شاید کمتر هنرمند عکاسی را بشناسید که در آثار خود به جهان به‌ویژه طبیعت، نگاهی فلسفی دارد و محور آثار خود را توجه به هستی و فلسفه قرار داده، این ویژگی را گفتیم تا به معرفی مهرداد افسری، هنرمند عکاس بپردازیم.

نگاه فلسفی به جهان از دریچه دوربین

افسری عکاسی از طبیعت را بهانه و انگیزه‌ای برای نگاه بنیادین به هستی توصیف می‌کند. البته او پیش از هر چیز یک علاقه‌مند به سینما به‌خصوص ژانر مستند است و از راه سینما وارد هنر عکاسی شده است.  وی که کارگردان فیلم مستند و ویدئو آرتیست است، به عنوان مدیر انتشارات «حرفه هنرمند» فعالیت‌هایی هم در حوزه چاپ و نشر دارد. در فصل بهار به سراغ او رفتیم تا درباره عکاسی طبیعت و وضعیت عکاسی بیشتر بدانیم. گفت‌وگوی ما را بخوانید.

چطور شد به هنر عکاسی علاقه‌مند شدید و از چه زمانی فعالیت در این زمینه را آغاز کردید؟

 پیش از قبولی در دانشگاه، به هنر به‌ویژه سینما علاقه‌مند بودم و فیلم کوتاه می‌ساختم و علاقه‌ام به عکاسی از کانال سینما به‌وجود آمد. ورود جدی من به هنر عکاسی از سال۷۴ با قبولی در مقطع کارشناسی دانشگاه تهران بود و در آنجا استادانم مرا با این هنر بیشتر آشنا کردند. پس از آن در مقطع کارشناسی ارشد، عکاسی را ادامه دادم و همچنان فعالیت در این عرصه برایم نوعی کنجکاوی و پاسخ به پرسش‌های ذهنی‌ام است.

بیشتر علاقه شما به عکاسی طبیعت است؟

 عکاسی مدیومی است که ساحت وسیعی دارد، نمی‌توانم بگویم بیشتر آثارم عکاسی از طبیعت است، اما محور عکس‌هایم نگاه بنیادین به هستی و فلسفه است و به نظرم عکاسی از طبیعت بهانه و انگیزه‌ای برای نگاه بنیادین به هستی و حوزه نظری فلسفه است.

چه ویژگی‌هایی در عکاسی از طبیعت را در نظر می‌گیرید تا مخاطبان محور آثار شما که هستی و نگاه فلسفی است را درک کنند؟

 اینکه مخاطب چقدر این محور را در آثارم درک می‌کند به نوع دانش و ادراک وی بستگی دارد، اما به نظرم عکاسی حاصل ذهن و بینش هنرمند است که پشت دوربین قرار گرفته و در قالب گرفتن عکس با موضوعات مختلف، اندیشه‌ای را در نظر گرفته است.

امروزه عکس از ساحت نظریه می‌گذرد، به نظرم عکاس ایده‌پردازی است که نظرات خود را با عکس‌هایش ارائه می‌کند. این به معنای درست یا غلط بودن نیست چون قرار نیست عکاس به درست یا اشتباه بودن نظراتش توجه کند، فقط ارائه نظرات و ایده‌ها مد نظر است.

در خصوص نگاه فلسفی که در عکس‌هایتان وجود دارد بیشتر توضیح دهید.

 مثلاً مجموعه عکسی از سهروردی را حدود دو یا سه سال پیش تهیه کردم که حاصل ایده‌هایی است که از وی گرفتم. حدود ۲۴ کیلومتر طی کردم تا بتوانم از طبیعتی عکس بگیرم که عنصر انسانی در آن وجود نداشته باشد. در این مجموعه عکس حدود ۴۰ اثر وجود دارد که از وسط به دو قسمت تقسیم شده است، چون سهروردی مفهومی درباره شناخت دارد. او می‌گوید: مرز حقیقت تعادلی است که بین روح و عقل ایجاد می‌شود، بر مبنای این مفهوم، سهروردی مرز میان زمین و آسمان را تعریف می‌کند، بنابراین مرزی که در هر کدام از این مجموعه عکس، اثر را به دو قسمت تقسیم کرده به این دلیل است که دوگانگی موجود در عکس‌ها را نشان دهد، این مجموعه عکس برای من مرتبه‌ای از شناخت بود. به اعتقاد من جهان به بهترین شکل ممکن وجود دارد، اما وقتی هنرمند از آن عکس می‌گیرد، همه صداها، رنگ‌ها و... را در عکس خود تغییر می‌دهد.

استقبال عکاسان ایرانی برای حضور در جشنواره‌های داخلی و خارجی چگونه است و چه جایگاهی در میان عکاسان خارجی دارند؟

 متأسفانه عکاسان ما  نگاهشان این است که عکاس باید دوربین داشته باشد و فقط عکس بگیرد.   علت آن نیز کمبود سواد  تئوری و نظری در عکاسان است. البته با توجه به اینکه ما در کشوری زندگی می‌کنیم که اتفاق‌های بسیاری در آن رخ داده، در حوزه عکاسی مستند پیشرفت‌هایی داشته‌ایم، اما متأسفانه در بقیه موضوع‌های عکاسی این پیشرفت وجود نداشته است.

پیشنهاد شما برای افزایش سواد نظری و تئوری عکاسان چیست؟

 باید رویکرد آن‌ها نسبت به مطالعه تغییر کند و تا زمانی که این موضوع صورت نگیرد، سواد نظری افزایش نمی‌یابد، زیرا ذهن هنرمند باید پویا باشد و این موضوع از طریق مطالعه گسترده امکان‌پذیر است. نگرش و بینش هنرمند پشت دوربین بسیار مهم است و باید این بینش پرورش پیدا کند. عکاسان ما نیاز به غذای ذهن دارند و مطالعه کتاب می‌تواند همان غذای ذهن باشد.

شما تجربه‌هایی هم در حوزه چاپ و نشر دارید. استقبال مردم از خرید کتاب‌های هنری چگونه است؟

ما در این انتشارات بیشتر کتاب‌هایی در حوزه تئوری هنر چاپ می‌کنیم، علاوه بر این، در این ۱۶ سال که به خاطر علاقه‌ام عکاسی می‌کنم، کتاب‌هایی برای افزایش بینش عکاسان در عکاسی چاپ کرده‌ام. متأسفانه سرانه مطالعه کتاب در کشور ما با توجه به گرانی‌های کاغذ و هزاران مشکل دیگر در حوزه نشر که مردم در جریان آن نیستند، بسیار پایین است. چاپ کتاب برایم با این شرایط فقط با انگیزه عشق به هنر عکاسی است، تأثیر میزان پایین سرانه مطالعه کتاب ۱۰ سال دیگر نشان داده می‌شود.

تفاوت‌هایی میان ادراک و آگاهی وجود دارد، هنر حاصل ادراک است. ما توسط اینترنت به آگاهی رسیده‌ایم، اما اینکه فکر می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم فقط خود را گول زده‌ایم، همان‌طور که نگریستن و نگاه کردن با هم متفاوت بوده و عکاسی حاصل نگریستن است نه حاصل نگاه کردن. میان ادراک و آگاهی نیز تفاوت وجود دارد.

کنش خلاقانه در میان هنرمندان عکاس خیلی کم است، ذهن تحلیلگر پشت دوربین وجود ندارد و باید هنرمندان ادراک خود را از آنچه هست فراتر ببرند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.