نشتابد
«عن عمرو بن قیس المشرقی قال دخلت علی الحسین ع أنا و ابن عم لی و هو فی قصر بنی مقاتل فسلمنا علیه فقال له ابن عمی یا أبا عبد الله هذا الذی أری خضاب أو شعرک فقال خضاب و الشیب إلینا بنی هاشم یعجل ثم أقبل علینا فقال جئتما لنصرتی فقلت إنی رجل کبیر السن کثیر الدین کثیر العیال و فی یدی بضائع للناس و لا أدری ما یکون و أکره أن أضیع أمانتی و قال له ابن عمی مثل ذلک قال لنا فانطلقا فلا تسمعا لی واعیة و لا تریا لی سوادا فإنه من سمع واعیتنا أو رأی سوادنا فلم یجبنا و لم یعنا کان حقا علی الله عز و جل أن یکبه علی منخریه فی النار؛ عمروبن قیس مشرقی نقل کرده است که: همراه با پسر عمویم به خدمت امام حسین (ع) در قصر بنی مقاتل شرفیاب شدیم، پس از عرض سلام پسر عمویم به امام (ع) عرض کرد: یا ابا عبدالله! این اثر خضاب است یا خود موی شماست (که سیاه مانده است)؟! فرمود: این (اثر) خضاب است، و پیری (خیلی) زود به سراغ ما بنی هاشم می آید. آنگاه رو کرد به جانب ما و فرمود: برای یاری من آمده اید؟ عرض کردم: من، مرد سالخورده ای هستم و بدهی زیادی دارم و افراد تحت تکفل من (هم) بسیارند، و کالاهای مردم (به رسم امانت) نزد من است، و دوست ندارم امانت را ضایع سازم. و نمی دانم که چه خواهد شد؟! راوی می گوید که: پسر عموی من نیز پاسخی همانند پاسخ من اظهار کرد! امام (ع) به ما فرمود: (برخیزید و از اینجا) بروید تا فریاد دادخواهی ما را نشنوید، و سیاهی جمعیت ما را نبینید، زیرا کسی که فریاد دادخواهی ما را بشنود و جمعیت ما را ببیند ولی دعوت ما را نپذیرد و به یاری ما نشتابد بر خداست که او را با صورت در آتش دوزخ بیفکند».

منـابـع

شیخ صدوق- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال- صفحه 257

محمدبن علی ابن بابویه- پاداش نیکیها و کیفر گناهان- صفحه 653

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.