۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۳
کد خبر: 528293

ایوان شفا

حکایت پذیرفتن و نپذیرفتن

قدس/ سیدمحمد سادات اخوی

۱ـ شنوای عتاب و خطاب وقتی آدم، «خردسال» است؛ «گوش نصیحت‌پذیر»ش باز است. می‌شنود و «می‌پذیرد»... هم جهان و آدم‌هایش را نمی‌شناسد... هم به والدینش «اعتماد» دارد. در خردسالی، «شنیده‌های دستوری» نیز با نگاه «مهرآمیز» شنیده می‌شنوند. آدم‌ها، در خردسالی، سراپا گوش‌اند... حتی اگر در شنیدة دستوری، اهانت و تندی باشد. در خردسالی، تصور مهربانی دیگران بر عتاب‌شان می‌چربد. خردسال، «در سکوت» می‌شنود.

۲ـ آزمودن آزموده‌ها

وقتی انسان به دوران «کودکی» می‌رسد؛ آهسته‌آهسته متوجه می‌شود که برخی از حادثه‌ها ـ انگار ـ مدام تکرار می‌شوند و با کمی تفاوت، می‌شود همة رخدادها را به یک شیوه دریافت کرد. دنیای محدود کودکی، تصوری کوچک از جهان بیرون می‌سازد. کودکی، جهان کودک را در حُبابی از قاب محدود نگاه او، محصور می‌کند. در ذهن کودک، جهانی کوچک با آمیخته‌ای از «تَوَهُّم ادراک جهان» ساخته می‌شود. کودک، هنوز «نصیحت‌پذیر» است. کودک، با چند بار نصیحت، کم و بیش لجبازی هم می‌کند.

۳ـ نصیحت‌های ساکت‌شده

«نوجوانی»، آغاز دشواری‌های خانواده است. توهم ادراک جهان، کودک را به دریافت‌های قطعی (اما اشتباه) از گسترة جهان رسانده... بی آن که «واقعیت جهان» را درک کرده باشد. کودک پیشین، «نوجوان» شده اما هنوز «جوان» هم نیست. نصیحت را می‌شنود و نمی‌شنود... می‌پذیرد و نمی‌پذیرد... اسیر «برزخ تفهیم و تفاهم» است. از نوجوانی، لحن نصیحت‌های والدین، رنگ احتیاط می‌گیرد... و «گاهی» پاسخ نصیحت، پرخاش می‌شود. پرخاش شنونده در پاسخ نصیحت دیگران، مُمَیِّزی نصیحت‌های بعدی می‌شود. نوجوان، چند بار می‌شنود و در مقابل، اعتراض هم می‌کند.

۴ـ «من نمی‌خواهم» ها!

در «جوانی»، تجربه‌ها آغاز می‌شوند. نوجوان پیشین، می‌آموزد که دریافت و روبه‌رویی با رخدادهای زندگی و آدم‌های جهان، «شکست» هم دارد... اما هنوز گمان می‌کند شکست و هزینه‌دادن به خاطر اشتباه‌ها بخشی عادی از زندگی اوست. به همین دلیل، اگر «هوشمند» باشد، رو به مرور تجربه‌های بزرگ‌ترها می‌کند و اگر هوشمند نباشد؛ مدام به در و دیوار تجربه‌های مکرر می‌خورد. جوان، یکی‌به‌دو می‌کند. می‌شنود... می‌پذیرد و نمی‌پذیرد... و اعتراض هم می‌کند.

۵ـ دیر می‌شویم

در «میان‌سالی» هرچه «خِرَدورزی» و «پختگی» بیشتر شود، آدم‌ها بیشتر متوجه این نکته می‌شوند که: «عمر، یک بار است و تکرار نمی‌شود». براساس همین دریافت، گوش نصیحت‌پذیر آدم‌ها بازتر می‌شود... اگر به به میان‌سالی رسیده باشند و با نسیم مرگ نرفته باشند!

۶ ـ دست‌هایی گرفتنی

پیشوایان ما گفته‌اند که «نصیحت‌پذیری» رُکنِ مهم «خردمندی» است. گفته‌اند کسی خوشبخت می‌شود که «مرشدی دلسوز» برای «نصیحت» داشته باشد. شاعران «ادبیات تعلیمی» و «عرفانی» هم تأکید کرده‌اند که در مسیر رسیدن به «دیدار الهی»، ارشاد مرشدی خداشناس و پیرو کامل اهل بیت(ع) لازم است و راهی جز آن نیست.  

۷ ـ آن که کامل است

هرچند که «جویَنده، یابنده است» اما «انسان کامل»، منتظر جست‌وجوی آدم‌ها نمی‌ماند. شاید که دست آدم‌های جوینده، زودتر از دیگران به دامن مرشدی کامل برسد اما جُستن، تنها مسیر رسیدن نیست. برای همین هم مرشدان کامل، براساس مرام «رسول اکرم(ص)»، مانند پزشکان دوره‌گرد، منتظر آمدن بیماران نمی‌مانند و دردیابی می‌کنند. فراموش نکنیم که «نصیحت‌گر کامل»، فقط دعوت به خوبی نمی‌کند از آلودگی هم پیشگیری می‌کند... در اوج مهربانی و دلسوزی.

‌ ۸ ـ امام منتظران

امروز نمی‌دانیم «مولا» ی حاضر و ندیدة ما، کجای عالَم است اما می‌دانیم که «زیارت»، ما را به حال خوش احساس حضور او می‌رسانند. ارواح مقدسی که به زیارت‌شان می‌رویم، دست توسل ما را به نگاه بلندش می‌رسانند تا مانند همراهی امین، کنارمان باشد... در سختی‌ها و آسانی‌ها... تلخی‌ها و شیرینی‌ها. از «امام زمان(ع)» می‌خواهیم تا مانند اجداد بزرگوارش، نظر مرحمتی کند و نصیحت پدرانه‌اش را در گوش سنگین رفتار ما بفرماید... و بزرگان به ما آموخته‌اند که او ـ مانند دیگرانی که منتظر شکست ما بوده‌اند ـ اشتباه ما را باران سرزنش‌مان نخواهد کرد... و از صاحب «مزار مقدس» نیز می‌خواهیم که گوش ما را برای شنیدن نصیحت دلسوزانة امام زمان(ع)، شنوا کند... تا برای عمری که فقط یک بار رخ می‌دهد؛ شکست‌هایمان کم شوند. / دریافت، تلخیص و بازنویسی‌ از کتاب شریف «مَفاتیح‌الجَنان»، چاپ اول (بی‌تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة ۱۲۱. «از زیارت‌نامة امام ‌زمان(ع) در روز جمعه» :ـ (اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَاالوَلیُّ‌النّاصِح!) ای نصیحت‌گر دلسوز من، سلام مرا بپذیر!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.