با وجود این که بسیاری از نویسندگان و محقیق حوزه ادیان و مذاهب کلامی انحرافات شیخ احمد احسائی را زمینه ساز اصلی ظهور جریان منحرف بابیه ر ایران عصر قاجار می‌دانند اما نباید این نکته را ناگفته گذاشت که کم نیستند صاحب نظران و محققانی که با وجود منحرف دانستن شیخ احمد احسائی و بدعت دانستن تفکرات انحرافی او در زمینه‌های مختلف نقش سید کاظم رشتی جانشین شیخ احمد را در پیدایش فرقه بابیه بیش از استاد خود می‎دانند.

نگاهی متفاوت به نقش سید کاظم رشتی در شکل گیری انحرافات شیخیه

از منظر این اندیشه ورزان سید کاظم رشتی با وارد نمودن افکار شدید و غلیظ آخرالزمانی به بستر اخباری جریان شیخیه خواه و ناخواه شاگردان خود را به سمت به پیش بردن ادعاهای واهی و پرطمطراق در خصوص ظهور و حوادث مربوط به آن سوق داد. برای روشن‌تر شدن موضع این دسته از پژوهشگران علی رحمانی خبرنگار و پژوهشگر حوزه فرق مذاهب قدس آنلاین در گفتگویی دوستانه با حجت السلام والمسلمین دکتر محمد صفر جبرئیلی مدرس حوزه علمیه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مؤلف و نویسنده ارجمند کتاب مدارس کلامی شیعه سعی در واکاوی نظر این قسم از اندیشمندان در خصوص شیخیه دارد.

قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم با جلسه پنجم از نقد و بررسی تاریخ و عقاید شیخیه تحت عنوان سلسله بحثهای ریشه انحراف در خدمت استاد حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد صفر جبرائیلی هستیم. استاد عزیز از شما سپاسگزاریم که فرصتی در اختیار ما گذاشتید تا بتوانیم از مطالب شما بهره‌مند شویم. به عنوان سؤال نخست باید بگویم برخی از منابع و مآخذی که در رابطه با شیخیه وجود دارد شیخ احمد احسائی را در زمره حکما دانسته‌اند دیدگاه شما نسبت به این موضوع چیست و آیا می‌توان وی را در زمره حکما و کسانی که بینش فلسفی دارند قرار داد و اگر در زمره حکما قرار می‌گیرد نوع نگاه فلسفی و عقاید حکمی او به چه صورت می‌باشد؟

جبرئیلی: بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب خدمت شما دارم که زحمت کشیدید و عذر خواهم که شما را به زحمت انداختم. در جواب سوال شما باید بگویم که اظهار نظر در رابطه با شیخیه یک بحث و در رابطه با شخص شیخ احمد احسائی هم یک بحث دیگری است. در این که آیا شیخ احمد احسائی در زمره حکما و فیلسوفان قرار می‌گیرد یا خیر؟ با عرض معذرت باید بگویم که نمی‌دانم چون فردی باید در این خصوص نظر بدهد که در حکمت و فلسفه صاحب نظراست. آنچه که در رابطه با شیخ احمد وجود دارد تحت تأثیر نقد و شرح آثار ملاصدرا بوده اما اینکه آیا وی فلسفه صدرایی را به صورت درست و با حضور استاد یاد گرفته است و یا این که چه میزان از نقدها و شرح های آن صحیح است؟ این را باید کسی بگوید که در حکمت متعالیه صاحب نظر است اما قطعاً و بدون شک باید گفت شیخ احمد احسائی فرد بی‌سوادی نبوده است حالا این کسب سواد وی از طریق توان ذاتی و استعداد و زحمتش بود اما اگر بخواهیم انصاف را در نظر بگیریم باید بگوییم وقتی که آثار شیخ احمد را می‌خوانیم متوجه این نکته می‌شویم که وی فرد باسوادی بوده و نوشته‌های او مبنا و پشتوانه‌‍ دارد به نظر بنده شیخ احمد احسائی یکی از شخصیت‌های علمی هست اما حوزه فقاهت و حکمت و عرفان وی را نمی‌دانم چون می‌دانید که این تیپ افراد در عرصه‌های مختلف صحبت می‌کنند و باید هر کسی در حوزه تخصص خودش وارد بشود و در رابطه با عرفان و فقاهت و حکمت شیخ احمد نظر بدهد. من به طور خاص در رابطه با شیخ احمد نظری ندارم اما این را قبول دارم که وی فرد بی‌سوادی نیست. و نمی‌توان او را رجم به بی‌سوادی کرد. زیرا یک سری افراد نبوغ دارند و نیاز زیادی به تعلیم دیدن از استاد ندارند.

قدس آنلاین: در رابطه با مسئله نبوغ وسواد شیخ احمد که شما فرمودید و حتی در کتب تواریخ و تراجم هم آمده است اما یک نظریه‌ای که پیروان وی مطرح می‌کنند این است که شیخ احمد تعلیم ندیده است و به یک نوعی او را به منبع معصومین (ع) وصل می‌کنند. دیدگاه شما نسبت به این موضوع چیست و انتقادی که کلام شیعی به این دیدگاه دارد چیست آیا می‌توان گفت با ارائه نظریه عدم تعلیم به نوعی شیخیه آمده‌اند و شیخ احمد احسائی را خیلی بالا برده‌اند و در حق او غلو کرده‌اند؟

جبرئیلی: اصلاً ببینید آقا بنده منکر این نیستم که افراد و اشخاصی مورد توجه ذوات مقدسه‌ی معصومین(ع) قرار بگیرند و لطف خاصی شامل آنها بشود و به خاطر آن لطف خاص الهی، به واسطه ائمه هدی(ع) و پیامبر اکرم(ص) دریچه‌هایی از علم بر روی آنها گشاده شود. در واقع کبری قضیه را قبول دارم اما در صغری و مصداق این ادعایی که صورت گرفته است. و درستی یا نادرستی آن بحث دارم این ادعا فقط مختص شیخ احمد نیست و راجع به اشخاص دیگر هم این ادعا را مطرح می‌کنند در طول تاریخ درمورد ابوالحسن اشعری هم این ادعا هست که پیامبر به خواب او آمد و ندا داد که این کار را انجام بده که بار اول و دوم جدی نگرفت و بار سوم به آن ندا عمل کرد. در بین معاصرین خودمان هم باز نقل می‌کنند از جمله در مورد مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی رئیس مکتب تفکیک هم این ادعا را مطرح می‌کنند. من کبری را قبول دارم اما صغری و مصداق‌ها را باید رفت دید و تتبع کرد. د ر حقیقت من اصل قضیه را قبول دارم اما اینکه شیخ احمد احسائی هم این گونه بوده یا خیر؟ این را دیگر باید دیگران بگویند.

قدس آنلاین: مهم‌ترین مکتبی که در دوران شیخ احمد احسائی بر فلسفه و حکمت شیعی تسلط داشت مکتب صدرایی بود. شما فرمودید شیخ احمد انتقاداتی به مکتب صدر المتألهین دارند می‌خواهیم بدانیم نگاه او نسبت به این مسئله چیست. آیا نگاه عقلانی و متأثر از نگاه اخباریگری خودش را نقد می‌کند. علت این مسئله چیست و شیعیان چه پاسخ‌هایی در برابر ادعاهای وی داشتند؟

جبرئیلی: با عرض معذرت ما زمانی که از شیخیه سخن می‌گوییم ذهن بنده قبل از اینکه به سراغ شیخ احمد برود به سراغ سید کاظم رشتی می‌رود و وی را مهم‌تر می‌داند زیرا شیخ احمد کسی بود که یک سری صحبت‌ها و ادعاهایی داشت اما آنچه که موجب تأسیس و تشکیل جریان انحرافی شیخیه شد بیش از آنکه موجباتش شیخ احمد باشد سید کاظم رشتی و نسل بعد از او بود فلذا من ریشه شیخیه را بیشتر از سید کاظم رشتی و شاگردانش می‌دانم که مهم‌ترین شاگرد سید کاظم نیز محمد کریم خان کرمانی بود. بنده معتقدم عمده انحرافاتی که در شیخیه ایجاد شده مسبب اصلی‌اش اینها و خصوصاً سید کاظم رشتی هستند بله اینها خودشان را متصل به شیخ احمد می‌دانند که درست هم هست زیرا سید کاظم رشتی مدت ۱۷ سال شاگرد شیخ احمد بوده است. هر چند حرف‌های شیخ احمد به سبب ذو ابعاد و دو پهلو بودن و ادبیات خاصی که داشت زمینه انحراف را دارد اما من فهم خودم این است که شکل‌گیری فرقه شیخیه را باید از سید کاظم رشتی بیشتر مطرح کرد تا شیخ احمد احسائی هرچند همان طور که عرض کردم اینها خودشان را متصل به او می‌دانند و وجه تسمیه خویش را از او می‌گیرند. اینها شخص شاخص خود را شیخ احمد احسائی می‌دانند دلیلش هم این است که برخلاف شیخ احمد که با سواد است سید کاظم رشتی سوادی ندارد.

قدس آنلاین: به گفته یکی از اساتید بین ۳۰۰ مجتهد مسن شیعی شیخ احمد و همه شاگردانی که پرورش داده بود سید کاظم رشتی رئیس شیخیه شد علت این مسئله چیست؟

جبرئیلی: اولاً باید پرسید شیخ احمد احسائی چقدر شاگرد تربیت کرده است؟! شیخ احمد هیچ ثباتی ندارد و در جاهای مختلفی مانند: یزد،مشهد،کرمانشاه،تهران ساکن است و بنده واقعاً فکر نمی‌کنم که شیخ احمد شاگردان چندانی داشته باشد چند شاگرد برای شیخ احمد نام می‌برند که شامل سید کاظم رشتی است و دیگری ملاباقر اسکوئی و دیگران است که در میان این‌ها هم سید کاظم مطرح شد و رشد کرد که در این مورد باید بروید و یک مطالعه‌ای هم بکنید. من فکر می‌کنم که جریان سیاسی هم در رشد و مطرح شدن سید کاظم بی تأثیر نبوده است.

قدس آنلاین: آیا می‌توان این نظریه را مطرح کرد که سید کاظم رشتی متأثر از جریانات سیاسی و نفوذ بیگانگان مطرح شد و رشد کرد؟

جبرئیلی: بله نفوذ عثمانی‌ها و بی‌توجهی حکومت قاجار در این زمینه مؤثر بوده است. اما نمی‌دانم آیا می‌توانیم به طور خاص دست انگلستان را در این زمینه برملا کنیم یا خیر ولی من فکر می‌کنم که قطعاً عثمانی‌ها در این زمینه نقش دارند. فلذا من علاقه‌ای ندارم که تمامی انحرافات شیخیه را به گردن شیخ احمد بیاندازم و بیشتر معتقدم که کاش به جای شیخیه از اسامی مانند رشتیه و... استفاده می‌کردند زیرا من بنیان انحرافات شیخیه را سید کاظم می‌دانم و برای شیخ احمد هم جایگاهی قائل نیستم اما شیخیه برای وی یک جایگاه خاصی قائل هستند زیرا یک انسان زاهد مسلکی بوده و جاذبه‌هایی داشته که من این‌ها را رد نمی‌کنم. اما یک وقت ما شیخ مرتضی انصاری را داریم که مدرسه دارد و در نجف سال‌ها نشسته و کتاب نوشته و شاگرد پرورش داده است. خود ملاصدرا هم خیلی شاگرد ندارد و بعداً احیا شده که دوتا شاگرد او هم دامادهایش بودند که آنها هم خیلی به مکتب او وفادار نبودند و ۱۵۰ سال بعد در اصفهان آقا علی نوری ملاصدرا را مطرح کرد. بنده هرچند انحرافات شیخ احمد را قبول دارم اما خیلی اتصال انحرافات بعدی شیخیه به شیخ احمد را قبول ندارم. ولی بنیانگذار انحرافات گسترده این جریان و باید گفت: آنی که شیخیه را شیخیه کرد را سید کاظم رشتی و بعد کریمخان کرمانی می‌دانم منشاء احقاقی‌ها هم از شاگرد شیخ احمد به نام میرزا محمد شفیع تبریزی است. زیرا میرزا محمد شفیع و میرزا محمد مامقانی نزد شیخ احمد احسائی درس خوانده بودند و در کرمانشاه با او آشنا شدند. اینها شاگردان حوزه نجف بودند که بعداً جریان شیخیه تبریز را راه انداختند. اینها وقتی می‌خواهند به تبریز بازگردند به دلیل برف و ناامنی جاده‌ها در کرمانشاه ماندند. و با شیخ احمد آشنا شده و از او کرامتهایی دیدند.

قدس آنلاین: با این نگاهی که شما به حوزه شیخیه تبریز دارید شاید بتوان گفت که علت این مسئله که دو تن از بزرگترین بنیانگذاران شیخیه تبریز بعدها بیشتر به سمت مکتب اصولی تشیع حرکت می‌کنند و اساساً با اتکا به رویکرد خودشان احقاقی‌ها و ثقه الاسلامی‌ها در نهایت یک سری اجتهادهایی را در حوزه شیعه پذیرفتند دیدگاه شما نسبت به رویکرد آنها چیست؟

جبرئیلی: رویکرد این‌ها رویکرد اخباری‌گری عرفانی است.

قدس آنلاین: با توجه به اینکه اخباری‌ها با بحث تصوف و صوفیه مخالف هستند می‌خواهم بدانم شیخیه چگونه این دوگرایش را با هم ترکیب کردند؟

جبرئیلی: البته این‌ها قائل به تصوف نیستند بلکه قائل به مراد و مریدی هستند که غیر از تصوف است فلذا شما در کریمخانیه تصوفی نمی‌بینید. ممکن از این جهت بگوییم همانطور که تصوف حکم ملزم می‌داند که شما باید تابع یک طریقت باشید و با یک مرشدی دست بیعت بدهید رسم شیخیه هم از همین جهت به همین صورت است. شیخیه می‌گویند در زمان غیبت مسیر درست برای رسیدن به امام زمان(عج) و اهل بیت(ع) مسیر شیخ احمد است و مسیرهای دیگر غلط است. بعد از شیخ احمد هم که اختلاف است کرمانی‌ها می‌گویند ثقه الاسلامی‌ها و حجت الاسلامی‌ها و احقاقی‌ها همه بیخود هستند و مسیر درست برای رسیدن به شیخ احمد ما هستیم و بعد از آن سید علی محمد باب هم آمد و گفت من مسیر درست برای رسیدن به شیخ احمد هستم. فلذا جالب است بعد سید کاظم رشتی علیه ما علیه انشعابات مختلفی پیش آمد و حجت الاسلام و ثقه الاسلام دلدادگی به شیخ احمد پیدا کردند و خیلی هم ربطی به سید کاظم ندارند اما در عین حال مسیر اجتهاد را برای حوزه نجف می‌دانستند و چون بعدها کسی نبود مسیر این‌ها را پیگیری کند ما الان در تبریز یا هیچ جای دیگر عنوان شیخیه حجت الاسلامی دیگر نداریم و این‌ها در احقاقی‌ها ذوب شدند که احقاقی‌ها هم کاملاً اجتهادی هستند اما اشکال کار آنها اینجا هست که الان آدم ملا و با سواد ندارند اینها بعد از میرزا باقر اسکوئی چند نفر آدم باسواد داشتند که یکی از آنها همین صاحب احقاق الحق است که احقاقی‌ها به او منسوب هستند و مرحوم عبدالرسول و پدرش سوادی نداشتند و رساله توضیح المسائل از روی پدرش نوشت.پدرش هم چندان فرد بی‌سوادی نبود. وی در کویت سکونت داشت و در هنگام جنگ صدام با کویت اینها به ایران آمدند و الان ملا عبدالرسول در بهشت زهرا(س) دفن است. ما مشکلی با احقاقی‌ها نداریم فقط مشکل آنها این است که مرجعشان باید به صورت وراثتی از بیت احقاقی‌ها باشد. مشکل فکری ما در حال حاضر با شیخیه کرمان است.

قدس آنلاین: از منظر جناب عالی مهم‌ترین انحراف شیخیه کرمان چیست؟

جبرئیلی: مهم‌ترین انحراف آنها غلو است. اولاً به نظر بنده شیخیه کرمان از جهت رویکردی انحراف دارند زیرا رویکردشان، رویکرد اخباریگری آن هم با قرائت خودشان است و از جهت نگاهشان به مسئله امامت غلو دارند که بارزترین جلوه این غلو نیز بحث رکن رابع است که نه خودشان متوجه شدند و نه دیگران آن را می‌فهمند فلذا بلا تشبیه همانطور که مسیحی‌ها می‌گفتند تثلیث ایمان است این‌ها هم می‌گویند باید به رکن رابع ایمان بیاورید اما اینکه این رکن رابع از کجا آمده و کجا است را خودشان هم تفسیر درستی از این مسئله ندارند. اشکال دیگر اینها این‌ها عطف به این، جایگاهی است که برای ائمه(ع) قائل هستند و معتقدند ائمه(ع) همان‌طور که طبق اعتقاد شیعه در نظام غایی جهان نقش دارند یعنی خدای متعال نظام آفرینش را بخاطر گل وجود ائمه(ع) آفریده است که ما این را در علت غایی قبول داریم اما در علت فاعلی قبول ندارم زیرا علت فاعلی نظام عالم ذات باری تعالی است اما ذات باری تعالی چرا این نظام را خلق کرد؟! به خاطر خلیفه الله که مصداق بارزش حضرت حجت (عج) است اما شیخیه می‌گویند که ائمه (ع) به هر چهار علت، علت هستند. یعنی هم علت مادی،علت صوری،علت فاعلی،علت غایی هستند. بنده دیدگاه خودم این است که ائمه (ع) علت غایی هستند فلذا آن حدیث نهج البلاغه را که حضرت امیر فرمودند:« نحن صنائع الله والناس بعد صنائع لنا » اما شیخیه این حدیث را این گونه می‌خواند « نحن صنائع الله و الناس بعد صنائعنا» و لام حدیث را حذف می‌کنند در حالی که آن لام در متن حدیث موجود است. و مقصود این حدیث این است که خلقت ما و جهان هستی به خاطر گل روی ائمه هدی(ع) است. فلذا به این دلایل من معتقدم که شیخیه جلوه‌هایی از غلو را دارد. در عین حال بنده شیخیه را خارج از اسلام نمی‌دانم و این فرقه مسلمان و شیعه می‌دانم اما در عین حال عرضم این است که جلوه‌هایی از غلو در اندیشه اینها وجود دارد والا اینها به قبله نماز می‌خوانند و قرآن ما را قبول دارند . بنابراین بنده شیخیه را مسلم و شیعه می‌دانم اما معتقدم که رویکردشان غلط است و برخی از آموزه‌های آنها درباره امامت و رکن رابع و نظام علیت آلوده به غلو است.

قدس آنلاین: مطلبی که معروف است این است که شیخیه به معراج غیر جسمانی معتقد هستند ریشه این رویکرد در کجا است؟

جبرئیلی: حالا مبحث هورقلیا را که شیخ احمد مطرح کرده است منجر به خروج از دین و مذهب که نمی‌شود ریشه این مسئله در اندیشه اشراقی است که در عین حال این‌ها اصل معراج و معاد را قبول دارند اما تفسیرشان از این‌ها متفاوت و همراه با انحراف است که البته لازمه این انحراف خروج از دین نیست. وقتی یک چیزی موجب خروج از دین می‌شود ما پیروان آن رویکرد را مسلمان نمی‌دانیم و بنده این را د ر خصوص شیخیه قبول ندارم.

قدس آنلاین: آقای گوبینو یک رویکردی به جریان شیخیه دارد و یک تشابهی میان جنبش‌های اعتراضی مسیحیت و بحث شیخیه ایجاد کرده و معتقد است همان طور که فساد کلیسای کاتولیک در مسیحیت موجب شد پروتسناتیسم به وجود بیاید فساد روحانیت در ایران معاصر هم سبب به وجود آمدن شیخیه شد و به نوعی یک جنبش اعتراضی به وجود بیاید چون اساساً در حوزه شکل‌گیری و پیدایش فرقه‌ها اولین مرحله شکل‌گیری و پیدایش یک فرقه مذهبی اعتراض به عقاید دینی عامه جامعه است. دیدگاه شما نسبت به این مسئله چیست؟

جبرئیلی: آقای کنت دو گوبینو حق دارد که این حرف را بزند چون ایشان بر اساس تجربه، تاریخ و ادبیات خودشان این صحبت را کرده‌‎اند. یک انتقادی استاد مطهری(رض) به آقای دو گوبینو دارد که در کتاب خاطرات ۳ سال در ایران او نیز هست. آقای دو گوبینو می‌گوید «یکی ویژگی ایرانی ها تعارف و احوالپرسی زیاد است» ملا علی کنی که در زمان آقای دو گوبینو بود زمانی که افراد به پیش او می‌رفتند بسیار احوالپرسی می‌کرد و می‌گفت دماغت چاقه، کیفت کوکه آقای کنت دوگوبینو گفت ایرانی‌ها به دماغ یکدیگر هم کار دارند در صورتی که در ادبیات ایران منظور از این حرف خوب بودن حال فکری و جسمی فرد است. منظورم این است که این حرف با ادبیات و تاریخ آنها درست است اما بر اساس ادبیات و تاریخ ما درست نیست.شما بفرمایید که شیخ احمد احسائی به چه نظامی از نظام‌های الهیاتی شیعه اعتراض کرد و چه چیز جدیدی درست کرده؟! تا من بگویم که وی بر علیه جریان کاتولیکم که ارتدکسایران آننمی شود دانم اما معتقدم که رویکردشان غلط است شیعی اعتراض نموده و یک جنبش اعتراضی در مذهب شیعه به وجود آورده است او چند اعتراض به معاد جسمانی داشت که مرحوم شهید آیت الله محمد تقی برغانی(ره) به اشتباه حکم به کفر ونجاست او داد و متأسفانه یک فضایی پیش آمد که این جریان به وجود آمد در حالی که اگر چهار تا آدم بزرگواری مثل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم بروجردی(ره) و آیت الله بروجردی(ره) کار دستشان بود آن جریان هم بوجود نمی‌آمد. کما اینکه از حاج شیخ عبدالکریم(ره) درباره شریعت سنگلجی که منکر رجعت بود پرسیدند شیخ به گونه‌ای پاسخ داد که جلوی یک فرقه سازی را گرفت اما در آنجا کسی نبود که مدیریت کند و یک فرقه جدید به وجود آمد من معتقدم که اگر این مسائل نبود امروز شیخیه و شیخ احمد احسائی به این کیفیت هم مطرح نبودند گاهی اوقات برخی از انحرافات و انشعابات عوامل مختلفی دارند. در ضمن من شیخیه را فرقه نمی‌دانم شیخیه یک جریان و رویکرد فکری است که علامه طباطبائی(ره) هم در چند جا از آثار خود فکر می‌کنم در بررسیهای اسلامی هم از اینها نام می‌برد که شیخیه یک رویکردی است. اما در عین حال ایشان هم تصریح می‌فرمایند که شیخیه مسلمان و شیعه هستند.. هرچند انحرافاتی نیز دارند.

قدس آنلاین: به عنوان گفتار آخر اگر نکته‌ای هست بفرمایید؟

جبرئیلی: من عرضم این است ادعای آقای دوگوبینو بر اساس تاریخ و ادبیات خودش درست است اما براساس تاریخ و ادبیات ما خیر. اولاً شیخ احمد احسائی همان مسیری را رفت که روحانیت شیعه رفته است،کتاب می‌نوشت، نماز می‌خواند، وجوهات، نذورات و تبرئات می‌گرفته است. رویه سید کاظم رشتی و دیگران هم به همین منوال بوده است و فقط اشکال آقایان کرمانی‌ها این بوده است که شما اصول فقه می‌خوانید. این دانش برای سنی‌ها است و شما باید مستقیم به سراغ اخبار بروید وگرنه خود سرکار آقاها که آخوندهای شیخیه هستند نماز می‌خوانند و نذورات می‌گیرند در حال حاضر پس از آقای سید علی موسوی که در بصره بود و از دنیا رفت. الان ابوالفضل خان پسر غلامرضا خان رهبر شیخیه کرمان است.

خبرنگار: علی رحمانی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.