ارتباط با مردم و تواضع در برخورد با طبقه محروم جامعه نمونه آشکار سلوک عملی است که حضرت برای اصلاحگری اجتماعی اجرا می‌کردند، بنابراین امام رضا(علیه‌السلام) چه در نظر و چه در سلوک عملی گام‌های بزرگی برای اصلاح امور برداشتند

سیره عملی امام هشتم(ع) برای اصلاح جامعه توجه ویژه به محرومان است

قدس آنلاین- طیبه مروت: «حکومت فاسد» و «حاکم فاسق» دو کلید واژه مهم در مبارزات تاریخی شیعیان است. این مبارزات گرچه در ادوار مختلف امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) رنگ و رویی متفاوت داشت، اما همه با یک هدف و در یک مسیر بود. چه صلح امام حسن و چه قیام امام حسین(علیهما السلام).

این روند در دوره امام رضا(علیه‌السلام) شکل متفاوتی را تجربه کرد. ولیعهدی مشروط امام رضا(علیه‌السلام) فرصتی برای تحقق خواسته‌های شیعیان در فضایی آرام بود.

دکتر مجید معارف؛ عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در گفت‌وگوی پیش رو، از اقدام‌های اصلاحگرایانه امام رضا(علیه‌السلام) در دوره امامت آن حضرت می‌گوید.

رویارویی با مظاهر فساد حاکمان یکی از رویکردهای سیاسی ائمه(علیهم السلام) است. حضرت رضا(علیه‌السلام) نیز در دوره زندگی خود ازاین قاعده مستثنا نبوده‌اند. با توجه به شرایط ویژه امام هشتم(علیه‌السلام)، آن حضرت چه برخوردی با مظاهر فساد حکومتی داشتند؟

امام رضا(علیه‌السلام) در مدت ۲۰ ساله امامت با سه خلیفه عباسی همدوره بودند. ده سال اول دردوره خلافت هارون الرشید سپری شد. در این دوره، شیعیان گرفتار یک فتنه مذهبی ظهور فرقه واقفیه بودند. برنامه مهم امام(علیه‌السلام) در این مدت راهنمایی شیعیان و جلوگیری از توسعه و نفوذ تفکر این فرقه بین پیروان خود بود و گویا مواجهه چندانی با هارون الرشید نداشتند و با اطمینان به اینکه از سوی هارون گزندی به ایشان نخواهد رسید، بدون تقیه به هدایت شیعیان مشغول بودند. در این ده سال فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی امام رضا(علیه‌السلام) ترویج شیعه به عنوان جریان منتقد خلافت بود. ترویج شیعه و مبارزه با جریان انحرافی واقفیه گام مهمی از سوی امام برای مبارزه با مظاهر فساد جامعه و حاکمیت بود که آثارسیاسی، اجتماعی و اعتقادی آن در سال‌های بعد آشکار شد.

مهم‌ترین دستاورد مجموعه فعالیت‌های فرهنگی و علمی امام در این ده سال حفظ جامعه شیعی از گزند حاکمیت سیاسی و انحراف‌های فکری بود.

چه جریان فکری انحرافی؟

واقفیه پس از شهادت امام کاظم(علیه‌السلام) با جدا کردن خط فکری خود از مسیر اصیل امامت به یک خطر جدی برای شیعه تبدیل شد. این گروه با ادعای اینکه امام هفتم(علیه‌السلام)، موعود و زنده است و از دیده ها غایب شده، نه شهادت امام کاظم(علیه‌السلام) را قبول می‌کردند و نه امامت امام رضا(علیه‌السلام) را می‌پذیرفتند. ثامن الائمه(علیه‌السلام) توانستند موج این جریان فکری را کنترل و ابطال آن را ثابت و جامعه شیعی را از خطر آن‌ها حفظ کنند.

پس از مرگ هارون، امام رضا(علیه‌السلام) چه موضع‌گیری در قبال حاکمیت دارند؟

پس از مرگ هارون الرشید، پسرش امین داعیه دار خلافت شد. پس از به خلافت رسیدن امین، آتش اختلاف بین او و برادرش مأمون که ولیعهد بود، بالا گرفت.

پس از گذشت دو سال از خلافت امین عباسی، اختلاف سیاسی دو برادر به جنگ تبدیل می‌شود که در نهایت به پیروزی مأمون و خلافت او می‌انجامد. بدین ترتیب او سومین خلیفه ای است که در دوره زندگی امام رضا(علیه‌السلام) حضور دارد.

مهم‌ترین رویداد سیاسی امام هشتم(علیه‌السلام) در دوره مأمون عباسی رخ می‌دهد. مأمون مادری ایرانی داشته و مقر حکومتش هم خراسان بود، بنابراین با فرهنگ ایرانی‌ها و گرایش آن‌ها به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آشنایی داشت. مأمون مایل بود جبهه‌ای از ایرانیان و شیعیان درکنار خود داشته باشد تا بتواند در مقابل موج عباسیان که با خلافت او موافق نبودند بایستد. در گام نخست از امام دعوت کرد، به ایران مهاجرت کند و مقام خلافت را تحویل بگیرد. این پیشنهاد با مخالفت ثامن الحجج(علیه‌السلام) روبه رو می‌شود. امام در پاسخ به این درخواست مأمون جمله ای را مطرح می‌کنند که عمق فساد دستگاه بنی عباس را مشخص می‌کند. براساس نقل تاریخی که در عیون اخبار الرضا شیخ صدوق آمده، امام در سخنی استعاری می‌فرمایند: اگر جبه خلافت را به حق برتن کرده‌ای و این یک مقام مشروع از ناحیه خداوند است، نمی توانی این جبه را برتن دیگری بپوشانی، اما اگر به ناحق آن را برتن پوشانده‌ای، برای واگذاری آن به دیگری اختیاری نداری.

پاسخ امام به مأمون در هر دو حالت به بی صلاحیتی او صحه می‌گذارد. مأمون که از این پاسخ امام مستأصل شده بود به جای برخورد منطقی، ولیعهدی را به امام پیشنهاد کرد. ثامن الائمه(علیه‌السلام) این پیشنهاد را نیز رد کردند، اما مأمون دیگر کوتاه نیامد و زبان به تهدید امام رضا(علیه‌السلام) گشود. او خطاب به امام(علیه‌السلام) گفت: یا ابالحسن! شما اختیاری ندارید و ناچار باید ولایتعهدی را بپذیرید.

این شرایطی که مأمون ایجاد کرد، تکلیف دیگری را پیش روی امام قرار داد. حضرت فرمودند، من حاضرم بپذیرم، مشروط به اینکه در هیچ عزل و نصب حکومتی دخالت نکنم.

این شرط، راهبرد امام در برابر سیاست مأمون است. مأمون قصد داشت، با جلب امام و وارد کردن حضرت در کارهای دربار به سیاست‌های خودش مشروعیت بدهد و هم از طرف دیگر شخصیت معنوی و قدسی امام رضا(علیه‌السلام) را در بلند مدت مخدوش کند و این را در ذهن مردم جا بیندازد که اگر اهل بیت(علیهم السلام) گرفتار دنیا نشده بودند، چون دنیا به آن‌ها پیشنهاد نشده بود. مسأله مهم در این تصمیم مأمون این بود که خلفای عباسی، کارهای خلاف شرع هم زیاد انجام می‌دادند و شریک شدن امام با برنامه‌های خلیفه به قداست امام لطمه وارد می‌کرد.

اما فلسفه و راهبرد امام رضا(علیه‌السلام) در برابر این توطئه این است که مانع تحقق اهداف مأمون شد.

پس از پذیرش مشروط ولایتعهدی، مأمون سکه ولایتهدی به نام امام می‌زند و مجالس جشن و سرور راه می‌اندازد، غافل از اینکه امام از این موقعیت به عنوان یک فرصت استفاده می‌کند. در این فرصت، حضرت از آزادی بیشتری برای مراوده با شیعیان برخوردار می‌شوند و می‌توانند ضمن بیان حقایق دین، به تشریح سیاست‌های خلفا نیز بپردازند. در حوزه برون مذهبی نیز، مجالس مناظره با سران ادیان فرصتی برای تبلیغ دین و اثبات حقانیت اسلام به حضرت می‌دهد. درنهایت مأمون عباسی دریافت، امام هشتم(علیه‌السلام) با سلوک زاهدانه و انعکاس ابعاد علمی شخصیت مهره ای نیست که برای دستیابی او به اهدافش کمک کند.

از طرف دیگر چون خلیفه عباسی از سوی عباسیان به دلیل قتل برادر و میدان دادن به امام شیعیان مورد انتقاد قرار گرفته بود، بنابراین تصمیم گرفت با به شهادت رساندن امام رضا(علیه‌السلام) نظر آن‌ها را به خود جلب کند.

شهادت امام رضا(علیه‌السلام) چه تأثیری بر جریان سیاسی موجود گذاشت؟

شهادت امام هشتم(علیه‌السلام) موجب شد، پشت پرده دسیسه‌های سیاسی مأمون روشن شود و به بیداری افکار عمومی منجر شد.

اصلاحگری امام رضا(علیه‌السلام) در دوره اقامت در خراسان، زمینه تحقق جامعه آرمانی را فراهم کرد؟

در آن دوره، مهم‌ترین مسأله‌ای که وجود داشت، مسأله امامت بود. یعنی جامعه اسلامی باید بر پایه نظام امامت اداره شود و امام معصوم در رأس حکومت قرار گیرد. از امام رضا(علیه‌السلام) بیش از ۲هزار حدیث نقل شده که حدود یک چهارم آن درباره امامت است. امام، ایران را برای بیان روایات امامت انتخاب می‌کند. نمونه بارز این اتفاق بیان حدیث سلسلة الذهب در جمع مردم نیشابور است که امامت را شرط تحقق توحید عنوان می‌کنند.

امامت هم یک نظام سیاسی و اجتماعی با دخالت مستقیم امام معصوم است. امامت تنها یک امر ایدئولوژیک نیست؛ بلکه سیستمی برای اداره جامعه است. همچنین سلوک امام هشتم(علیه‌السلام) که مطابق با سیره نبوی است، در راستای تحقق این نظام بود. ارتباط با مردم و تواضع در برخورد با طبقه محروم جامعه نمونه آشکار سلوک عملی است که حضرت برای اصلاحگری اجتماعی اجرا می‌کردند. بنابراین امام رضا(علیه‌السلام) چه در نظر و چه در سلوک عملی گام‌های بزرگی برای اصلاح امور برداشتند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.