سابقه سوادآموزی در ایران به دوران پهلوی اول بازمی‌گردد. رضاشاه می‌کوشید با ساختاری رسمی تحت عنوان تعلیمات اکابر که برای بزرگسالان بی‌سواد، اجباری بود، بی‌سوادی را ریشه‌کن کند.

سوادآموزی در خانه خدا

پس از او نیز محمدرضا پهلوی در دوره‌های مختلف و تحت عناوینی چون آموزش سالمندان، آموزش بزرگسالان، سپاه دانش، کمیته ملی پیکار با بی‌سوادی و جهاد ملی سوادآموزی تلاش کرد که سواد را براساس مدل‌های توسعه بین‌المللی ترویج دهد. اما ماحصل تلاش شاه پدر و پسر در حدود ۴۰ سال، در نهایت باسوادی تنها حدود ۳۰ درصد مردم ایران بود که البته این آمار در روستاها بسیار اسفناک‌تر بود و فقط ۱۶ درصد از روستانشینان ایرانی باسواد شده بودند که از این میزان سهم زنان روستایی زیر یک درصد بود. این در حالی بود که چینی‌ها در آن دوران و در همین بازه زمانی، میزان سواد در کشورشان را از ۲۰ درصد به ۸۰ درصد رساندند. از جمله علل عدم توفیق پهلوی‌ها در زمینه سوادآموزی می‌توان موارد زیر را برشمرد:

۱)استفاده از نسخه‌های غربی سوادآموزی که با فرهنگ و هویت دینی و ملی ما همخوانی نداشت.

۲)استفاده از زور و اجبار برای باسواد کردن مردم به خصوص در زمان رضاشاه

۳)وجود فساد و تشریفات اداری در ساختارهای سوادآموزی

۴)عدم استفاده از ظرفیت‌های خودجوش مردمی و بی‌اعتنایی به مشارکت مردم

۵)تمرکز بر رتبه‌بندی‌های بین‌المللی به جای تمرکز بر آموزش و رشد مردم که نتیجه آن فعالیت‌های صوری سوادآموزی و آمارسازی‌های غیرواقعی بود

مسجد و نهضت

یک سال پس از پیروزی انقلاب و در تاریخ هفتم دی ماه ۵۸، امام(ره) با صدور پیامی مبنی بر شکل‌گیری نهضت سوادآموزی، پروژه سوادآموزی در ایران را دوباره شروع کرد. اما رویکرد امام(ره) با پهلوی‌ها از زمین تا آسمان تفاوت داشت. امام سوادآموزی را صرفاً یک برنامه صوری برای افزایش آمار باسوادان و

بالا رفتن رتبه ایران در رتبه بندی‌های سازمان‌های بین‌المللی نمی‌دانست بلکه سوادآموزی را یک پروژه کلان آگاهی‌بخشی برمی‌شمرد که قرار بود با تکیه بر ظرفیت‌های مردمی مردم را به سمت آگاهی و استقلال فرهنگی و هویتی حرکت بدهد.

این کلان‌پروژه آگاهی‌بخشی نیازمند ظرف مکانی مناسبی بود که با مظروفش سنخیت داشته باشد. ظرفی که هم با هویت فرهنگی و دینی مردم همخوانی داشته باشد، در عین داشتن نظم و ساختار معین در تشریفات ساختاری و اداری گرفتار نگردد و هم اینکه مردم با آن بیگانه نباشند تا ظرفیت‌هایشان را در آن به عرصه ظهور برسانند. این سه ویژگی به اضافه برخی ویژگی‌های دیگر که در ادامه به آن خواهیم پرداخت موجب شد نهضت به صورت خودجوش به سمت مسجد حرکت کند و مسجد به عنوان اصلی‌ترین ظرف مکانی نهضت شناخته بشود. 

اشتراکات مسجد و نهضت

مسجد تجلی‌گاه رابطه امام و امت است، مردم در نماز جماعت مأمومین یک امام‌اند و از او تبعیت می‌کنند. نهضت نیز تشکیل و پیشبردش مبتنی بر همین رابطه بود.

مسجد همواره مقر اصلی استقلال‌خواهی و مبارزه با وابستگی بوده. از قیام تنباکو تا جنبش مشروطه، از فعالیت‌های انقلابیون در دوران استبداد پهلوی‌ها تا دوران هشت سال دفاع مقدس. در تمام این دوره‌ها علاوه بر اینکه مسجد بار استقلال‌خواهی سیاسی کشور را به دوش کشیده، در زمینه هویت‌سازی فرهنگی مردم نیز سنگ تمام گذاشته است. شکل‌گیری صدها حلقه فکری و مطالعاتی در روزهای انقلاب در مساجد، راه‌اندازی گروه‌های هنری و فرهنگی در روزهای انقلاب و جنگ، اقامه برنامه‌های متنوع در طول سال به خصوص عزاداری سیدالشهدا(ع)، همه و همه از فعالیت‌های هویت‌ساز فرهنگی مساجد هستند که موجبات استقلال فرهنگی ما را فراهم می‌آورند. نهضت نیز رویکردش در سوادآموزی، آگاه‌سازی برای رسیدن به استقلال فرهنگی بود. نهضت هم فراخوانی بود برای مصرف فرهنگی مردم و هم در یک مرحله بالاتر، کوششی بود برای تولید فرهنگی مستقل از جانب خود مردم.

دیگر وجه مشترک نهضت و مسجد ظهور و بروز اجتماعی هر دو آن‌هاست. مساجد از صدر اسلام تاکنون محل رجوع مردم برای حل مشکلات و برنامه‌ریزی‌های اجتماعی در سطوح خرد و بعضاً کلان بوده‌اند.

همه این دلایل به اضافه دلایل متعدد دیگر سبب شد که مساجد در شهرها و روستاها به عنوان اصلی‌ترین مقر فعالیتی آموزشیاران نهضت انتخاب شوند و تاریخ حیات پرثمر نهضت سوادآموزی با مسجد پیوندی ناگسستنی برقرار کند. پیوند مبارکی که ماحصلش باسواد شدن بیش از ۹۰ درصد مردم ایران بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.