علی‌رغم بسیاری از موانع و توطئه ها، امام را به عنوان رهبری مقتدر و بلامنازع انقلاب می‌شناسد. در این رابطه به سراغ مظفر شاهدی، پژوهشگر تاریخ معاصر رفته و گفت‌وگوی کوتاهی با وی داشتیم که در ادامه می‌آید.

اگر اندیشه‎های سیاسی امام (ره) نبود تئوری حکومت اسلامی با بن‎بست مواجه می‎شد

قدس آنلاین - تا پیش از شکل‎گیری انقلاب اسلامی، همواره نقاط ضعف عنصر رهبری از عوامل مهم ناکامی نهضت‎ها و جنبش‎های منطقه‎ای یا ملی در کشور بوده است. در جریان نهضت مشروطه و جنبش ملی شدن صنعت نفت که دو خیزش و حرکت اساسی و فراگیر ضداستبدادی و ضداستعماری در تاریخ کشور بود همین کاستی در عدم کامیابی جنبش نقش اساسی و انکارناپذیر داشت.بنابراین در تحلیلی تطبیقی از این دو جنبش در مقایسه با جنبش اسلامی سال‌های ۴۱ تا ۴۳ به رهبری روحانیت و هدایت امام خمینی (ره) که به انقلاب اسلامی سال ۵۷ منتهی شد، عنصر رهبری و نقاط قوت و ضعف آن قابل توجه است.

محققان و تحلیل‌گران انقلاب اسلامی همواره در تحلیل‌های خود بر نقش برجسته رهبری و تأثیر انکارناپذیر آن بر روند موفقیت انقلاب اسلامی به صراحت اشاره می‌کنند. در متن واقعیات جامعه در حال انقلاب در عرصه رقابت‌های فشرده سیاسی و فضای پیچیده مبارزاتی سال‌های ۴۰ تا ۵۷ رهبری امام (ره) تثبیت شده است و علی‌رغم بسیاری از موانع و توطئه ها، امام را به عنوان رهبری مقتدر و بلامنازع انقلاب می‌شناسد. در این رابطه به سراغ مظفر شاهدی، پژوهشگر تاریخ معاصر رفته و گفت‌وگوی کوتاهی با وی داشتیم که در ادامه می‌آید.

در ابتدا بفرمایید محوریترین مفاهیم اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) چیست که در نهایت منجر به پیروزی نهضتی شد که برای آن قیام کرده بودند؟

امام رحمت‌ا ... علیه اساساً به‌دلیل رهبری انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران، در میان تمام مراجع و علمای جهان تشیع شخصیتی کم‌نظیر و بلکه باید گفت بی‌بدیلی بوده است. در طول حدود ۱۲ سده‌ای که از آغاز عصر غیبت امام زمان (عج) سپری می‌شود اولین بار در ایران و تحت رهبری امام خمینی بود که حکومتی سراسر اسلامی مبتنی بر آموزه‌ها، ‌ شعائر و اندیشه سیاسی مذهب تشیع در جهان اسلام شکل گرفت. اندیشه سیاسی مورد عنایت امام خمینی بر بنیان نظریه ولایت فقیه استوار بود که اگرچه در فقه شیعه پیشینه‌ای طولانی داشت اما فقط در منظومه فکری- اندیشه‌ای ایشان بود که تا آن حد گسترده و پردامنه بسط یافته و شکوفا گردید و به‌مثابه یک الگوی سیاسی- دینی منسجم، در عرصه عمل سیاسی و اجتماعی به‌جامعه انقلابی ایران عرضه شد. با این توضیح که آثار و بیانات امام نشان می‌دهد حداقل از همان سال‌های نخست دهه ۱۳۲۰ بدین‌سو (به‌طور مشخص در کتاب کشف‌الاسرار که در سال ۱۳۲۳ تألیف و منتشر کرده‌اند) اندیشه ولایت فقیه در منظومه فکری- سیاسی ایشان امری تثبیت شده به‌شمار می‌رود؛ بگذریم از این‌که ایشان تا حدود اواسط دهه ۱۳۴۰ امیدوار بود برای نجات نظام مشروطه از انحراف و بحران سراسرگسترش‌یابنده‌ای که مبتلابه‌اش شده بود، راهی پیدا شود. اما هنگامی این امر آشکارتر شد که رژیم پهلوی با اصرار بر استبدادگرایی، مردم‌ستیزی و قانون‌گریزی از امکان هرگونه اقدام اصلاحی و بازگشت به‌شیوه صحیح حکومت و سیاست‌ورزی در چارچوب قانون اساسی مشروطه و متمم آن به‌اصطلاح فرسنگ‌ها دور شده است. بنابراین امام خمینی به‌جد در صدد برآمدند با طرح انسجام‌یافته‌تر و نظام‌مندتر نظریه ولایت فقیه، برای حیات آینده سیاسی، اجتماعی جامعه مسلمان ایرانی چارچوبی نوین ارائه دهند. بدین‌ترتیب بود که در بهمن سال ۱۳۴۸ اندیشه ولایت فقیه را در جمع شاگردان خود در مسجد شیخ انصاری در نجف اشرف تبیین کردند که به‌سرعت تقریر و تنظیم و به‌صورت کتاب منتشر شده و به‌انحاء گوناگون در اختیار مخاطبان آن در ایران و خارج از ایران قرار گرفت. بر مبنای همین اندیشه هم بود که امام خمینی در طول دوران مبارزات انقلابی و به ‌هدف ارائه راهکاری روزآمد برای بسط نظریه ولایت فقیه در عرصه عمل سیاسی و طرح ایجاد حکومت «جمهوری اسلامی» ارائه داد که اسلامیت نظام پساانقلابی ایران را در محتوا و جمهوریت آن را در روش تضمین می‌کرد.

امام خمینی که در طول سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقش تعیین‌کننده‌ای در بسط و روزآمد کردن اندیشه سیاسی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه ایفا کرده بودند، در نهایت با طرح نظریه «ولایت مطلقه فقیه» تحولی بنیادین در از میان برداشتن تنگناهای نظری- اندیشه‌ای در موضوع حکومت و تدبیر امور کشور و جامعه مسلمانان ایجاد کرد.

رابطه دین و سیاست در اندیشه سیاسی امام خمینی چه جایگاهی داشت؟

در اندیشه امام خمینی میان دین و سیاست در اسلام فاصله‌ای وجود ندارد. ایشان بارها هم در بیانات خود تصریح کرده‌اند که اسلام سراسر سیاست است و هرگاه سیاست از دین اسلام حذف شود دیگر چیزی از آن باقی نخواهد ماند. امام در این راستا به‌ویژه سیره و روش پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم در دوران رسالت و نیز ائمه معصومین علیهم‌السلام را شاهد می‌آوردند که حکومت، سیاست و تدبیر امور جامعه مسلمانان توأمان بوده است. ایشان با استناد به‌سیره پیامبر و ائمه معصومین علیهم‌السلام و ذکر دلایل نقلی و عقلی متعدد، تداوم حکومت و سیاست در جامعه مسلمانان در عصر غیبت امام زمان (عج) را امری ضروری و تردیدناپذیر ارزیابی می‌کردند و بر ولایت سیاسی فقیهان جامع‌الشرایط بر جامعه مسلمانان در عصر غیبت تأکید و تصریح داشتند. در واقع طرح و به‌تبع آن بسط نظریه ولایت فقیه در آراء امام خمینی در درجه اول از رابطه تفکیک‌ناپذیر دین و سیاست در منظومه فکری- اندیشه‌ای ایشان ناشی می‌شده است.

مبانی رفتاری و عملی اندیشه سیاسی امام (ره) در گفتمان انقلابی که با قیام ایشان در سال ۱۳۴۲ ه. ش آغاز و در نهایت در سال ۱۳۵۷ ه. ش به پیروزی می‌رسد، چگونه بود؟

هم‌چنان که قبلاً هم اشاره شد گفتمان انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت «جمهوری اسلامی» در چارچوب منظومه فکری- سیاسی امام خمینی که بر مبنای اندیشه ولایت فقیهان جامع‌الشرایط در عصر غیبت امام زمان (عج) ارائه گردید، در میان مکاتب سیاسیِ ریز و کلان جهان، پدیده‌ای کاملاً نوینی به‌شمار می‌رفت. به‌همین دلیل در دوران مبارزات انقلابی و نیز در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی هنوز در میان بسیاری از ناظران و آگاهان به‌امور در داخل و خارج از کشور، تصور روشنی از سازوکار اجرایی و دامنه عمل سیاسی- اجتماعی آن در جامعه انقلابی ایران وجود نداشت. اما با این وجود امام خمینی خود از همان برهه شکل‌گیری، گسترش و نهایتاً پیروزی انقلاب اسلامی، تردیدی نداشتند که حکومت جمهوری اسلامیِ مورد عنایت ایشان، که مبتنی بر اندیشه ولایت فقیه و سازوکار اجرایی آن در عرصه عمل سیاسی- اجتماعی تلفیق و ترکیبی متوازن از اسلامیت (در محتوا) و جمهوریت (در روش) بود، حتی به‌مراتب بیش از نظام‌ها و مکاتب شناخته‌شده‌تر سیاسی و فکری در بخش‌های مختلف جهان، از کارآمدی لازم برخوردار است.

در تمام طول دوران غیبت امام زمان (عج) طی ۱۲ قرن گذشته، اولین بار به‌وسیله امام خمینی بود که مرجعیت جهان تشیع دامنه تأثیرگذاری تعیین‌کننده‌تر و انسجام‌یافته‌تر فقاهت و ولایت فقیه را از حوزه‌های خصوصی و شخصی به‌حوزه عمومی و سیاسی بسط داده و آغازگر عصر جدیدی در حیات سیاسی- فکری و نظری مذهب تشیع شدند. در واقع تا آن هنگام فقه اجتهادی شیعه به‌ندرت در حوزه‌های گسترده‌تر سیاسی و اجتماعی، مجالی تجربی پیدا کرده بود. به‌عبارت دیگر فقه سنتی شیعه اساساً و در درجه اول اجتهادی در حوزه‌های فردی و شخصی محسوب می‌شد؛ برخلاف فقه اهل سنت که به‌دلیل دیرپا بودن حکومت‌های اسلامی در جهان تسنن، تجربه‌ای طولانی در عرصه عمومی سیاست داشت. تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در هیچ دوره‌ای از حیات اسلام تا بدین‌حد انسجام‌یافته و گسترده، نظامی مبتنی بر آموزه‌ها، شعائر و اندیشه‌های سیاسی مذهب تشیع شکل نگرفته بود. این مهم زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که توجه داشته باشیم انقلاب اسلامی ایران در ربع آخر قرن بیستم میلادی و در کشاکش هماوردی و رقابت مکاتب سیاسی بزرگ و بس ‌تأثیرگذار جهان مدرن، الگویی جدید و بی‌سابقه به‌ جامعه ایرانی ارائه می‌کرد که در درجه اول مستلزم برخورداری از ظرفیت بسنده جهت پاسخ‌گویی به ‌انتظارات و خواست‌های روزآمد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مخاطبان خود در میان اقشار و جریان‌های گوناگون بود. در چنین فضایی بود که امام خمینی با اعتماد به‌نفس و شجاعتی کم‌نظیر نظام سیاسی مورد عنایت خود را بر مبنای اندیشه ولایت فقیه در جامعه پساانقلابی ایران عرضه کردند.

تحولات سیاسی دوران حیات امام چه تاثیری در اندیشه سیاسی ایشان داشت؟

قراین و شواهد بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد اگر اندیشه سیاسی پویای امام نبود نظام انقلابی ایران از همان آغاز با بن‌بست‌های سیاسی- فکری و نظری زودهنگام و چه بسا حل‌ناشدنی‌ای مواجه می‌شد. انقلاب مردم ایران با محتوای اسلامی، تقریباً می‌شود گفت، به‌یکباره بر عمر حکومت پهلوی پایان داده بود و اینک با وضعیت جدیدی مواجه بود که در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و غیره راه‌حل‌هایی مبتنی بر آموزه‌ها و شعائر اسلامی- شیعی می‌طلبید. خیلی زود نیز آشکار شد که فقه سنتی شیعه را، در موقعیتی تا آن حد گسترده، که مسائل مبتلابه پرشماری در شئون گوناگون به‌یکباره در برابر رهبری نظام انقلابی چهره گشوده بود، یارای پاسخگویی بسنده نخواهد بود. در چنین شرایطی بود که آراء سیاسی- نظری بسط‌یابنده امام خمینی در عرصه‌های گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در روندی تدریجی اما مداوم فرایند استقرار، تقویت و تثبیت موقعیت نظام جمهوری اسلامی را با دامنه ظرفیت‌پذیری روزافزون، هموارتر و استوارتر ساخت. چه این‌که از همان ابتدا نقش ایشان در تأسیس نظام «جمهوری اسلامی» که تلفیقی هوشمندانه و هنرمندانه از اسلامیت و جمهوریت بود و الگویی جدید از سیاست و حکومت را به‌ جامعه ایرانی عرضه می‌داشت راه را برای عبور از بن‌بست‌های سیاسی احتمالی پیش روی کشور و نظام باز کرد.

همچنان که تدوین، تنظیم و تصویب نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۸ ه. ش که توازنی ظریف میان اسلامیت و جمهوریت نظام انقلابی ایران ایجاد کرده و راه را برای نهادسازی و شکل‌گیری ساختارهای اجرایی و مدیریتی کشور در شئون مختلف هموار می‌ساخت، در درجه اول از نگرش‌ها و دیدگاه‌های سیاسی- فکری عمل‌گرا و دوراندیشانه ایشان نشأت می‌گرفت. در مقاطع گوناگون تمام سال‌های منتهی به‌ خرداد سال ۱۳۶۸ ه. ش مصلحت‌اندیشی‌ها و راهکارهای سیاسی امام خمینی نقش تعیین‌کننده و درجه اولی در حل و فصل مشکلات و گشودگی بن‌بست‌های نظری- اندیشه‌ای نظام جمهوری اسلامی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایفا می‌کرد. همچنان‌که در راستای همین هدف هم بود که با پیشنهاد ایشان در سال ۱۳۶۷ ه. ش مجمع تشخیص مصلحت نظام شکل گرفت که علاوه بر حل و فصل اختلافات فیمابین قوای حکومت، بازوی مشورتی مقام رهبری در مسائل مبتلابه جامعه و نظام محسوب می‌شد.

اما مهمترین تحول در دامنه اندیشه سیاسی امام خمینی که تا حد زیادی به‌ هدف مبسوط‌الید شدن مقام رهبری در حل و فصل مسائل ریز و کلان مبتلابه جامعه و نظام جمهوری اسلامی صورت عملی به‌خود گرفت، بسط اندیشه ولایت فقیه به «ولایت مطلقه فقیه» بود. بدین‌ترتیب بود که با هدایت‌ها و مصلحت‌اندیشی‌های امام خمینی برای آینده حیات نظام جمهوری اسلامی که ایشان حفظ آن را از اوجب واجبات می‌دانست، در جریان بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۸ اصل «ولایت مطلقه فقیه» جایگزین «ولایت فقیه» گردید. در تمام دوران تاریخ اسلام در عصر غیبت امام زمان (عج)، به‌لحاظ نظری- اندیشه‌ای هیچگاه دامنه اختیارات ولی فقیه در عرصه عمل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مسلمانان تا این حد بسط پیدا نکرده بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.