۹ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۳
کد خبر: 559626

بیخیال رسمیت و اهمیت جلسه و بی توجه به اینکه پدر در حال صحبت کردن است ، خودش را می رساند و با آغوش باز پدر رو برو می شود. تازه جا خوش کرده که کفش از پایش می افتد و امام موسی صدر همانطور که صحبت می کند ، بدون اخم و تَخم می رود سراغ کفش «ملیحه» و ... جلسه ادامه پیدا می کند!

«ملیحه» از بازگشت امام موسی صدر می گوید

قدس آنلاین- امروز، نهم شهریور، آغاز ۴۰ سالگی «نبودن پدر» ش است! داغ از دست دادن پدر، پس از این همه سال باید التیام یافته باشد اگر پدری که می گوییم «امام موسی صدر» نبود و ماجرا فقط از دست دادن سرپرست خانواده بود. «ملیحه» - دختر امام موسی صدر- اما ۴۰ سال است که پدر را نه از دست داده بلکه از دستش ربوده اند. چیزی مانند داشتن و نداشتن. یعنی ۴۰ سال است هم داغ نبودن پدر را تحمل کرده و هم چراغ امید به بازگشت او را توی دل و جانش روشن نگه داشته است. امروز قرار است از «ملیحه» ای بنویسیم که روزی، دخترک شیرین رهبر شیعیان لبنان بود. پس پیشاپیش ما را ببخشید اگر در کنار حرف زدن از او و دغدغه ها و افکارش، مطلبمان گاهی بیشتر از ملیحه، «امام موسی صدر» ی شد.

کفشش افتاد

«ملیحه» را شاید با یاد آوری یک عکس قدیمی بیشتر بشناسید. دخترکی که در آغوش امام موسی صدر نشسته و مستقیم به دوربین نگاه می کند. شاید برق فلاش چشمش را گرفته است اما، امام موسی صدر با آرامش دارد کفش دختر بچه را پایش می کند. ماجرا بر می گردد به همان ۴۰ سال پیش و بلکه بیشتر. مجلش شیعیان لبنان تشکیل جلسه داده و شخصیت های مهم لبنانی از جمله نخست وزیر هم حاضر است. «ملیحه» سه یا چهار ساله، در عالم کودکی خودش، بیخیال رسمیت و اهمیت جلسه و بی توجه به اینکه پدر در حال صحبت کردن است، خودش را می رساند و با آغوش باز پدر رو برو می شود. تازه جا خوش کرده که کفش از پایش می افتد و امام موسی صدر همانطور که صحبت می کند، بدون اخم و تَخم می رود سراغ کفش «ملیحه» و ... جلسه ادامه پیدا می کند!

اهل نق زدن نیستیم

سال ۹۰ شاید برای نخستین بار در رسانه های ایران «ملیحه صدر» را دیدیم. وقتی بحث سرنوشت اما موسی صدر همه جا داغ شده بود و زمزمه هایی در باره مشخص شدن سرنوشت وی شنیده می شد، «ملیحه» در برنامه تلویزیونی «پارک ملت» حاضر شد و در باره پدرش صحبت کرد. پیش از آن برای نخستین بار نامه ای منتشر نشده از «جرج جرداق» مسیحی را در باره انتخاب امام موسی صدر به ریاست مجلس اعلای شیعیان لبنان خواند و آخر حرفهایش گفت: «خانواده امام موسی صدر اهل «نق» زدن نیستند، اما واقعیت این است که امام موسی صدر در تمام این‌ سال‌ها پشت میله‌های زندان منتظر هستند تا کسی بیاید و زمینه آزادی ایشان از بند قذافی را فراهم آورد».

سفر به ایران

دختر کوچکِ پدر، حالا دارد به ۵۰ سالگی نزدیک می شود. از دوران ربوده شدن پدرش تصاویری نه چندان واضح را به یاد دارد. دورانی که هنوز به سبب کودکی اش چندان نمی دانست چه به س سر خودش، خانواده و پدر آمده است. تصاویر کم رنگی از نخستین حضورش در ایران دارد. به همراه مادر و برخی خویشاوندان به ایران آمده بود و البته خوب به یاد دارد که در راهپیمایی ها، خانمی مسیحی را دیده بود که بلندگو به دست فریاد می زد و ملیحه از صحبتهایش تنها : موسی صدر ...حبیب الله را یادش است. اینها را هم عکسهای هفت سالگی اش کمک می کنند که به یاد بیاورد. دخترک ۷ ساله ای که در بیشتر تصاویر به چادر عربی مادرش چسبیده است. چند سالی است که انگار عظمت فقدان پدر را باور کرده است. چند سالی است که هر از چندی با خواهرانش می نشینند، عکسها و خاطراتشان را می ریزند روی هم و تلاش می کنند بفهمند در این همه سال چه بر آنها گذشته است. البته همه این سالها آمدن به ایران را فراموش نکرده است. وطن مادری و پدری اش، اقوام و خویشان و خاطره های ایرانی اش را هر ساله می بیند و مرور می کند. دست کم سالی یک بار و هر بار یک ماه در ایران می ماند. دختری که هم در بیروت زاده شده و هم در آنجا درس خوانده است، خوب فارسی صحبت کردنش البته چندان ربطی به این سفرها ندارد. بر می گردد به اصرارهای مادرش – پروین خلیلی – که از همان کودکی با وجود زندگی در لبنان، روی فارسی حرف زدن بچه هایش حساسیت داشت. «ملیحه» می گوید حتی وقتی زمان کودکی به عربی از او سؤالی می کردیم به فارسی جواب مان را می داد.

برای قشنگ زندگی کردن

مشغله های بی پایان پدر، هنگام حضورش در منزل انگار وجود نداشتند. به قول خودش : «وقتی که بودند، بودند! یعنی خیلی صمیمی بودند. احساس دیگری نمی‌کردیم، مثل الآن ما نبود که وقتی سرمان شلوغ می‌شود زود به بچه‌ها می‌گوییم حوصله ندارم». «ملیحه» خانم حالا و بعد این همه سال و سرکردن با خاطرات کودکانه اش، فرصت کرده بنشیند و به اندیشه های پدرش هم فکر کند. به آرزوهایی که برای مردم و نه تنها مسلمانان داشت. خدا می داند و چند بار این جمله های پدر را – خطاب به دختر بزرگترش - که از روی نوارپیاده کرده، در ذهنش مرور کرده است : «دین برای بهتر زندگی کردن و برای قشنگ زندگی کردن، درست  زندگی کردن است... برای آخرت هم هست، ولی اول برای همین زندگی است ... تنها برای آن دنیا نیامده است».

اردوی «با هم باشیم»

سالهاست دارد راه و اندیشه های پدر را در لبنان دنبال می کند. منظورم تنها به روز سازی مؤسسات «امام موسی صدر» نیست. بخش های جدید برخی از این مؤسسات سالهاست با عنوان «مرکز مداخله زود هنگام برای کودکان با نیازهای ویژه» راه اندازی شده و «ملیحه» می گوید همه گونه خدمات به کودکان مبتلا به سندرم دان یا کودکان اوتیسمی و خانواده هایشان در آنها ارایه می شود. طرح جدیدتری را که ابتکار خود «ملیحه صدر» است با نام «با هم باشیم» از دوسال قبل کلید زده است. دارد گفتگو همزیستی پیروان ادیان مختلف را ترویج می کند. هرساله اردوها و کارگاههایی را برای نوجوانان لبنانی در چند مرحله برگزار می کند و هر بار، نوجوانان شیعه، سنی، ارتدوکس، کاتولیک و ... را گرد هم جمع کرده و ۵ روز با هم زندگی می کنند تا ضمن اشنایی با عقاید هم تصورات غلط و کهنه را در باره دین و تفکرات یکدیگر کنار بگذارند.

در انتظار تو هستیم

 هنوز مانند سالهای پیش  به بازگشت پدر امیدوار است. دیروز خبرگزاریها از نامه اش به آیت الله سیستانی خبر دادند که نوشته بود : «از ایشان می‌خواهم که به قضیه امام صدر و دو برادرش اهتمام بورزند و برای آزادی آنها کوشش کنند» و بعد خطاب به پدرش گفته بود : « ... در انتظار تو هستیم و تلاش می‌کنیم تو را در کردار و گفتارت بجوییم ... روزی بازخواهی گشت تا ببینی اندیشه‌ای که بهای سنگینی به خاطر آن پرداخت کردی، همچنان در جامعه ثابت و استوار است».

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.