اکرم شاهد، کارشناس ارشد مشاوره خانواده
احتمالاً برای شما هم پیش آمده، که در برخورد با اشخاصی که عادات ناپسندی مثل سیگار کشیدن، پرخوری، بد دهنی و… داشتهاند، وقتی از آنها میخواهید فکری به حال این عادت خود کنند به شما میگویند: «مگر نشنیدی که از قدیم گفتن ترک عادت موجب مرض است، قدیمیها یک چیزی میدونستن که گفتن» و یا شاید خود شما نیز عادت به رفتاری داشته باشید که هم از جانب دیگران خیلی به شما تذکر داده شده و هم خودتان به آن رفتار حس خوبی نداشته و دوست داشته باشید زودتر از آن خلاص شوید.
پس مراقب باشید این ضربالمثل دستاویزی برای اهمال شما در تغییرعادات ناپسند نشود.
عادت، هدایت خودکار رفتارهایی از هر فرد است که وی با حداقل زحمت و انرژی انجامشان میدهد.
مثلاً وقتی در مرحله آموزش رانندگی بودید را به یاد بیاورید، هربار دنده عوض کردن و همزمان دست به فرمان داشتن و با پا پدالهای کلاچ و گاز و ترمز را مدیریت کردن انرژی زیادی از شما میگرفت اما اکنون زمانهایی است که مسیر یک ساعتی برگشت از محل کار به خانهتان را طی میکنید و یکدفعه میبینید جلو در پارکینگ منزل هستید. دیگر از آن همه زحمت و انرژی روزهای آموزش رانندگی خبری نیست، چرا که رانندگی برای شما تبدیل به یک عادت و فرایند آن در مغزتان کدگذاری شده است.
اول از همه باید بدانید مغز ما نخستین وظیفهای که برای خود میشناسد بقای ماست و از آنجا که یک شرط اساسی برای حفظ موجودیت و بقای ما داشتن انرژی کافی است، مغز نهایت تلاشش را میکند تا با حداقل مصرف انرژی، کارها را به انجام برسانیم.
وقتی کاری بارها و بارها توسط ما انجام شود مغز میفهمد این کار را باید همیشه انجام دهد، پس با ایجاد یک مسیر عصبی (کدگذاری کردن) سعی میکند تمام جزئیات از قبیل ساعت انجام، تعداد، نحوه و… را در این مسیر عصبی ذخیره کند تا در هنگام تکرار آن کار با کمترین مصرف انرژی انجام شود.
البته که ترک یک عادت که شاید سالها آن را تکرار کردهاید، به یکباره فرایندی سخت و حتی دور از ذهن است که شاید بهصورت موقت ترک شود ولی امکان بازگشت به آن نیز بسیار زیاد است، در عوض تغییر عادت، آن هم با فرایندی که در ادامه میآید خیلی راحت، هدفمند و اتفاقاً راهگشا و رضایتبخش است.
برای تغییر، چهار مرحله را پیشنهاد میدهیم:
۱- فرد خودش بخواهد آن عادت یا رفتار را تغییر دهد. یعنی به زور یا اجبار والدین، همسر و دیگر نزدیکان نباشد که بخواهد رفتاری را عوض کند؛ زیرا مهمترین و اصلیترین گام، پذیرش و خواست خود فرد است.
۲- پیدا کردن سرنخ؛ یعنی باید فرد در مورد آن عادتی که دارد بنشیند فکر و جستوجو کند که چرا و چطور و چگونه یک رفتاری برای او عادت شده است؟ مثلاً فرد عادت کرده هر روز عصر کافه برود، قهوه بنوشد و دوستانش را آنجا ببیند، دلیل و سرنخ این عادت میتواند نیاز روحی او به ملاقات و همصحبتی با دوستانش باشد. در این گام فقط پیدا کردن دلیل انجام آن عادت مورد نظر است.
۳- تغییر روال؛ یعنی باید فرد یک جایگزین برای سرنخی که پیدا کرده و به تقویت عادتش کمک میکند، ایجاد کند.
مثلاً برای خودش قانون بگذارد که لازم نیست از این به بعد دوستانم را فقط در کافه ببینم، میشود قرار و مکان ملاقاتها را تغییر داد تا به مرور عادت کافه رفتن ترک شود.
۴- مرحله آخر هم مرحله تکرار است. برای ایجاد، تثبیت و تبدیل شدن یک رفتار تازه به عادت، بدون شک نیاز به تکرار مکرر فرایند است؛ به طوری که رفتار تازه بار دیگر در مغز کدگذاری شده و فرد به آن نیز عادت کند.
تحقیقات میگویند: هر رفتار برای آنکه تبدیل به عادت شود نیاز به سه هفته تا هشت ماه تکرار دارد تا تثبیت شود.
واضح است افراد در ایجاد یک رفتار جدید و تغییر یک عادت به دلیل همین زمانبر بودن، گاهی دچار بیحوصلگی یا دلزدگی میشوند که قطعاً فقط صبوری کردن و استمرار و تکرار میتواند برای آنها تغییر را به بار آورد.
بدیهی است عادات همیشه قرار نیست ناپسند باشند بلکه اتفاقاً خیلی از کارها و امور در زندگی روزمره وجود دارند که هم جزو عادات سازنده و کاربردی و به درد بخور ما و هم عاداتی هستند که افراد باتوجه به سبک زندگی خود آنها را آگاهانه جزو عادات خود قرار دادهاند. این عادتها میتوانند شامل عادت به مطالعه روزانه، میهمانی و میهمانداری، شکرگزاری و... باشند که نه تنها لازم به ترک یا تغییرآنها نیست بلکه قابلیت انتقال به نسل بعدی را دارند.
نظر شما