قدس - کیوان سرافراز: سیاحان و جهانگردانی که هر از گاه راهی ایران می شوند پس از دیدار از این کشور اعتراف می کنند که ایران نیز همچون چندگانگی فرهنگی و قومیتی اش، خود موزه ای دیدنی است که می تواند دستاوردهای تمدنی نیاکان خود را در معرض دید جهانیان قرار دهد.

تهدید تمدنی غنی پشت دیوارهای شیشه ای

بنابر این محدود دانستن آن در قابهای محصور شیشه ای تهدید میراث تمدنی این مرز و بوم است.
با این حال، حفظ و نگاهداری و پاسداشت همین مجموعه ارزشمند نیز خود از غنای فرهنگی مردمان ما حکایت دارد. فرهنگی که از میان خطوط نقش بسته بر پیکره غارها تا نقش های کهنه قالی های ایرانی ادامه داشته و رنگ نمی بازد.

سوغات غربی قجری

اساسنامه شورای بین المللی موزه ها(ایکوم) موزه را مؤسسه ای دایمی و غیرانتفاعی می داند که باید در خدمت جامعه و توسعه آن باشد و ورود به آن برای افرادی که به منظور مطالعه، آموزش و بهره گیری از شواهد مادی و محیط زیست مردم، محافظت، تحقیق، ارتباط و نمایش به عمل می آورند، آزاد است.در تعریفی دیگر موزه بنیادی است که وظیفه آن جمع آوری، نگه داشتن و نمایش اشیا را برعهده دارد. این اشیا ممکن است نمونه هایی از طبیعت و مربوط به زمین شناسی و ستاره شناسی یا زیست شناسی باشد، یا آنکه آفرینش های هنری و علمی انسان را در طول تاریخ به نمایش بگذارد.
نخستین ردپای موزه ها را مربوط به عصر ناصری- آن وقت که تالاری به دستور شاه قاجار در کاخ گلستان به نام موزه «همایونی» گشایش یافت- دانسته اند.در واقع تشکیل موزه از جمله ایده هایی بود که با سفر ناصرالدین شاه به فرنگ و نمایش بخشی از اشیای شوش در لوور در ذهن او ایجاد شد.
به باور برخی، موزه داری نیز در غرب همچون بسیاری از پدیده های دیگر از روی تقلید به وجود آمد، اما همپای توسعه آن در غرب پیش نرفت.
کامیار عبدی نیز همین نظر را دارد و می گوید: موزه و موزه داری مانند باستان شناسی یک مفهوم غربی بود که با تفکر پیشرفت به ایران وارد شد تا از طریق آن بتوانیم هویت خود را نشان دهیم.
این باستان شناس می گوید: موزه پدیده ای نبود که به صورت پویا در ایران شکل گرفته باشد. گذشته برای ما یک موضوع علمی و پژوهشی نیست، بلکه یک موضوع فرهنگی است. از نظر فرهنگی، ما در حبابی شناوریم که هنوز در گذشته می چرخد، این بحث سنت یا گذشته نشان می دهد باید رویکردی پژوهشی در این زمینه در پیش گرفت.

آموزش، حلقه مفقوده موزه ها

موزه های ما هیچ گاه رسالت واقعی خود را نداشته اند و ندارند؛ آنها نه محل آموزش، بلکه انبارهایی برای نمایش و نگه داشتن اشیا هستند.
کامیار عبدی می گوید: موزه های ایران انگیزه پژوهشی و آموزشی ندارند، به گونه ای که از زمان تأسیس موزه ایران باستان تاکنون هنوز حتی 100 صفحه مقاله پژوهشی بیرون نیامده است. آیا تاکنون کسی شنیده است که موزه ای مانند «رضا عباسی» یا «آبگینه و سفالینه های ایران» نمایشگاه مناسب و مرتبطی با حوزه کاری خود داشته باشد؟
امینی یک پژوهشگر موزه و موزه داری نیز با بیان اینکه آموزش موزه داری نیز به مفهوم واقعی خود در ایران جدی گرفته نمی شود، می افزاید: در گذشته، موزه داری مستلزم دریافت آموزشهای علمی بود که در موزه ملی کنونی، عده ای آموزشهای ضمن خدمت آن را می دیدند. در گذشته، تعدادی درباره موزه داری اطلاعات داشتند. اکنون نیز وضعیت موزه های ما همین گونه است. در نیم قرن گذشته، موزه ها فقط مکانی برای نگهداری و نمایش آثار هنری یا علمی نبودند و بیشتر کار آموزشی و پژوهشی آنها مورد توجه بوده است.
او ادامه می دهد: تا چند سال پیش، رشته موزه داری در مؤسسه آموزش عالی میراث فرهنگی تدریس می شد، ولی این مؤسسه نیز در این بخش، ضعیف عمل می کرد.

فاصله ای که باید کاهش یابد

رئیس سابق موزه ملی ایران نیز می گوید: باید موزه های کشور به کمک تجارب جهانی و دستاوردهای علم موزه داری تحول اساسی در موزه ها ایجاد کنند و فاصله خود را با موزه های توسعه یافته کاهش دهند.محمدرضا کارگر معتقد است: مهمترین سؤال پیش رو، امروز برای جامعه این است که چه نیازی به موزه داریم و اینکه با توجه به هزینه های سنگین تداوم موزه ها، آیا هیچ نهاد دیگری نمی تواند جای موزه را بگیرد؟
وی می افزاید: این موضوع که آیا ما باید به موزه ها برویم یا نه یک سؤال اساسی است، اما در بسیاری از مجامع دیگر این ضرورت خیلی درک نمی شود.
وی ادامه می دهد: کشوری مانند آلمان که جمعیت آن به اندازه ایران است هشت هزار و 500 موزه دارد، اما کل موزه های فعال ایران در حدود 350 موزه است، در حالی که سازمانها و برخی مؤسسات خصوصی یا حتی وزارتخانه ها ضرورتی برای داشتن موزه نمی بینند.
وی معتقد است: موزه نهاد اجتماعی و فرهنگی است که می تواند از یک منظر عامل توسعه و از منظر دیگر محصول توسعه باشد. از سوی دیگر هیچ سازمان، نهاد و مقوله دیگری مانند دانشگاه ها و مدارس، رادیو، تلویزیون و... و هیچ روشی قادر به پر کردن موزه نیست و نمی تواند ما را به داشتن موزه بی نیاز کند.
کارگر می افزاید: نقش آموزشی موزه به گونه ای است که همه افراد و آحاد یک جامعه با سنین مختلف و با برخورداری از دانش ها و تخصص ها می توانند با حضور در موزه به تمامی سؤالاتشان پاسخ دهند.
وی ادامه می دهد: مهمترین وجه این پاسخ دهی آن است که مخاطب در موزه خودش به سؤالاتش پاسخ می دهد و به فرایند این علم و دانش می رسد. در واقع موزه مکانی است که زمینه را برای یافتن پاسخها فراهم می کند و مرزی برای دانش قائل نیست. به هر میزان سؤال گسترده باشد موزه ها امکان دستیابی مخاطب به پرسشهایش را فراهم می کنند، البته این در حالی است که موزه ها با کمک از آخرین روشها و آخرین دست یافته های تجربی انسان همراه باشند و از حالت شیء محوری به انسان محوری و مخاطب محوری تبدیل شده باشند.
این کارشناس میراث فرهنگی توضیح می دهد: مخاطب محوری به این مفهوم است که همه استعداد و توانایی یک موزه در خدمت انسان قرار می گیرد تا انسان بتواند در موزه به کشف و شهود، باور و استنباط و در نهایت به یقین برسد، زیرا ادله یک موزه مبتنی بر آثار تاریخی و حقیقی هستند نه قول و نظر.
کارگر می افزاید: قول و نظر همیشه با اشتباه همراه هستند ولی آثار، حقیقی ترین ادله اند که مبنا قرار می گیرند؛ بنابراین می توان گفت این استنباط و کشف شهود به حقیقت نزدیک است و بر این اساس است که نهادی قادر به جایگزینی موزه نیست.
وی تصریح می کند: لازم است موزه های کشور اعم از موزه های خصوصی، دولتی و وابسته به نهادهای مختلف اندیشه کرده و به کمک تجارب جهانی و دستاوردهای علم موزه داری با کمک متدهای نوین تحولی اساسی در موزه ها ایجاد کنند و فاصله خود را با موزه های توسعه یافته کاهش دهند، در این صورت موزه ها می توانند به انجام رسالت سنگین خود که بالا بردن سطح آگاهی های انسان است عمل کنند و به موفقیت برسند. 
 

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.