مثنوی معنوی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، اثری است خواندنی و سرشار از مفاهیم اخلاقی. مفاهیمی که می‌توانند برای کودکان و نوجوانان بسیار پنددهنده باشند.

بحر در کوزه!

بی‌دلیل نیست که این کتاب جزو معدود آثار ادبی است که در گذشته در مکتبخانه‌ها تدریس می‌شده و جزو نخستین کتاب‌هایی است که اقتباسی از آن برای کودکان و نوجوانان صورت گرفته است.  شاید بتوان «مثنوی الاطفال» تألیف شده در سال (1270ش) اثر محمود مفتاح الملک را جزو نخستین آثار اقتباسی قلمداد کرد که اختصاصاً برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است. دلیل این توجه به ویژگی‌هایی در مثنوی معنوی برمی‌گردد. یعنی ویژگی‌هایی که این اثر را مناسب حال و مقام مخاطب کودک و نوجوان می‌کند؛ ویژگی‌هایی مثل زبان ساده و روان مثنوی، روایی بودن، پندآموز و اخلاقی بودن و استفاده فراوان از شخصیت‌های حیوانی در حکایت‌ها که بی‌شک این حکایت‌های شیرین را به آثار دنیای کودکان و نوجوانان نزدیک کرده است و... . 

اقتباس‌های ناموفق

همین ویژگی‌ها دلیل کافی برای اقتباس‌گرانی بوده است که در دوره‌های مختلف دست به اقتباس حکایت‌های مثنوی برای کودکان و نوجوانان زده‌اند که البته غیر از معدودی از آن‌ها، بقیه چندان موفق نبوده‌اند. دلیل این عدم موفقیت را می‌توان مواردی از این قبیل دانست: بی‌توجهی نویسندگان به علایق، توانایی‌ها و نیازهای مخاطبان، بی‌توجهی و یا درک نادرست از معانی و مفاهیم پیش متن، بی‌دقتی در انتخاب داستان‌های مناسب با حال و نیاز مخاطب، ساده‌نویسی صرف بدون خلاقیت همراه با مستقیم‌گویی و پند و اندرز، کاربرد واژه‌ها و اصطلاحات دشوار و کهن که فهم معانی آن‌ها در حد سواد مخاطب نیست، استفاده از تصاویر اکثراً ضعیف، کیفیت نامناسب چاپ‌ و... .

تمامی این عوامل بیان شده و سایر علت‌ها دست به دست هم داده‌اند تا مخاطب کودک و نوجوان اقبال چندانی به این آثار اقتباسی نشان ندهند. بی‌شک اقتباس ضعیف و نامناسب نه تنها مخاطب را شیفته و علاقه‌مند به پیش متن نمی‌کند، بلکه او را گریزان و بیزار از خوانش متن نیز می‌نماید. یقیناً یکی از اهداف مهم در اقتباس‌ها، ایجاد آشنایی اولیه با پیش متن است. اما اگر مخاطب نتواند با اثر اقتباسی ارتباط برقرار کند، چه طور می‌تواند پیش متن را بشناسد و حتی پیش‌تر رود و پیام‌ها و مفاهیم نهفته در آن را دریابد؟  اما اگر بخواهیم چند اقتباس موفق مثنوی معنوی را معرفی کنیم می‌توان به این موارد اشاره کرد: «آرزوی بزرگ، خیلی بزرگ» نوشته مجید ملامحمدی، «بازار عطاران» اثر جعفر ابراهیمی، «شغالی که در خم رنگ افتاد» نوشته فیروزه گل‌محمدی، «راز آن درخت» اثر مصطفی رحماندوست و «با مثنوی پشت چراغ قرمز» نوشته فریبا کلهر.

چه طور باید مفاهیم مثنوی را به کودک منتقل کرد؟

البته در اینجا مسئله مهم دیگری مطرح است و آن این است که اگر اقتباسگر بتواند با مخاطب ارتباط بگیرد، چه طور باید مفاهیم مثنوی را به کودک منتقل کند. مفاهیم و معانی عرفانی و عمیق موجود در حکایت‌های مثنوی شاید اصلاً برای مخاطب کودک قابل درک و هضم نباشد. آیا اقتباسگر تنها باید روایتگر باشد و اجازه بدهد مخاطب هر آنچه می‌تواند از متن دریافت کند، یا به شکلی القایی سعی در آموزش مفاهیم پیچیده عرفانی به کودک کند؟ اگر این نظر را بپذیریم که نویسنده مخاطب را آزاد بگذارد تا خود متن را جست‌وجو کند و مفاهیمی از لایه‌های آن بیرون بکشد، شاید مخاطب کودک و نوجوان با توانایی و دانش محدود خود دریافتی سطحی‌ و متفاوت‌ از پیام عمیق و عرفانی داستان داشته باشد و به عبارتی جان کلام را درنیابد و اگر القای مستقیم مفاهیم به ذهن مخاطب را بپذیریم، باز هم نمی‌توان انتظار اقتباس موفقی را داشت، زیرا این شیوه آموزش مستقیم و خشک، مخاطب کودک و نوجوان گریزان از آموزش را گریزان‌تر خواهد کرد، چنان که هیچ لذتی از متن نمی‌برد و ارتباطی که باید با متن برقرار نمی‌کند. پس باید راهی میانه در پیش گرفت. راهی که در آن اقتباسگر و نویسنده نقش راهنما و تسهیلگر را ایفا کند تا مخاطب بتواند با جست‌وجو در راهی که او پیش پایش قرار می‌دهد، به خوبی به درک درستی از معنای متن برسد و از کشف خود سرشار از لذت و سرخوشی شود.

چاشنی طنز و حذف بدآموزی‌ها

نکته دیگری که در اقتباس از مثنوی و سایر آثار کهن باید در نظر داشت، حذف بدآموزی‌ها و نکاتی است که ممکن است تأثیر نامطلوب و گاه مخرب روی مخاطب بگذارد. از آنجا که مثنوی و سایر متون کهن برای مخاطب کودک و نوجوان نگاشته نشده و در تألیف آن‌ها توجهی به هنجارهای این گروه سنی نشده، ممکن است اقتباسگر در متن این آثار به جملات، عبارت‌ها و اصطلاحاتی بربخورد که مناسب مخاطب مورد نظر او نباشند. اینجاست که قیچی برنده حذف باید دست به کار شود. البته گاهی با حذف تنها یک عبارت و جمله نمی‌توان متن را اصلاح کرد، آنجا که ایدئولوژی خاصی بر متن حاکم است و متن به نوعی در خدمت بیان یک باور یا عقیده خاص و نامناسب با باورهای جامعه اقتباسگر است. در چنین مواردی، بی‌توجهی و ناآگاهی نویسنده ممکن است ناخواسته به اشاعه و ترویج آن عقیده و باور نادرست و ناپسند منجر شود. پس نویسنده باید در درجه نخست پیش متن را به خوبی بشناسد و پیام آن را به درستی دریابد، پس از آن است که می‌تواند دست به قلم ببرد و اقتباسی از آن برای مخاطب مورد نظرش بیافریند. البته اگر این توانایی را داشته باشد که اقتباسش را همراه با چاشنی خلاقیت و نوآوری و حتی کمی طنز کند، یقیناً قدم در مسیری درست نهاده است. استفاده از طنز می‌تواند شگرد خوبی برای انتقال پیام‌ها و مفاهیم اندرزی باشد تا مخاطب ضمن لذت بردن از طنز موجود در متن، مفاهیم را جرعه جرعه دریابد بدون اینکه حس کند مورد تعلیم و اندرز قرار گرفته که البته این طنز را در خیلی از حکایت‌های مثنوی می‌توانیم ببینیم.

علاوه بر موارد یاد شده توجه به نکات ریز و کلیدی می‌تواند به اقتباسگر در اقتباس بهتر از مثنوی و سایر آثار کهن یاری برساند. نکاتی مانند آوردن بخش‌هایی از متن اصلی در دل متن جدید اقتباسی برای آشنایی بیشتر مخاطب با پیش متن (آوردن تک بیت‌ها یا ابیاتی از مثنوی در دل متن اقتباسی)، مشخص کردن اینکه حکایت و داستان اقتباسی از کدام بخش و کدام دفتر مثنوی برگرفته شده تا مخاطب اگر علاقه‌مند بود، بتواند به راحتی داستان را در پیش متن بیابد و اصل اثر را مطالعه کند، آوردن صفحه و یا بخشی در متن اقتباسی که به معرفی پیش متن (مثنوی) و نویسنده آن به زبانی ساده بپردازد، قرار دادن واژه‌نامه در پایان صفحات یا در پایان کتاب تا مخاطب بتواند معانی واژه‌های دشوار را به راحتی در آن بیابد، پرهیز از ایجازهای مخل و اطناب‌های کسل‌کننده، ملالت‌بار و... .

دانش و آگاهی اقتباسگر

مطمئناً اقتباسگری که در مسیر اقتباس از آثار کهن و از جمله مثنوی گام برمی‌دارد، اگر در کنار علاقه‌مندی، دانش و آگاهی خود را نسبت به مخاطب خود و همچنین نسبت به متن اصلی بالاتر ببرد، می‌تواند اقتباس موفق‌تر و تأثیرگذارتری داشته باشد. اقتباسی که علاوه بر آشنا و مأنوس کردن مخاطب با متن اصلی، او را به وجد می‌آورد و سرشار از لذت می‌کند و در کنار آن مفاهیم بلند و پرمغز اثر را به آسانی در ذهن او جای می‌دهد و مثنوی اثر شریف مولانا جلال‌الدین محمد بلخی دریایی است که می‌توان بارها و بارها از آن به نفع مخاطب کودک و نوجوان برداشت اگر این کار را به عنوان نویسنده و فعال این عرصه بلد باشیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.