۱۱ دی ۱۴۰۱ - ۲۰:۴۵
کد خبر: 838763

تاریخ خونین فرقه جنایتکار

قسمت سوم پرونده ویژه «امپراطوری وحشت»

بدون شک هیچ حکایتی برای تاریخ معاصر جهان دردناک‌تر و دهشت انگیزتر از ظهور و گسترش ناگهانی فرقه جنایتکار و تروریست داعش از دل اغتشاشات 2011م در سوریه نیست جنایتهای داعش در سو.ریه کنونی به حدی بود که علاوه بر تخریب صد درصدی زیرساختهای اقتصادی سوریه صفحاتی خونین را در تاریخ مردم جنگ زده سوریه رقم زد.

تاریخ خونین فرقه جنایتکار

در ادامه طی گفتگو با علیرضا مجیدی فعال رسانه‌ای و کارشناس تحولات سوریه سیر نضج و شکل گیری و بخشی از جنایات بی شمار فرقه خطرناک و جنایتکار داعش را برشمردیم.

قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم در شماره سوم از پرونده ویژه امپراطوری وحشت با موضوع داعش در خدمت آقای علیرضا مجیدی کارشناس حوزه رسانه و تحولات سوریه هستیم با سلام خیلی ممنونم که برای شماره سوم پرونده امپراطوری وحشت به ما فرصت دادید به عنوان پاسخ به سؤال نخست لطفاً مقداری راجع به شرایط و زمینه شکل‌گیری و ظهور داعش در سوریه و مواضع سیاسی دولت و مخالفان در آن دوره به ما توضیح دهید؟

مجیدی: بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم خدمت شما سلام عرض می‌کنم ببیند بحران سوریه از سال 2011م کلید خورد و طی فرایندی نظامی شد. یعنی وقتی بحران سوریه از ماه مارس کلید خورد به مرور از ماه جولای نشانه‌های نظامی شدن آن قابل مشاهده بود تا این که در آخر سال واقعاً نظامی شده بود یعنی در دسامبر 2011م کاملاً معلوم بود که فضای سوریه دیگر در قالب شورش و نافرمانی مدنی نمی‌گنجد و به سمت نظامی شدن رفته است. طی این فرایند ما شاهد فرار گسترده سربازان بودیم درست است که توان اصلی یک ارتش به ژنرالها، افسران ارشد و سلاح آن است ولی ماشین پیاده نظام و علت پیشبرد چرخهای آن همین سربازان هستند. در آن فضا چندتا اتفاق رخ داد اول این که تعداد زیادی از سربازان ارتش سوریه فرار کردند وقتی این اتفاق افتاد ماشین جنگی ارتش سوریه دیگر توان کمتری داشت در این فضا گروهی از نظامیان مخالف دولت که «ارتش آزاد سوریه» را تأسیس کرده بودند سعی می‌کردند به بدنه جامعه آموزش نظامی بدهند و گروههای مسلحی را تشکیل دهند. از طرف دیگر زندانیان قدیمی صیدنایا که آزاد شده بودند چون سابقه جهادی داشتند زندان برای آنها چیزی شبیه دانشگاه بود زیرا در آن رفتار تشکیلاتی و سازمانی را به خوبی آموزش دیدند رفتند و در روستاهای دور هسته‌های گروههای تروریستی بزرگی مانند «احرار الشام» بخش مهمی از جبهه النصره و نیز قسمت مهمی از نیروهای «الحرکه نورالدین زنگی» از جمله رهبر این گروه تروریستی همه متعلق به زندان صیدنایا بودند. این اتفاقات همه در فرایند نه ماهه پایانی سال 2011م رخ داد ولی هنوز به صورت گسترده و در سطح ملی شاهد عملیات نظامی نیستیم ولی گروههای مسلح به صورت پراکنده شکل گرفته بودند در این وضعیت بخش مهمی از معارضه تلاش کرد تا کشورهای مختلف را قانع کند که شما بیایید مثل لیبی در سوریه عملیات نظامی انجام دهید اما به هر علتی در این زمان هیچ کشوری حضور مستقیم نظامی را نپذیرفت. به علاوه در آن شرایط آقای ریاض الاسعد صحبتی دارد که در آن می‌گوید:«اگر دنیا در حمایت از ما اهمال کند ما از القاعده برای ورود به سوریه دعوت می‌کنیم» واقعیت قضیه این است که بخش مهمی از بدنه جریان معارضه در سوریه زمینه‌اش را داشت که طی یک فرایند یک یا دو ساله به یک جریان سلفی-تکفیری تبدیل شود بنابراین بستر و زمینه برای القاعده فراهم بود. در این شرایط نزدیکترین گروه القاعده به خاک سوریه در کشور عراق بود. شما اگر همسایگان سوریه را در نظر بگیرید می‌بیند که القاعده در اردن بذری نداشت. در ترکیه هم که اصلاً موجودیتی نداشت اما همان طور که می‌دانید در لبنان شیخ «احمد الاسیر» هم در این کشور فعالیت‌هایی داشت ولی وزن القاعده در این کشور قابل قیاس با عراق نبود. در نتیجه اصلی‌ترین مسیر سرایت القاعده به خاک سوریه خاک عراق بود. در ا ژانویه 2012م القاعده عراق شاخه خودش در سوریه را تأسیس کرد با این هدف که ببیند آیا می‌تواند در سوریه تشکیلاتی گسترده به راه بیاندازد یا نه رهبری شاخه القاعده در سوریه را کسی برعهده داشت که ما امروز او را به عنوان رهبر «هیئت التحریرالشام» می‌شناسیم. یعنی آقای ابومحمد الجولانی حالا دلایل رشد القاعده در عراق آن سالها حکایتی دیگر دارد اما اتفاقی که افتاد این بود که القاعده عراق آنقدر قدرت گرفت که شاخه خود در سوریه را به راه انداخت که در آن زمان نام آن را«جبهه النصره» گذاشتند. همه رویدادهایی که در سال 2012م در عراق و سوریه رخ داد فضایی را به وجود آورد که در سال 2013م غرب و شما عراق به حدی نا امن شد که ما شاهد انتفاضه الانبار و حضور علنی القاعده با پرچمهای خودش در این منطقه بودیم در این میان مناطق مرزی غرب و شمال سوریه تا مرزهای ترکیه شاهد حضور القاعده است. در میانه سال 2013م القاعده عراق اعلام کرد که ما نیروی نیابتی در سوریه نمی‌خواهیم. خودمان به صورت مستقیم وارد سوریه می‌شویم و می‌خواهیم در این جغرافیای وسیع دولت اسلامی خود را تأسیس کنیم. به این ترتیب آن چیزی که ما قبلا آن را به عنوان القاعده عراق می‌شناختیم به دولت اسلامی عراق و شام تبدیل شد که امروزه آن را با عنوان «داعش» می‌شناسیم. در این هنگام ابوبکر البغدادی در بیانیه‌ای به جبهه النصره فرمان انحلال و ملحق شدن به داعش را داد و مأموریت جبهه النصره را پایان یافته تلقی نمود که آقای جولانی زیر بار نرفت و اعلام کرد که جبهه النصره به فعالیت خود ادامه خواهد داد. در نتیجه در این مقطع ما شاهد بروز یک دوگانگی بین جبهه النصره و داعش هستیم. در شرایطی که نه ارتش آزاد و نه گروههای سلفی-جهادی تجربه کشورداری و نیز داعیه دولتمردی هم نداشتند. داعش آن روز متشکل از کسانی بود که تجربه حضور در دولت بعثی عراق داشتند. از آن طرف داعش نیز به خودی خود حداقل از سال 2007م داعیه دولتمردی داشت لذا صرفاً یک سازمان مسلح نبود و دارای دیوان مالیات و دیوان حسبه بود بنابراین با وجود این بخشهای مختلف داعیه دولتمردی داشت در شرایطی که شما در سال 2013 می‌بینید مناطق تحت سیطره دولت دمشق حدوداً 30 درصد و حتی در مقطعی 22 درصد از خاک سوریه بود. مناطق تحت سیطره معارضه به مفهوم اعم آن که حتی کردها را هم شامل می‌شد 70 درصد از خاک سرزمین سوریه را در دست داشت. این 70 درصد در دست مجموعه‌هایی بود که حتی توان اداره دولت در شکل ظاهری و به صورت دقیق را نداشتند. از جمله بحران تأمین امنیت در این مناطق بسیار جدی بود و تکلیف قانونی دادگاههای سراسری نامشخص بود. در این شرایط داعش مجموعه‌ای بود که هم داعیه هم شبکه و هم گفتمان لازم برای تشکیل دولت را داشت و نیز در اجرا امنیت را تأمین می‌کرد. این مسئله بستر لازم برای گروه تروریستی داعش را فراهم کرد طوری که می‌بینیم در این دوره دولت داعش به سرعت به خاک عراق هم سرایت کرد به نحوی که به فاصله کمتر از یک سال از شمال عراق شروع کردند و مناطقی را به اشغال خود درآوردند.

قدس آنلاین: در این شرایط بحرانی دولت سوریه چه واکنشهایی را از خودش در قبال ظهور داعش نشان داد؟

مجیدی: اولین مواجه جدی مجموعه نظام و متحالفین آن با داعش بر سر ماجرای القصیر بود که در آن عملکرد داعش به نحوی بود که به نفع دولت سوریه تمام شد. آنجا بود که نظام به یک حقیقتی پی برد این که اولاً گروهی بر سر کار آمده‌اند که به علت افراطی‌گری شدید گفتمانی گرچه در کوتاه مدت برای لایه تند معارضه جذابیت دارند اما در بلند مدت طبقه متوسط و خصوصاً بخش مهمی از جامعه سوریه که پیش از آن به معارضه گرایش داشت از دست داعش به اسد پناه خواهد برد. فاکتور دوم این بود که چون داعش به قاعده ترجیح«العدو القریب» نسبت به «العدو البعید» عقیده داشت دولت سوریه معتقد بود وجود داعش به نفع او است زیرا پشت جبهه معارضه جبهه دیگری درست می‌شود که عقبه معارضه را نابود می‌کند و دیگر توان معارضه برای جنگ با نظام پایین می‌آید. اعلام خلافت توسط داعش مسیر القاعده و داعش در سوریه را از یکدیگر جدا کرد و در سال 2013 اختلاف اینها در حدی بود که أیمن الظواهری از نیروهای داعش خواست: «به عراق بازگردند» حتی در ژانویه 2014م با وجود اعلام جدایی داعش از معارضه پایگاههای جبهه النصره به مأمن عناصر داعش در مناطق معارضه تبدیل شدند به عنوان مثال در آن زمان در شهر حلب داعش غیر قانونی اعلام شد و معارضه به دنبال شکار و نابودی عناصر داعش بود. بنابراین نیروهای داعش در آن شرایط به پایگاههای النصره پناه بردند و النصره به آنها پناه داد و بعد به صورت قاچاقی مسیری را مهیا کرد که اینها به سمت منیج و از آنجا به طرف رقه بروند. در آن مقطع زمانی حتی الجولانی صریحاً در مصاحبه تلویزیونی خود با الجریه می‌گوید:« اختلافات ما درون خانوادگی و عائلی است و منهج ما واحد است» این مسئله مربوط به مقطع زمانی پیش از اعلام خلافت داعش است. یکی از اختلافات داعش با سایر گروهها من جمله جبهه النصره این بود که داعش قائل به اجرای سفت و سخت احکام بود اما القاعده قائل به«امکان ظرف» بود. بماند که داعش هم در ادامه به همین مسئله گرایش پیدا کرد که باعث شد بعدها شاهد انشعاباتی در درون داعش نیز باشیم. همان طور که گفتم القاعده قائل به قاعده امکان ظرف بود یعنی معتقد بود که نمی‌توان در جامعه معارض سوری احکام اسلامی را به راحتی پیاده کرد زیرا جامعه هنوز کشش آن را ندارد اما داعش به دنبال شعار اجرای احکام از جمله سنگسار و... بود. این دو ویژگی باعث شد نظام سوریه از ظهور اولیه داعش بدش نیاید. یکی افراطی‌گری داعش در سطح جامعه زیرا همان طور که می‌دانید جامعه سوریه از لحاظ فرهنگی یکی از قطبهای هنری بوده و صنعت هنر و اقتصاد شعر، آواز، ادبیات و سینما در سوریه بخش مهمی از اقتصاد این کشور را تشکیل می‌دهد. ما در ایران به این مسئله اقتصاد فرهنگ می‌گوییم همان طور که می‌دانید سینمای سوریه یکی از اصلی‌ترین سینماهای کل جهان عرب است چنین جامعه‌ای تاب حکومت داعش را ندارد هر چند بخشی از جامعه از شدت سرخوردگی به صورت کوتاه مدت به داعش گرایش پیدا می‌کند. اما این مشخص است که داعش در چنین بستری نمی‌تواند به صورت بلند مدت حکومت کند و برای خودش پایگاه هواداری داشته باشد. این مسئله دارای بحثهای هویتی است و بحثی مبسوط را می‌طلبد ولی در هر صورت وجود داعش گزینه‌ای بود که باعث می‌شد طبقه متوسط از شدت وحشت از داعش با ارتش سوریه متحد شود و به صورت داوطلبانه سلاح به دست بگیرد. این مسئله باعث می‌شد ارتش سوریه بتواند خودش را بازسازی کند ارتشی که از سال 2011 و خصوصاً ز سال 2012م آن قدر دچار کمبود سرباز شده بود که می‌گفت فقط پادگانهای خود را تقویت کنید لزومی برای تردد در سطح شهر نیست این ارتش به یکباره با استقبال داوطلبانه خیلی‌ها مواجه شد که می‌خواستند بجنگند از ترس این که داعش سراغ آنها نیاید. همان طور که گفتم حدود 30 درصد جغرافیای سوریه تحت سیطره ارتش بود اما در این شرایط در جاهایی که ارتش سوریه در این تاریخ در آنجا حضور نداشت مانند استان دیرالزور و یا رقه و نیز شرق استان حلب که ارتش ده‌ها کیلومتر از آنجا فاصله دارد می‌بیند که جریان معارضه که خودش با دولت سوریه می جنگد مجبور است در پشت سر خود باید با داعش بجنگد. خوب این مسئله باعث تضعیف معارضه می‌شد و ارتش سوریه به شدت از این مسئله استقبال می‌نمود. کما این که عین همین رفتار را ارتش سوریه در قبال کردها نیز داشت که برخلاف پرونده داعش می‌توانست آن را در قبال کردها علنی کند. لذا در این مقطع این اشتباه است که بگوییم دمشق از داعش حمایت کرد ولی اولاً اولویت دمشق مبارزه با داعش نبود و دوم این که از تشدید تنش بین داعش و معارضه استقبال می‌کرد به همین دلیل وقتی معارضه قصد اعزام یک ستون نظامی از ریف شمالی حلب به منطقه المارع را داشت تا از آنجا به سمت «الباب» برود تا با داعش بجنگد هواپیماهای ارتش سوریه ستون نظامی معارضه را بمباران کردند برای این که کار داعش در الباب یکسره نشود و درگیری بین جریان معارضه و داعش ادامه پیدا کند.

قدس آنلاین: لطفاً کمی هم در مورد حضور محور مقاومت در سوریه صحبت کنید؟

مجیدی: ببینید در اینجا باید تفکیکی انجام داد. محور مقاومت حداقل از سال 2012م در سوریه بود روایت وزیر دفاع سوریه تاریخ این حضور را پیش از این برهه زمانی نیز می‌برد. اما نکته اینجا است که به خصوص از سال 2014م داعش در عراق به دردسر بزرگی تبدیل شد. داعش به طور کلی در سوریه و عراق دردسر ایجاد کرده بود ولی در عراق به یکباره رشد کرد و بایستی در عراق با این هیولای تازه از چراغ جادو بیرون آمده برخورد سریعی صورت می‌گرفت. اما مشخصاً در سوریه طرف حساب اصلی نظام معارضه بود اما وقتی موقعیت داعش در شهر حجرالاسود و یلدا و بدیلا تثبیت شد به اردوگاه یرموک حمله کرد. اما نیروهای احمد جبرئیل و مقاومت به یکباره دور اردوگاه یرموک مستقر شدند و مانع پیشروی داعش به عمق و محدوده داخلی دمشق شدند. الان یک تجدید سازماندهی شده و عملاً همه چیز در منطقه سوریه دست ارتش سوریه است و طرف فلسطینی حاکم بر این اردوگاه نیز در حال حاضر امتداد جریان احمد جبرئیل محسوب می‌شود. ولی وضعیت عراق متفاوت بود و جریان معارضه متحدین داعش بودند و بعد از اعلام خلافت هم داعش آنها را قلع و قمع کرد زیرا به آنها گفت که یا باید بیعت کنید یا داعش آنها را زندیق و مهدورالدم می‌دانست. لذا در عراق جبهه عملیاتی شامل مقابله با داعش بود. بنابراین با خطراتی که در عراق از طرف داعش ایجاد شد صورت مسئله در این کشور فرق می‌کرد. بعد از این که داعش در عراق به مرحله عقب نشینی رسید عقبه این گروه تروریستی در سوریه بود. بنابراین برخورد با داعش در سوریه شدت گرفت و نیروهای مقاومت از محور الصفیره به سمت شرق رفتند.

قدس آنلاین: پس از سقوط رقه و متعاقب آن مرگ ابوبکر البغدادی وضعیت داعش در سوریه به چه صورت بود؟

مجیدی: ببینید داعش از سال 2017م یعنی میانه عملیات درع الفرات به مرحله هزیمت و فروپاشی درونی رسیده بود و دائم در حال عقب نشینی بود تا این که دولتش سقوط کرد در مرحله قبل از سقوط دولت داعش این گروه تروریستی دو استراتژی را خیلی مطرح کرد به یاد دارم که «ابومحمدالعدنانی» که خیلی قبل‌تر از هلاکت ابوبکرالبغدادی به هلاکت رسید در یک پیام صوتی می‌گوید:« ما از اول در بیابانها بودیم آمدیم و در شهرها پرچم اسلام را بلند کردیم اما ما به بیابانها برمی‌گردیم زیرا متعلق به آنجا هستیم.» بنابراین داعش از آن زمان خودش را برای حرب الستنزاف آماده می‌کرد. به یاد دارم که در تبلیغات اول ذئاب المنفرده هم می‌گفتند لازم نیست به دارالاسلام مهاجرت کنید. زمینه این استراتژی از پیش فراهم بود اما با سقوط دولت منحوس داعش استراتژی داعش عملاً در همین فضا تعریف می‌شد و اینها در سوریه و عراق راهبرد حرب الاستنزاف را دنبال می‌کردند و در مناطق دیگری که نیروهای داعش در آنجا سازمانی نداشتند به دنبال استراتژی گرگهای تنها بود.

قدس آنلاین: در دوران ابوحسن الهاشمی اینها به دنبال پخش شدن در کشورهای آفریقایی بودند که با توجه به ساختار سیاسی این کشورها تا حدودی نیز موفق بودند. شما نگاهتان به دوران ابوحسن الهاشمی و این استراتژی چیست آیا شما معتقدید که وقتی داعش در سوریه و عراق شکست خورد سعی کرد جنبش خود را پخش کند یا نه؟

مجیدی: برای این موضوع نشانه‌هایی داریم از جمله این که آمریکا به واسطه برخی توافقات با استفاده از کانالهایی نیروهای داعش را از دیرالزور به برخی نقاط نامعلوم منتقل می‌کرد برداشت بسیاری این بود که اینها در آن مقطع به افغانستان منتقل می‌شوند ولی آن چیزی که بتوان در این خصوص قطعی گفت این است که داعش پیش از این در سوریه و عراق دو ویژگی داشت یکی این که طبق قاعده کلی دارالاسلام و دارالکفر به وجوب مهاجرب به سمت دارالاسلام باور داشت و مناطق تحت سیطره داعش به شدت مهاجر پذیر بود و اگر کسی متمایل به داعش بود اهل هر کشوری بود به سوریه و عراق مهاجرت می‌کرد تا در آن مناطق به داعش بپیوندد. اما چنین راهبردی به دلایل مختلف عملاً به محاق رفت. نکته دوم این است که بدنه اجتماعی داعش در عراق و سوریه به شدت لاغر شد که این هم اسباب متعددی دارد ولی یکی از ویژگیهای آن این است که این بدنه اجتماعی از روز اول مانند سدی بود که از قبل آبی پشت آن جمع شده است و به یکباره آب پشت آن خالی می‌شود. رفتار داعش به نحوی بود که حتی وقتی آب کم شده بود می‌خواست آبهای زیرزمینی را استخراج کند.

قدس آنلاین: با این اوصاف لطفاً در چند جمله آینده داعش در سوریه را برای ما بیان کنید؟

مجیدی: داعش استراتژی حرب الاستنزاف را با قدرت ادامه خواهد داد زیرا این راهبرد برای یک عده جذابیت ایجاد می‌کند. یعنی خیلی‌ها الان در سوریه از دولت داعش واهمه دارند اما با این که داعش باشد و برای برخی هزینه بسازد با این مشکلی ندارند. کسانی که به شدت احساس سرخوردگی هویتی شده اند و معتقدند که بر سر آنها یک توافق توطئه آمیز کلان صورت گرقته تا آنها را نابود کند. اینها بخشی از اهل سنت سوری و فلسطینی هستند که در کشور سوریه زندگی می‌کنند. یعنی بخشی از سوری‌ها و جامعه سوری-فلسطینی حاضر در این کشور که قطعاً محدود هستند و عمدتاً هم اهل روستا و متعلق به طبقه فرودست جامعه هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.