کرونا همه ابعاد انسانی را با خود درگیر کرد و از هر نظر پدیده‌ای عالم‌گیر بود که ظاهراً به این زودی‌ها دست از سر بشر برنخواهد داشت.

جهاد مردمی علیه کرونا به روایت «مکتب خراسان»

فکر کردن و نوشتن درباره این پدیده ابزار کار نویسنده و هنرمند است. کتاب «دور از جان» به دبیری سعید تشکری با همین دغدغه شکل گرفته و دربردارنده پنج داستان با محوریت فعالیت‌های مردمی و جهادی در دوران کروناست.

طرح این داستان‌ها توسط خود مردم نوشته و به جشنواره «مثل آوینی به روایت تو» ارسال شده و سپس با انتخاب بهترین طرح‌ها، به نگارش درآمده است. به بهانه انتشار «دور از جان» توسط نشر ستاره‌ها با سودابه حیدری یکی از نویسندگان این کتاب گفت‌وگو کردیم که می‌خوانید.

ظاهراً کتاب «دور از جان» نخستین کتابی است که اثر شما در آن منتشر می‌شود. درست است؟

داستان‌های کتاب «دور از جان» از نخستین آثار من است که منتشر می‌شوند ولی من چند داستان کوتاه و رمان منتشر نشده هم دارم. در واقع سه سالی هست که در حال نوشتن هستم و پیش از این کتاب هم تجربه نوشتن دارم.

انتخاب شما و سایر نویسندگان برای نوشتن این روایت‌ها چگونه انجام شد؟

من سه سال است که در «مکتب خراسان» حوزه هنری خراسان رضوی در حال نوشتن، تمرین و آموزش هستم. فکر می‌کنم این سابقه و شناخت دو سه ساله موجب شده است استاد تشکری به من لطف داشته باشند و من را هم برای نوشتن این روایت‌ها انتخاب کنند.

با این حساب نقش آقای تشکری در فراهم آمدن این مجموعه داستان نقشی محوری بوده است.

استاد تشکری دبیر این جشنواره بودند و   صفر تا صد این جشنواره روی دوش ایشان بوده و طبیعتاً تأثیر زیادی بر کار داشته‌اند. درباره انتخاب داستان‌نویسان و طرح‌های مردمی هم روال کار این بود که یکسری طرح‌ها برگزیده شده بود و این طرح‌ها را برای نویسندگانی که انتخاب کرده بودند فرستادند و هر کسی یک طرح را انتخاب و کار نوشتن آن طرح را شروع می‌کرد. البته در این بین ممکن بود سلیقه من یک طرح دیگر را بپسندد ولی دبیر جشنواره با شناختی که از قلم من داشت توصیه‌کرد طرح کنونی را بنویسم.

به لحاظ فرمی و محتوایی نظارت و مشورتی روی داستان‌ها داشتند؟

این جشنواره بیشتر محل آزمون آموخته‌ها بود. البته آموزش هیچ وقت تمام‌شدنی نیست ولی می‌خواهم بگویم پیش از این تمرین‌های زیادی داشتیم و این جشنواره زمان درس پس دادن بود. بنابراین بار نوشتن این داستان‌ها بیشتر بر عهده خود نویسنده بود.

به عنوان کسی که ده‌ها طرح مردمی را خوانده است، به نظر شما این نوع جشنواره‌ها تا چه حد می‌توانند به ایده‌پردازی، خلاقیت و تنوع نویسنده کمک کنند؟ 

من از تجربه شخصی خودم می‌گویم. ما حدود ۷۰ طرح برگزیده را خواندیم و از بین آن‌ها طرح خودمان را انتخاب کردیم. یک خوبی که خواندن این طرح‌ها برای من داشت این بود که من را با بخشی از جامعه که معمولاً آن‌ها را نمی‌بینم و نمی‌شنوم آشنا و به آن‌ها نزدیک کرد. این نزدیکی با مردم حتی اگر در این داستان‌ها هم به کارم نیاید در کارهای بعدی به من کمک می‌کند تا به متن مردم نزدیک‌تر شوم و بدون تردید در کارم تأثیر می‌گذارد. یکی دیگر از مزایای این جشنواره برای من این بود که بفهمم چطور می‌توان از تاریخ شفاهی برای نوشتن داستان استفاده کرد.

کتاب‌های تاریخ شفاهی ما بسیار زیاد است و متأسفانه ما در همان مرحله تاریخ شفاهی مانده‌ایم. بسیاری از آثار خوب تاریخ شفاهی ما تبدیل به داستان و آثار هنری نشده‌اند و این خوب نیست. این کتاب برای من تمرینی بود تا یاد بگیرم چگونه می‌توان متن تاریخ شفاهی را گرفت و به داستان تبدیل کرد. پیش از این فکر می‌کردم باید عین تاریخ شفاهی را تبدیل به داستان کنم ولی با این جشنواره فهمیدم که نه، داستان می‌تواند از تاریخ شفاهی ایده و سوژه بگیرد ولی حرف خودش را بزند. کما اینکه اگر مردم اول طرح‌ها را بخوانند و بعد با داستان‌ها مواجه شوند، می‌بینند که این داستان‌ها تنها از ظرفیت طرح‌ها استفاده کرده، نه اینکه همان طرح‌ها را تبدیل به داستان کرده باشد.

چرا جامعه ادبی این نوع کارها را که واکنشی به مسائل روز مردم است ماندگار نمی‌داند و آن را چندان جدی نمی‌گیرد؟ به نظر شما این کارها قدرت ماندگاری دارند؟

وقتی یک فاجعه اتفاق می‌افتد، اگر ما در دل همان فاجعه باشیم یک نگاهی داریم و وقتی از آن فاصله می‌گیریم نگاه متفاوت دیگری پیدا می‌کنیم. من فکر می‌کنم اینکه ما در دل خود فاجعه درباره آن بنویسیم کمک می‌کند ۱۰ سال دیگر به آن برگردیم و آن را مرور کنیم و به یک شناخت از خودمان برسیم و خودمان را تحلیل کنیم. از این نظر این کارها می‌تواند مهم و قابل توجه باشد.

 فکر نمی‌کنید داستان‌های این مجموعه کمی یکدست هستند و امکان تنوع بیشتر را هم داشتند؟ مثلاً می‌توانستند با سویه‌های انتقادی یا طنز نوشته شوند.

در متن بعضی طرح‌های خام مواضع انتقادی هم بود و من فکر می‌کنم در داستان‌های چاپ شده هم تا حدودی منعکس شده باشد. داستان‌هایی که خود من نوشتم بیشتر روایت تلاش‌های مردمی است و اگر هم نقدی بوده بیشتر متوجه آن بخشی از مردم بوده که نسبت به همنوع خودشان بی‌توجه بودند. داستان دومی که نوشتم هم در همین حال و هواست ولی طرح اصلی آن سویه‌های انتقادی هم داشت که البته من در پرداخت خودم آن‌ها را کمرنگ کردم و روی حرف خودم تمرکز کردم.

اگر بخواهید این کتاب را به مخاطب معرفی کنید، فکر می‌کنید جذابیت این کتاب برای مخاطب چیست؟

من فکر می‌کنم شنیدن قصه‌های نشنیده شده مردم خیلی قشنگ باشد. همین طور که من به بخشی از جامعه دسترسی ندارم و از این طریق با آن‌ها آشنا می‌شوم،‌ این اتفاق برای مردم هم می‌تواند صادق باشد و آن‌ها را با بخشی از مردم، حرف‌ها و دغدغه‌های مردم آشنا کند.

آیا کرونا ظرفیت توجه و سوژه‌پردازی بیشتر دارد یا نه؟ به دیگر نویسندگان نوشتن درباره کرونا را پیشنهاد می‌دهید؟

من معتقدم به بهانه این ویروس همه ما مورد آزمایش قرار گرفتیم و محک خوردیم. بنابراین هنوز حرف‌های بسیاری در حوزه‌های علوم اجتماعی و انسانی وجود دارد که می‌توان به آن‌ها پرداخت. انواع و اقسام شخصیت‌های مستبد، خودمحور، فداکار و ایثارگر در کرونا وجود دارند و ما می‌توانیم از زاویه‌های مختلف به این افراد و این ماجراها توجه کنیم و داستان آنان را بنویسیم. فقط هم منحصر به داستان نیست، بلکه دیگر متفکران علوم اجتماعی و انسانی هم می‌توانند به این مسائل فکر کنند و حرف بزنند. در واقع نویسنده و متفکر دستش کاملاً باز است و می‌تواند از زاویه‌های مختلف به کرونا و رابطه آن با مردم و جامعه بپردازد. امیدوارم مردم و به خصوص کادر درمان این کتاب را بخوانند و آن را به عنوان یک خسته نباشید و قدردانی از ما قبول کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.