قرار است از هنرمندی بنویسم که انسان متفاوتی است. بانویی که بیش از نقاش بودن، هنرش را از نگاهش به روزگار درمی‌یابم.

حال خوب را می‌سازم

درهمه مدت مصاحبه بارها مکث کردم و نمی‌دانستم این همه اتفاق و کنارآمدن با آن‌ها را چطور روایت کنم. «سمانه» مثل همه دختران جوان پر از حس‌های خوب و رؤیاهای بسیار است اما یک حادثه، روی دیگر زندگی را در جوانی برایش رقم زد و او چه زیبا این اتفاق تلخ را به زیباترین روزهای آینده‌اش تبدیل کرد.

  ترکیب رنگ‌های شادمانی

«سمانه احسانی‌نیا» با وجود معلولیت دستانش، با دهان نقاشی‌هایی می‌کشد که تحسین همه را به دنبال دارد. او آگاهانه با ترکیب رنگ‌ها، دنیای شادمانی را به جای تیرگی‌ها انتخاب کرد و روی بی‌معرفتی‌ها برای همیشه خطی آبی کشید تا رنگ ببازند.

سمانه سال‌هاست که دنیایش پر از آبی آرامش است و با همین روحیه بیش از ۲۵۰ اثر نقاشی را با دهان کشیده که حاصل همین نگاه متفاوت اوست. او متولد اردیبهشت سال ۶۳ در قائن و حالش عطر زعفران را برایم یادآور می‌شود.

او می‌گوید: نوجوان که بودم دوست داشتم نقاشی بخوانم اما در شهرمان این رشته نبود. پس از گرفتن دیپلم به دنبال کسب مهارت‌های بیشتر در رشته‌هایی مانند تئاتر، صنایع دستی و

معرق کاری و... رفتم. ۲۰ ساله بودم و با مردی که فکر می‌کردم دنیا را می‌توانم با او فتح کنم، یک روز مانده به نوروز ۸۴، در جاده کویری طبس در اثر یک بی‌احتیاطی دچار سانحه رانندگی شدیم و من از ناحیه گردن دچار قطع نخاع شدم.

 زندگی در آسایشگاه به‌جای زندگی مشترک

او می‌افزاید: درنخستین سال‌های معلولیتم آن‌قدر روی تخت بودم که دچار زخم بستر شدم چرا که تحمل مشکلی جدید برایم آسان نبود.

کم کم دریافتم دلخوشی‌های مهم‌تری هم وجود دارد و باید آن‌ها را ببینم. همسرم رفته بود و خبر ازدواج مجددش را پس از مدتی برایم آوردند. کوتاه نیامدم و شرایط جدید و ناآشنای آسایشگاه، جایگزین زندگی مشترک شد.

 دانشگاه، فعالیت‌های هنری

از دوره جدید زندگیش درمی‌یابم پس از یک سال تلاش در رشته علوم اجتماعی پذیرفته می‌شود و به صورت جدی تصمیم می‌گیرد فعالیت‌های هنریش را ادامه دهد. او توضیح می‌دهد: با گروهی از بچه‌های هنرمند آشنا شدم که به جای دست با پاهایشان نقاشی می‌کردند. نقاشی در کنار سرودن دلنوشته‌ها آغازشد.

این بانوی هنرمند بیان می‌کند: پدر، مادرم و خواهرم از قائن به مشهد نقل مکان کردند و این حس خوبی بود. کار نقاشی با آبرنگ را از سال ۸۷ شروع کردم و از سال ۹۱ به صورت حرفه‌ای با آشنایی با استاد هادی تقی‌زاده در محضرشان شاگردی کردم. بعدها با استاد حسینی کار کردم. تلاش کردم و پیشرفتم قابل ملاحظه بود. تابلوهایم به نمایشگاه آبرنگ در ایتالیا راه یافت و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.

حالا ازعلاقه‌های دیگرش برایم تعریف می‌کند. سفر می‌روم و گاهی به باشگاه اسب سواری می‌روم و از دیدن آن‌ها لذت می برم. پرواز را در کنار خلبان به مدت ۲۰ دقیقه در گلبهار تجربه کردم و مدتی است به یادگیری موسیقی هارمونیکا توسط استاد رحیمی‌نژاد مشغولم و با دوستان خوبم رفت و آمد دارم.

حالا می‌دانم سمانه علاوه بر نقاشی در زمینه گویندگی، شعر و سخنرانی فعالیت دارد و ‌عضو هیئت مدیره گروه تئاتر معلولان (بچه‌های باران) است.

 یک تصمیم و اتفاقات خوب

حالا از گام بعدی که تلاشش برای زندگی مستقل است، اظهار می‌دارد: سال ۹۱ در عید غدیر به کربلا رفتم و تصمیم گرفتم مستقل شوم. بعدها از آسایشگاه به خانه برگشتم و درست سه سال پس از زیارت کربلا، من مستقل شدم. آن را مدیون دعای امام حسین (ع)

و مهر تأیید خداوند می‌دانم. آپارتمانم نزدیک منزل پدر و مادرم است و دارای استقلال مالی از طریق فروش آثارم هستم و این اتفاق کمی نیست.

 نمایشگاه‌ها و افتخارات

این بانوی پرتلاش خاطرنشان می‌سازد: درطول این چهار سال اخیر، هفت نمایشگاه انفرادی و دو نمایشگاه گروهی نقاشی در تهران و مشهد برگزار کردم و یکی از رؤیاهای من این است که نمایشگاه‌های بسیاری در جهان برگزار کنم.

من حال خوب را برای خودم می‌سازم و منتظر نیستم اتفاقی بیفتد که حالم خوب شود. او دارای تقدیرنامه‌های فراوانی چون سخنران سمینار بین‌المللی تد پاییز۹۵(دانشگاه فردوسی مشهد)، دریافت تندیس کنگره زنان موفق ایران زمستان ۹۵ (دانشگاه شهید بهشتی تهران)، دریافت تندیس برندینگ هنری زمستان ۹۶ (کاخ نیاوران)، دریافت بورسیه انجمن جهانی، حمایت از نقاشان دهان و پا در اروپا (١٣٩٧)، دریافت گواهی‌نامه دوره آموزشی بین‌المللی ایزو ۱۰۶۶۸ برندینگ از کمپانی DNW اتریش تحت اعتبار ASCB است.

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.