۲۰ آبان ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۲
کد خبر: 573231

مادر و دختر، باهم حرف می زنند. مشورت شان دیدنی و جذاب است. چون آیتمِ "تو بگو من می شنوم، من حرف می زنم تو گوش کن" کاملاً رعایت می شود. که زنگ می زند آیفون خانه. سرویسِ مهد است.

قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: پشت بندِ گلی جان که می رود، ما هم راهی خرید می شویم. برای رحلت حضرت رسول قرار است در مهدِ دخترک، سفره بگذارند. یک کار جمعی با مشارکت کودکان.

می خواهند برای این دسته گل ها بیشتر از حضرت امین بگویند و دستشان را عمیق تر بگذارند در دست دین. و برای بزرگترها هم صد البته روضه ی سوگواری. از آن حکایت ها که باید از کف ات نرود و با پای سر بدوی آنجا.

باید برای مراسم، مواد اولیه تهیه کنیم. چنان حالمان قشنگ است که می توانیم ذوق گلی را برای چیدن سفره ی پیش رو با دوستانش بفهمیم. زیاد بفهمیم.

ثواب و معنویت این همکاری به یک طرف، آرامش اش نگفتنی ست. خاصه آنکه خواهری استادِ شله زرد است. استادِ حلوا. کمی خرما و میوه هم نیت شادی اموات می خریم و با شور و روحانیتی ناتمام برمی گردیم.

خواهری به محضِ ورود، روی وایت بُرد می نویسد؛ کیکِ نان و پنیر و سبزی. و پیش بندها را در می آورد.

برنج ها را پاک می کنیم و آردها را تَفت می دهیم و سبزی ها را می شوییم. گفتگو نمی کنیم و گوش ها را می دهیم به صدای مداحی که از موبایل صاحبخانه بلند است.

او می گوید دنیا، غرقِ ماتم است و بانوی دوعالم... می گوید مدینه اشک می ریزد و «بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یا رَسُول الله» در زمین و آسمان پیچیده از این رحلت عظیم... از این سوگ جانگداز... ای نام تان همه صلوات و باز صلوات و باز...

آبان جان که با مادربزرگش - درِ خانه را می زنند - پرشتاب برمی گردیم به اکنون.

بعد از احوالپرسی و مهربانی، مادربزرگ می گوید: پس تنهایی تنهایی روضه می گیرید بی معرفت ها..! پخت و پز و حال غریب و سوز و سکوت... شما جوان ها پیش خودتان نمی گویید ما هم دلی داریم... بعد با لبخند، صورتِ غرق اشک مان را می بوسد و می گوید قبول باشد پابوسی تان.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.