بی‌تعارف باید بپذیریم رفتارهای افراطی و تفریطی در اشکال مختلف بخشی از عادت‌های فردی و اجتماعی ما شده است که گاهی به بهانه‌ای کوچک موجی از تأیید یا رد یک موضوع خاص به راه می‌افتد و در مواقعی هم گویی تمام چشم‌ها و گوش‌ها بسته می‌شوند؛ نه چیزی می‌بینند نه چیزی می‌شنوند.

هر چند تلخ است ولی اگر اندکی با خود صادق باشیم می‌بینیم تک‌تک ما هم به نوعی گرفتار این مسئله هستیم، با این وصف همین رفتار اجتماعی گاهی اثراتی داشته که نمی‌توان منکر آن شد اما در مقابل و در مواقعی که همان ناشنوایی و نابینایی اوج می‌گیرد کام عده‌ای از ما تلخ وسپس سکوت می‌شود پاسخ تمام پرسش‌های بی‌جوابمان.

با این مقدمه کوتاه می‌خواهیم در ادامه به یک مصداق تازه این مسئله اشاره کنیم که باورمان شود در زمان بحران هم دچار افراط و تفریط می‌شویم.

قهرمان‌سازی زودگذر

ماه‌های اول شیوع کرونا، این بیماری مرگبار برای همه ما ناشناخته بود و کادر درمانی که از نزدیک می‌دیدند و می‌دانستند با چه پدیده مرگ‌آوری روبه‌رو هستند هشدارهایی هر چند اندک می‌دادند ولی بسیاری از ما باورمان نمی‌شد و تصور می‌کردیم چیزی شبیه تب کریمه کنگو یا حتی آنفلوانزای خوکی است.

زمان زیادی نبرد تا موج اول همه‌گیری کرونا به اوج خود رسید و وقتی باورمان شد یک غفلت کوچک می‌تواند جانمان را بگیرد هشدارهای کادر درمان را جدی گرفتیم و هجوم برای خرید اقلام مثلاً پیشگیرانه از قبیل الکل، ماسک و محلول شست‌وشوی محیط و دست آغاز شد.

درست همین زمان بود که دچار همان افراط دسته‌جمعی شدیم (توضیح این نکته لازم است که قدردانی و قدرشناسی از هر فردی که خدمتی مفید انجام می‌دهد امری عقلانی و منطقی است اما اینکه وقتی قدردانی بیش از حد و متأسفانه مقطعی باشد تنها می‌توان گفت یک اقدام هیجانی افراطی بوده) لذا واژه سربازان سلامت و مدافعان سلامت برای مدتی به یک گفتمان عمومی تبدیل شد همه جا صحبت از پرستاران، پزشکان و سایر افراد شاغل در مراکز درمانی درگیر با کرونا بود.

چند هفته تصاویر کادر درمان همه جا بود و هر کس به نوبه خود در تلاش بود کاری بکند تا اندکی از بارسنگین این سربازان خط مقدم مبارزه با دشمن نامرئی کم شود که البته کارهای خوب بسیاری انجام شد و عده‌ای داوطلبانه راهی بیمارستان‌ها شدند تا بخشی از کارهای غیرتخصصی را انجام دهند و تمام این کارها موجب شد تا کادر درمان انرژی بگیرد و برای مدتی خستگی‌ها را فراموش کند.

پایان هیجان‌ها، آغاز دوره تفریط

ماه‌ها گذشت و وقتی آمار فوتی‌ها همه را غافلگیر کرد همه باور کردیم هر نفسی که می‌کشیم ممکن است حاوی مرگ باشد، همین ترس مدتی شرایط را آرام کرد و تصور کردیم همه چیز تمام شده و آرام آرام به تکرار گذشته برگشتیم اما این بار خبری از دستکش، محلول ضدعفونی و حساسیت‌های قبلی نبود و تنها ماسک شد وسیله دفاعی ما در برابر کرونا.

اما همین غفلت و ساده‌انگاری ما فرصت لازم را به ویروس کرونا داد تا جان بگیرد و جان بسیاری را گرفت، دیگر همه چیز عادی بود، موج‌ها یکی پس از دیگری آمد و رفت و دیگر از رفتارهای افراطی روزهای ابتدایی خبری نبود همه در دوره ندیدن و نشنیدن گرفتار شدیم گفتند سویه‌های جدید آمده باز چند روزی حرف‌های تکراری زدیم و شاید اندکی ترسیدیم ولی باز در نخستین فرصت راهی سفر شدیم و میهمانی گرفتیم و بازارگردی هم رایج شد.

حالا مدتی است که می‌گویند وارد موج پنجم شده‌ایم و بر اساس تجربه موج‌های پیشین منتظر پایان این موج هستیم بی‌آنکه بخواهیم کاری بکنیم، گویی همه خود را به دست تقدیر سپرده‌اند و اندک اختیاری ندارند تا دست‌کم برای مراقبت از خود و عزیزانشان از تکرار رفتارهای پرخطر خود از قبیل دورهمی‌ها و گشت و گذار بی‌هدف خودداری کنند.

فراموشی و بی‌مهری به سربازان سلامت

آنچه گفته شد بخش بیرونی ماجرا بود و متأسفانه در بطن ماجرا هم اوضاع بسامان نیست؛ کادر درمانی که روزهای ابتدایی قهرمان خوانده می‌شدند و سرباز، این روزها فراموش شده‌اند و نه تنها قدردانشان نیستیم بلکه با رفتارهای خود بیشتر مایه عذاب آن‌ها می‌شویم.

نکته تأمل‌برانگیز موضوع آنجاست که شاید نتوان مردم عادی را ملزم به رعایت حال کادر درمان کرد ولی انتظار می‌رود حداقل تصمیم‌سازان و متولیان حوزه درمان خودشان تلاش کنند باری از دوش این به اصطلاح سربازان خط مقدم بردارند نه اینکه با تصمیم‌های خود آخرین رمق‌های آن‌ها را ‌بگیرند.

دلیل این ادعا این است که چند روزی است که به علت ازدیاد مبتلایان به کرونا مدیران درمانی مشهد تصمیم گرفته‌اند تعداد بیمارانی که هر پرستار در یک شیفت کاری باید به آن‌ها رسیدگی کند را افزایش دهند و اکنون هر پرستار شاغل در بخش‌های کرونایی ملزم به خدمت‌رسانی به هشت بیمار است.

نکته قابل توجه اینکه سال‌های سال است از کمبود سرانه پرستاری کشور صحبت می‌شود و آن زمان که خبری از کرونا و بحرانی شدن اوضاع نبود از شرایط کاری غیراستاندارد پرستاران سخن می‌گفتند اما این روزها و در زمان اوج بحران نه تنها به فکر کاهش فشار کاری این افراد نیستیم بلکه باری بر دوش آن‌ها اضافه می‌کنیم.

پشتیبانی فراموش شده

حال پرسش این است که چرا دیگر خبری از رفتارهای هیجانی روزهای اول نیست؟  چرا تدبیری نمی‌شود تا باز شاهد حضور داوطلبان خدمت‌رسانی در بخش درمان باشیم؟ چرا تصمیمی برای جذب کمک‌های مردمی و خیران سلامت گرفته نمی‌شود تا با استفاده از منابع مالی جمع‌آوری شده برای چند ماه پرستارانی به کار گرفته شوند و نظام درمانی دغدغه حقوق آن‌ها را نداشته باشد؟

نکته دیگر اینکه نهادهای مختلفی داریم که به اشکال مختلف منابع مالی قابل توجهی در اختیار دارند و در مواقعی چون طرح‌های مواسات و همدلی شاهد ارائه آمارهای قابل توجه آن‌ها از خرید و توزیع اقلام اساسی هستیم، چرا اکنون اقدامی برای تأمین منابع مالی برای به کارگیری موقت کادر درمانی در بخش‌های گوناگون نمی‌کنند؟ آنچنان که شاهد پیشقدم شدن آستان قدس در این بخش هستیم امیدواریم فراموش‌مان نشود عده‌ای از آن‌ها در خط مقدم جنگ با دشمن نامرئی هستند و اگر زودتر به دادشان نرسیم شاید فرصت قدردانی از آن‌ها را نداشته باشیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.