هر شهری در تاریخ خودش، رازهای ناگفته بسیاری دارد؛ رازهایی که گاهی در قالب قصه‌ها و افسانه‌ها، ماندگار و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند.

 اسرار دروازه «میر»

گاهی آن‌ قدر شکل و شمایل این گزارش‌ها تغییر می‌کند که آدم نمی‌تواند بفهمد اصل ماجرا چیست؟! دقیقاً می‌شود همان «یک کلاغ، چهل کلاغ».

 غیرممکن است که شما تاریخ یک شهر را مرور کنید، اما به چنین داستان‌هایی برنخورید، حتی اگر از عمر تأسیس آن شهر، مدت زیادی نگذشته باشد. حالا فکر کنید شهری مانند مشهدالرضا(ع) با آن تاریخ هزار و ۲۰۰ ساله‌اش، جایی که محل آمد و شد اقوام مختلف بوده‌ است، چقدر رازهای ناگفته و حکایت‌های اسرارآمیز می‌تواند داشته باشد؟ رازها و اسراری که آغازش اصلاً مشخص و معلوم نیست. 

مثلاً همین کوچه «پنجه» در بالاخیابان که مدت‌ها قبل، یک ‌بار درباره‌اش نکاتی را در صفحه نخست رواق گفتیم؛ چه کسی می‌داند که چطور و چگونه ماجرای آن سنگ شکل گرفت و بعد، محل روشن کردن شمع‌های نذری شد؟ 

حالا این کوچه پنجه خوب است؛ دست‌کم رد و نشانی دارد و قصه و حکایتی؛ برخی جاها در مشهد هست که فقط از آن‌ها اسمی مانده ‌است و آن اسم را هم فقط اهل تاریخ شنیده‌اند؛ بی‌آنکه کسی مطلع از راز و رمز و گذشته آن حکایت‌ها باشد. ماجرای دروازه اسرارآمیز «میر» در مشهدالرضا(ع) یکی از این حکایت‌هاست که امروز می‌خواهم برایتان ماجرایی نقل کنم.

دروازه «میر» کجاست؟

کسانی که مقداری با تاریخ مشهد آشنا باشند، دروازه‌های قدیمی آن را می‌شناسند: نوغان، سراب، ارگ، عیدگاه، پایین‌خیابان و بالاخیابان؛ تقریباً در مجاورت هر محله‌ای، یک دروازه ورود و خروج بوده‌ است. اما دروازه «میر» کجاست و نامش از کجا گرفته شده؟ 

طبق روایت‌های تاریخی و آنچه از پدران ما، نسل به نسل به گوشمان رسیده ‌است، دروازه میر، در بخش شرقی محله نوغان قدیم قرار داشت؛ جایی که امروزه حدوداً در حاشیه بولوار وحدت (از چهارراه مقدم طبرسی به سمت پنجراه پایین‌خیابان) واقع شده‌ است. دلیل نام‌گذاری دروازه هم، نزدیک بودن آن به یک زیارتگاه قدیمی بوده‌؛ زیارتگاه «میرعلی آمو». کسی نمی‌داند که میرعلی آمو کیست و چه کرده اما ظاهراً مزارش در نزدیکی مشهد، دست‌کم برای اهالی نوغان، اعتبار و تقدسی ویژه داشته ‌است.

 امین احمد رازی، جغرافیدان ایرانی و نویسنده کتاب «هفت اقلیم» که در سال ۹۷۲ خورشیدی و در نیمه نخست دوره سلطنت شاه‌عباس یکم درگذشته‌ است، درباره مزار میرعلی آمو می‌نویسد: «در جوار شهر مزار فیض ‌آثار میرعلی آموست که هر که در آن مرقد سوگند به دروغ خورد هلاک گردد». 

این گزارش نشان می‌دهد مشهدی‌های ۴۰۰ سال پیش، احتمالاً برای قرار و مدار به مزار میرعلی آمو می‌رفتند و آنجا عهد و پیمانشان را با سوگند خوردن، ضمانت می‌کردند. این مزار، در داخل شهر قرار نداشت و طبق برخی روایت‌های تاریخی، در دوره افشاریه که احتمالاً تفاوت چندانی با دوره صفویه نداشته ‌است، در فاصله حدود یکی دو کیلومتری دیوارهای شهر قرار گرفته ‌بود.

 معنای این حرف آن است که دروازه میر، قدمتش از دوره صفویه که برای نخستین بار باروی شهر مشهد ساخته شد، فراتر نمی‌رود، اما قدمت خودِ مزار میر، خیلی بیشتر از این حرف‌هاست و احتمالاً در حوالی قلعه شادکن که در بررسی موقوفات محراب‌خان به آن اشاره کردیم، قرار داشته‌ است.

نفرین دروازه میرعِلِیمُون

اما درباره دروازه میر یا به قول مشهدی‌های قدیم دروازه «میرعِلِیمُون»، حرف‌های عجیب و گاهی ترسناک هم زده می‌شود؛ مثلاً چه؟ مشهدی‌های قدیم معتقد بودند و می‌گفتند این دروازه، دروازه نزول بلاست و اگر باز شود، شهر را در نفرینی ویرانگر گرفتار خواهد کرد و هیچ کس نمی‌تواند از شر آن نجات پیدا کند. 

به همین دلیل، دروازه میر همیشه بسته بود و در دوره صفویه که دروازه پایین خیابان را ساختند، کلاً از رده خارج شد. قصه این دروازه چه بوده ‌است که باز کردنش سبب فتنه در شهر می‌شد؟ خیلی از قدیمی‌های محله نوغان که امروز دیگر در میان ما نیستند و عمرشان را به شما داده‌اند، درباره اتفاق‌های غیرطبیعی مربوط به دروازه سخن می‌گفتند و این مسئله را به طلسم، جادو و... ربط می‌دادند، اما به اعتقاد پژوهشگران، مسئله این نفرین را می‌شود به سادگی ضرب دو دوتا، چهارتا حل کرد! 

واقعیت ماجرا چیست؟

واقعیت این است که تا پیش از ورود شاه عباس یکم به مشهد و بیرون کردن ازبکان در خراسان، شهر مشهد پیاپی مورد حمله آن‌ها بود.

 اگر یادتان باشد برایتان تعریف کردم که در سال ۹۶۸ خورشیدی، ازبک‌ها به فرماندهی عبدالمؤمن‌خان چه بر سر مشهد آوردند و چه قتل‌عامی به راه انداختند؟

 تا پیش از آنکه دروازه پایین‌خیابان ساخته شود، دروازه میر محل ورود کاروان‌ها و شاید لشکریانی بود که از سمت مرو و سرخس به سوی مشهد می‌آمدند؛ بنابراین هجوم ازبک‌ها اغلب از سمت این دروازه اتفاق می‌افتاد و آن‌ها غارت و کشتار را از ورودی دروازه میر آغاز می‌کردند.

 این حملات که در یک دوره حدوداً ۸۰ ساله، به صورت هر چند سال یک بار اتفاق می‌افتاد، این دیدگاه را در میان مردم مشهد تقویت کرد که انگار دروازه میر، نفرین شده ‌است و باز کردن آن، موجب ویرانی و نابودی شهر می‌شود به همین دلیل آن را دروازه‌ای نفرین شده نامیدند و باز شدنش را آغاز یک فتنه بزرگ در شهر می‌دانستند.

 امروزه در محل حدودی این دروازه، بوستانی کوچک به نام «بوستان میر» ساخته‌اند و کمتر کسی می‌داند که دلیل این نام‌گذاری چیست؟ اما خب، حالا شما می‌دانید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.