«اکبر امروز سکته می کند» این جمله تمام آنهایی بود که پنج شنبه عصر چشم به بازی سیاه جامگان و پرسپولیس دوخته و منتظر معجزه بودند.

قصه‌ای از مردی با دل شیر/ «میثاقیان امروز سکته می کند»

قدس آنلاین - جواد رستم زاده: «فقط بگویید اکبر زنده است یا نه؟» این اولین و تنها جمله زنی بود که با استرس های عاشقی ازدواج کرد و با استرس روزگار سر کرد و نوه دار شد. زن خسته  از خانه به دوشی سال های متمادی و نگران از تمام این استرس ها و فشارها قبل از بازی آخر سیاه جامگان ، نرگسی چشم هایش را به چشم های بی تاب اکبر  گره می زند که « این باید بازی خداحافظی تو باشد. سوت پایان را که زدند فارغ از هر نتیجه ای 4 گوشه زمین را می بوسی و خداحافظی می کنی».

قول گرفته بود که مابقی زندگی اش را با اکبر بدون فوتبال به بزرگ کردن نوه ها مشغول باشند. کلی نذر کرده بود که مردش در نبرد حیثیتی آخر هفته سربلند بیرون بیاید.

«اکبر امروز سکته می کند» این جمله تمام آنهایی بود که پنج شنبه عصر چشم به بازی سیاه جامگان و پرسپولیس دوخته و منتظر معجزه بودند. معجزه ای که میثاقیان خوب بلد است. دل شیر می خواست تیمی را که همه سقوط کرده می دانستند بگیری و به قولت برای بقایش عمل کنی. او طی دو ماه اما نشان داد که راز بقای تیم ها را می داند و اگر فقط و فقط دو بازی زودتر به سیاه جامگان آمده بود آب خوش از گلوی مشهدی ها پایین می رفت.

میثاقیان سیاه جامگان را مقابل قهرمان لیگ پیروز کرد ، سیاه جامگان را سفید بخت کرد و یادش رفت که به قولش  به همسرش عمل کند.او در کمال تعجب خداحافظی نکرد و از آینده گفت. او در آستانه دهه ششم زندگی اش هنوز تشنه پیروزی است. هنوز بی تابانه می خواهد کارنامه اش را پر کند از انجام کارهای غیر ممکن. 

شب پس از ادای نذرش در حرم امام رضا(ع) به خانه که رسید وسط آن همه خوشحالی شرمنده همسرش بود که زیر قولش زده بود. پس تقصیر را انداخت گردن هواداران که مانعش شده اند. خانوم خانه که مردش را می شناخت فقط خندید.چاره ای نداشت. 

موقع خواب اکبر هوای مادرش را کرده بود. سالها قبل شب فینال جام حذفی اعتراف کرد که قبل از هر بازی بزرگ دوست دارد مادرش به خوابش بیاید. اصلا پسر بچه های دهه 40 عجیب مامانی هستن. مهاجرانی ، آشتیانی، پروین ، میثاقیان و.... کاش مادر بود و می دید که پسرش چه دل شیری دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.