به جز سیگار برگ، هاله‌ای از دود که در برخی از عکس‌ها احاطه‌اش کرده، ریش بلند و لباس نظامی، درباره «فیدل کاسترو» می‌شود حرف‌های دیگری هم زد.

مجید تربت‌زاده/

 به جز سیگار برگ، هاله‌ای از دود که در برخی از عکس‌ها احاطه‌اش کرده، ریش بلند و لباس نظامی، درباره «فیدل کاسترو» می‌شود حرف‌های دیگری هم زد. آنچه خیلی از رسانه‌های جهان در سال‌های دور و نزدیک، درباره رهبر انقلاب کوبا گفته و نوشته‌اند اگر چه جذاب و هنری است، اما همه واقعیت نیست. غربی‌ها با تشکیلات قدرتمند رسانه‌ای‌شان در همه سال‌های جنگ سرد و دورانی که هنوز امید به سرنگونی حکومت انقلابی کوبا داشتند تا توانستند از «کاسترو» دیکتاتور، چریک کله‌شق و حاکم مستبدی ساختند که با قلدری مقابل اراده مردم کوبا ایستاده است. بعدها هم که سیاستمداران آمریکایی متوجه شدند «کاسترو» با پایگاه مردمی‌ای که دارد، حریفی نیست که به‌سادگی میدان مبارزه با آمریکا و ایستادن مقابل آن‌ها را ترک کند، شروع به ساختن تصویر و تصورهای دیگری از چریک پیر قاره آمریکا کردند.

بچه پولدار انقلابی

البته مدعی نیستیم که در این مطلب می‌توانیم از «کاسترو» چهره‌ای صد درصد حقیقی ارائه دهیم. اما حدس می‌زنیم چریک پیر، نه آن کاسترویی باشد که غربی‌ها در سال‌های نخست روایت کردند و نه «فیدل» ی که چند سال گذشته سعی کردند با فیلم، کتاب، مستند و... او را به جهان معرفی کنند. این مطلب هم بیشتر از اینکه درباره سیگار برگ «کاسترو» و مضرات مصرف دخانیات باشد، قرار است نیم نگاهی به زندگی و مبارزات این شخصیت بیندازد و نگاه و نسبت او با ایران و انقلاب اسلامی را بررسی کنید.

  «فیدِل آلخاندرو کاسترو روث» سال ۱۹۲۶ در شهر بیران، در استان اورینته کوبا و در خانواده‌ای مرفه به دنیا آمد. در واقع خانواده او از اسپانیایی‌هایی بودند که به امید آینده‌ای بهتر به کوبا مهاجرت کرده بودند. پدرش که با سرمایه‌گذاری در خط آهن کوبا به کار جابه‌جایی شکر در کوبا مشغول شده بود، وضعیت مالی خوبی هم داشت و شاید هرگز فکر نمی‌کرد پسرش با افکار و ایده‌های سوسیالیستی، به یک انقلابی دوآتشه و طرفدار توده مردم تبدیل شود. البته این را هم شاید تصور نکرده بود که «فیدل» پس از گذراندن دوره ابتدایی در مدارس کاتولیک روستا، درس خواندن در دبیرستان‌های خصوصی در سانتیاگو و رفتن به دانشکده حقوق دانشگاه هاوانا... در نهایت به ریاست جمهوری کشورش برسد. در همان دوران دانشجویی به یک فعال سیاسی تبدیل شد و در اقدام سیاسی تبعیدشدگان دومینیکن برای سرنگونی دیکتاتور دومینیکن به نام «رافائل تروجیلو» شرکت فعال داشت و سال بعد هم در شورش‌های مناطق و حومه شهر بوگوتا در کلمبیا شرکت کرد.

کنار «چه گوارا»

از همان دوران هم اگرچه کمتر از او به عنوان مارکسیست یاد می‌کردند، اما به خاطر عقاید و افکار کاملاً ضد آمریکایی‌اش، همه او را می‌شناختند.

در سال ۱۹۵۱ که به عضویت حزب اصلاح‌طلب ارتدوکس درآمد، از طرف حزب، نامزد حضور در مجلس عوام شد اما درست پیش از انتخابات ژنرال «فولجنیکو باتیستا» در یک کودتای خونین قدرت را در دست گرفت. بسیاری از گروه‌های سیاسی کوبا برای مخالفت و براندازی دیکتاتوری باتیستا بسیج شدند و فیدل هم رهبری ۱۶۰ نفر از انقلابی‌ها را بر عهده گرفت. البته در نخستین تجربه شورش، محاسباتش درست از کار درنیامد. دستگیر و محاکمه شد و هرچه تلاش کرد ثابت کند برای استقرار دموکراسی جنگیده است، تلاشش به جایی نرسید و با حکم حبس ۱۵ ساله به مکزیک تبعید شد. دیکتاتور «باتیستا» دو سال بعد که پایه‌های قدرتش را محکم دید، دستور عفو عمومی داد تا «فیدل» آزاد شود و به همراه برادرش در مکزیک جنبش ۲۶ جولای را به راه بیندازد و کنار «ارنستو چه گوارا» ی معروف انقلابی آرژانتینی، ارتش انقلاب را سازماندهی کند. همین ارتش انقلابی سرانجام با جنگ و گریزهای فراوان و تحمل شکست‌ها و رسیدن به پیروزی توانست در سال ۱۹۵۹ حکومت استبدادی «باتیستا» را سرنگون کند و از همان زمان، قدرت را در کوبا به دست بگیرد.

کمونیست تمام‌عیار نبود

آن سال‌ها که اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی ما به ماجراهای نفت و سپس مبارزات مردمی پیوند خورده بود و در مصر هم همه چیز به کانال سوئز خلاصه می‌شد، «کاسترو» و کوبایی‌ها فقط می‌توانستند به صنایع شکرشان تکیه کنند. منتها سال‌های سال بود که این صنعت را آمریکایی‌ها قبضه کرده بودند. شکر را به قیمت داخل کوبا که تفاوت زیادی با قیمت جهانی آن داشت می‌خریدند و هر طور که دوست داشتند می‌فروختند. «کاسترو» که تازه حکومت انقلابی‌اش پا گرفته بود، اول از همه سراغ مسئله شکر رفت و امتیازهای ویژه‌ای را که برای آمریکا در نظر گرفته شده بود لغو کرد. یانکی‌ها مثل همیشه و همه جای دنیا بلافاصله به تحریم متوسل شدند. «فیدل» که با مشکل اقتصادی روبه‌رو شده بود، قرارداد بزرگ فروش شکر را با شوروی بست. با این قرارداد حالا حکومت انقلابی کوبا به طور رسمی به اردوگاه چپ پیوسته بود. هرچند رابطه فیدل با حزب کمونیست کوبا پیش از پیروزی انقلاب شروع شده بود اما او حتی به اعتراف خود آمریکایی‌ها یک کمونیست تمام عیار نبود. نیکسون پس از دیداری که با کاسترو داشت تأیید کرد رهبر انقلاب کوبا یک کمونیست نیست. البته فیدل در نخستین سخنرانی در سازمان ملل هرچند نسبت به بلوک شرق همدلی نشان داد و بعدها هم سلاح و کمک‌های شوروی را لازمه مبارزه با امپریالیسم دانست اما در برابر کمونیست خوانده شدن از سوی آمریکا مقاومت ‌کرد.

حضرت آقای فیدل کاسترو

از نخستین رهبران جهان بود که به حمایت از انقلاب ایران برخاست و باز هم از جمله اولین‌هایی بود که پس از ماجرای شکست آمریکایی‌ها در صحرای طبس آن را محکوم کرد. امام خمینی(ره) در اردیبهشت ۱۳۵۹ در پاسخ به تلگراف «کاسترو» به او نوشتند: «حضرت آقای فیدل کاسترو، رئیس جمهور کشور دموکراتیک کوبا ـ هاوانا... تلگراف پشتیبانی آن حضرت از انقلاب عظیم ملت شریف ایران واصل گردید. از ‌اظهار همدردی و حمایتی که در این موقع حساس از ملت مظلوم و رنجدیده ما نموده‌اید ‌متشکرم. آقای کارتر با تجاوز آشکار خود به خاک ایران، چهره واقعی خود را به مردم‌ ‌دنیا نشان داد و ادعاهای دروغین دفاع از حقوق بشر و انساندوستی خود را با این عمل‌ ‌وحشیانه به اثبات رسانید.   ما به یاری خدا تا نابودی کامل دشمنان اسلام و ملت‌های‌ ‌مستضعف جهان در برابر آنان و به‌خصوص در مقابل آمریکای جهانخوار، ایستادگی‌ ‌خواهیم کرد و همان ایمان به خدا ضامن پیروزی ما بر همه دشمنان خواهد بود. تأیید آن‌ ‌حضرت و ملت شما را خواهانم...‌ ۸ اردیبهشت ۵۹‌... روح الله الموسوی الخمینی».

مبهوت امام(ره)

در بخشی از کتاب «از هراره تا تهران» به ملاقات سال ۱۳۶۵ رئیس جمهور وقت ایران (رهبر معظم انقلاب) و فیدل کاسترو در زیمبابوه پرداخته شده است: «کاسترو با یونیفورم مرتب نظامی، درجه‌ها و دکمه‌های طلایی به سمتِ آقای خامنه‌ای می‌آید. درمقابلِ اتاق ملاقات، به همدیگر می‌رسند. کاسترو می‌خواهد دست بدهد، اما با تعجب می‌بیند که آقای خامنه‌ای به جای دست راست، دست چپ را جلو آورده‌اند. کاسترو با دست چپ دست می‌دهد و در حالی‌که هنوز دست آقای خامنه‌ای را در دست دارد، سؤال می‌کند: علت اینکه شما با دست چپ دست دادید چیست؟ آقای خامنه‌ای دست راستشان را کمی بالا می‌آورند، به آن نگاه می‌کنند و می‌گویند: این از ضایعات انقلاب است! کاسترو که متوجه ماجرا شده، دست چپ آقای خامنه‌ای را به نشانه محبت فشار می‌دهد و با افتخاری همراه با شرم می‌گوید: این ضایعات تاریخی و جاودانه است... در نظر کاسترو، آقای خامنه‌ای با همه رؤسای جمهور دیگر فرق می‌کند. او رنگ و بوی مردی را دارد که بدون کودتا و بدون رابطه با شوروی، آمریکا را در خاورمیانه زمین زد؛ رنگ و بوی امام را. کاسترو مبهوت امام خمینی است و این سید، با این لباس و با این ادبیات، برایش یادآور همان مرد است...».

انقلاب شما نمونه است

«فیدل» به خاطر سخنرانی‌هایش هم معروف است. سخنرانی‌هایی که حتی گاهی تا بیش از هفت ساعت به طول می‌انجامید و همه را شگفت‌زده می‌کرد. ادامه مطلب بخشی از سخنان او درباره ایران و انقلاب اسلامی است. البته این‌ها مربوط به همان سخنرانی هفت ساعته نیست بلکه صحبت‌هایی است که خطاب به هیئت نمایندگی ایران کرده است: «انقلاب شما در جهان نمونه است، زیرا شما بدون اسلحه جنگیدید و قدرت عظیم شاه و آمریکا را در هم کوبیدید، رمز پیروزی شما اسلام بود. اسلامی که دارای روحانیت و معنویت است، ما متأسفانه از داشتن چنین معنویتی محرومیم. فداکاری و شهامت شما عجیب بود، عجیب بود. شما به ما درس خوبی داده‌اید؛ شهادت‌طلبی و شجاعت...انقلاب شما منحصر به فرد است و این به خاطر برخورداری شما از فرهنگ اصیل اسلامی است. شما باید قدر این را بدانید و سعی کنید این اسلام انقلابی به دیگر کشورها نیز سرایت کند. شما رسالت دارید این انقلاب و مایه‌های اصلی آن را که اسلام اصیل و مترقی است به دنیا برسانید».

البته اگر قرار به شیرین‌نویسی از «فیدل کاسترو» باشد، می‌شود چیزهای زیادی درباره زندگی خصوصی او، ۶۳۸ نقشه‌ای که آمریکایی‌ها برای ترورش کشیدند و موفق نشدند و ده‌ها ماجرای دیگر نوشت اما ترجیح می‌دهیم گزارش را با همان چند جمله بالاتر، تمام کنیم و یادمان باشد که چریک پیر کوبایی در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران و ویژگی‌هایش چقدر خوب و دقیق حرف می‌زند و کاملاً متوجه است آنچه در سال ۵۷ در ایران رخ داد، چقدر با قیام مردم کوبا متفاوت است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.