۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۳
کد خبر: 527520

ایوان شفا

حکایت باور و بی‌باوری

قدس/ سیدمحمد سادات اخوی

1ـ در گیر و دار زندگی حادثه‌های زندگی و دیدار با آدم‌ها، ما را با دیگران «آشنا» می‌کند. آشنایی، سبب ارتباط بهتر با واقعه‌ها و آدم‌ها می‌شود. نوبت بعد که تکرار شوند، «شناخت» قبلی ما، مانع اشتباه‌مان در روبه‌رویی با آدم‌ها و حادثه‌ها می‌شود. در واقع، «باور» پیش ما، «یاور» رفتار بعدی ما می‌شود. تکرار یکسان پیشامدها و آدم‌ها، سبب «تأکید» بر باورهای ما می‌شود.

2ـ آدم‌های جاهل

آدم‌هایی که به باور می‌رسند؛ به دنبال تکرار و تأیید باورشان، دو گروه می‌شوند. گروهی از اهل باور، به راه «تَعَصُّب کور» می‌روند و حتی اگر یک بار پیشامد یا رفتاری مکرر را خلاف قبل ببینند؛ مخالف آن می‌شوند. این گروه، به خاطر تعصب بسیار، «کور» می‌شوند... حتی نمونه‌های ناموفق «تجربه‌های مکررِ موفق» را هم موفق می‌بینند. آدم‌های این گروه، در تعصبی ساختة «جهل»، منجمد می‌شوند.

3ـ خاکستری‌شدن آدم‌ها

باور آدم‌ها «طبقه‌بندی» دارد؛ از باور خدا در زندگی تا باور آفریده‌های او. آدم‌هایی که تعصب را کنار می‌گذارند و به جای «حقیقی‌دیدن» رخدادها و آدم‌ها، «واقعیت‌ها» را هم می‌بینند؛ از تغییر نتیجة همیشگی دریافت‌هایشان نمی‌ترسند. از آدم‌های «همیشه‌خوب»، انتظار اشتباه را هم دارند... اگر از آدم‌های «همیشه‌بد» هم خوبی‌ای ببینند؛ می‌پذیرند. باور این آدم‌ها، تبدیل به «عقیده» می‌شود... و عُقده و گرهی محکم میان دل و اعتقادشان بسته می‌شود.

4ـ باورهای بی‌مرز بعضی‌ها

آدم‌های متعصب، اگر به تحسین کسی برسند، به کمتر از «پرستیدن» راضی نمی‌شوند. چنان تحسینش می‌کنند که مرز میان «پرستش» و «ستایش» به هم می‌خورد. «مراد و مرید»ی‌های بی‌ترمز از همین‌جا شروع می‌شوند. همین مریدهای چشم و گوش بسته، با کوچک‌ترین «خطای انسانی»‌ای که از مرادشان ببینند، تا مرز «تکفیر»ش پیش خواهند رفت. مریدهای متعصب، در شاگردی و سرکشی، بی‌ترمزاند.

5ـ والایی و بالایی!

آدم‌هایی که به جای تعصب، «استحکام» را انتخاب می‌کنند؛ ابتدا خدا را از مطالعه... دیدار با مردان خدا... یا از راه آشنایی مقدماتی با اهل بیت(ع) می‌شناسند. پس از شناخت مرزهای الهی و شأن اهل بیت(ع) که عزیزان خدایند؛ دیگران را با قاب‌بندی نگاه الهی و اهل بیتی، می‌سنجند... و کسی را با رفتاری والا، چنان بالا نمی‌برند که خطایی انسانی از او را سبب ویرانی کاملش بدانند.

6 ـ خانه پیش از بیرون

آدم‌های متعصب، «واکنش»های عصبی فراوانی دارند. در یک لحظه، از اوج تحسین، ستایش‌شده را به عمق نابودی‌ می‌برند... اما «آدم‌های معتقد محکم»، تلاش می‌کنند ابتدا «خویش‌شناس» شوند. خویش‌شناسی، مقدمة خویشان‌شناسی است. «باورهای عقیده‌شده»، در جایی به یاری آدم‌های معتقد محکم می‌آیند که پدیده‌ها و آدم‌های دنیا گرفتار غبارِ تشخیص ‌شوند... همان‌جا که ظاهر همه‌چیز، خلاف باطن آن می‌شود.

‌7 ـ ما پیروانِ پایه!

هرگز جملة «پایه»، دنبال جملة «پیرو» نمی‌رود. «آدم‌های متعصب کور» ـ پیش از شناخت کامل باورهای درست ـ داوری و یقه‌گیری از دیگران را شروع می‌کنند... و از یادشان می‌رود که پیشوایان ما (به امر الهی) از آغاز «تشخیص سنی»  تا آخِرین‌لحظة زندگی آدم‌ها، برای «همة آدم‌ها»، فرصت تغییر، اشتباه، توبه و بازگشت گذاشته‌اند... با این تأکید که تقوا بهتر از اشتباه مداوم و تیرگی دل است. آدم‌های معتقد محکم، پیش از اتکا به نظر شخصی، پذیرندة کامل اهل‌بیت(ع)اند.

‌ 8 ـ برای شروع

در «زیارت» حرم‌های مطهر، آدم‌های بسیاری را می‌بینیم... با احوالی گوناگون... باورهایی مختلف و اعتقادهایی متنوع... که همه دور «محبت» شخصی محترم و آبرومند درگاه الهی جمع شده‌اند. شعار همه، اعتقاد به باورهای اوست... اما گاهی به جای «اعتقاد به باور دوست، سلیقه و باورهای وارفتة خودمان را متعصبانه تکرار می‌کنیم. گاهی به جای دیدن آدم‌ها از قاب چشم «یار»، دیگران را در قاب شکستة تصورهای خودمان می‌بینیم. «حرم»، بهانه‌ای برای «آغاز مکانی» و «زیارت»، آغازی بر «شروعی انسانی» است. برای همین پیشوایان ما تأکید کرده‌اند که زیارت آغازی شود برای پیمان‌بستن با اهل بیت... در اعتقاد محکم به اجرای «واجب‌ها» و رعایت مرز «حرام‌ها»ی خدا. / دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 826. «از زیارت‌نامة امام‌رضا(ع)»: ـ (... الدّاعی اِلی دینِکَ و دینِ آبائِهِ‌الصّادِقین) خدای من!... علی‌بن موسی‌الرضا(ع)، مردم را به دین تو دعوت کرد... همان که پدران راستگویش باور داشتند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.