سالهاست محصولات مرتبط با سرگرمیهای کودکان و نوجوانان در حوزه سینما، پویانمایی، بازیهای رایانهای، اسباببازی و سایر موارد، وارداتی هستند و حالا نوبت به ادبیات و قصه رسیده، آن هم برای کشوری که در قصه و افسانه پیشینه دیرینه دارد.
بچههای امروز درباره آشیل، غولکشها، فرفره انفجاری، بن تن، باب اسفنجی و لاکپشتهای نینجا بیشتر میدانند تا درباره خاله سوسکه، حسنی، ماه پیشونی، رستم، اسفندیار و... .
بر اساس آمار منتشر شده از سوی خانه کتاب و مقایسه کتابهای تألیفی و ترجمه در حوزه کودک و نوجوان، حضور ترجمهها و تألیفها تا سال۹۵ طبیعی و منطقی به نظر میرسد و فاصله جدی بین کتابهای تألیفی و ترجمه وجود ندارد اما از سال۹۶، روند نزولی کتابهای تألیفی برای کودکان کلید میخورد و سال۹۷ کتابهای ترجمه، بخش اعظمی از نشر کودک و نوجوان را به خود اختصاص میدهند. شیب تولید کتابهای ترجمه نه تنها کم نشد که زیادتر هم شد بهطوری که در یکی دو سال اخیر شاهد رشد آثار ترجمه و نگرانیهایی در این خصوص هستیم. اما چرا کتابهای ترجمه بر تألیف پیشی گرفت؟ پاسخ به این پرسش دلایل زیادی دارد که در اینجا به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
نبود کپیرایت و حذف طراح جلد
نخستین دلیل، بهصرفه نبودن تولید کتاب تألیفی برای ناشران است که ناشر را وادار کرده برای بقا دست به روشهای دیگر تولید بزند. در نبود قانون کپیرایت، ناشر ایرانی مجبور نیست حق تألیف بپردازد؛ صرفاً دستمزد مترجم میماند که معمولاً میتوان با یک تازهکار پرانرژی و کمتوقع همکاری کرد و دستمزد کمتری پرداخت.
جلد و تصویرگری از بخشهای مهم گرافیک یک کتاب است. در بیشتر کتابهای ترجمه، این اتفاق قبلاً رخ داده و فقط کافی است نوشتههای فارسی جای نوشتههای خارجی را روی جلد بگیرد. همچنین ناشر میتواند به جای پرداخت دستمزد به تصویرگر یا گرافیست، کتاب خارجی را روی دستگاه اسکن قرار دهد و تک تک صفحات آن را برای کتاب ترجمه شده بازیابی کند و به این صورت نقش تصویرگر هم حذف شود.
سریالیهای تضمینشده
نویسندگان ایرانی معمولاً داستانهای تکقسمتی مینویسند، در حالی که در میان آثار خارجی میتوان انواع مجموعهداستانها را پیدا کرد. مجموعهها این حسن را دارند که وقتی بچهها جلد اول یا دوم را بخرند، فروش جلدهای بعدی تضمین میشود چون حتماً سراغ جلدهای بعدی را خواهند گرفت.
مشکلی به نام ممیزی
مسئله بعدی اقبال مخاطب به آثار ترجمه است. در جامعه ما نوجوانان کتابهای تألیفی را نمیخوانند که این مسئله هم دلایل بسیاری دارد و شاید مهمترین آن «ممیزی» باشد.
نویسندگان ایرانی همیشه در گفتگوهایشان بر مساله ممیزی در آثار مخصوصا نوجوان و نقش آن بر دوری مخاطب از این آثار تاکید کردهاند. فرهاد حسن زاده که آثارش مورد اقبال مخاطب ایرانی است و در خارج از مرزهای ایران هم خوش درخشیده است، درباره ممیزی آثار کودک و نوجوان چنین میگوید:«ممیزی بر کتابهای تالیف سنگینتر است تا ترجمه، چون از نویسنده ایرانی انتظار میرود مطابق با ارزشهای فلان و فلان بنویسد و برخی مسائل تبدیل به تابو شده. مثلا از ماجراهایی که بوی عشق بدهد باید عبور کرد و نباید حرف زد، درحالی که یکی از جذابیتهای معمول داستانهای نوجوان همین جنبه از دوران رشد است. هرچند ممکن است ممیزی در آثار ترجمه هم باشد ولی مترجم کوتاه میآید چون اثر از شیره جان خودش نیست، ولی مولف حاضر است کتابش منتشر نشود اما تن به جرح و تعدیل ندهد. همین مساله بنیه تالیف را ضعیف میکند. اعتماد مخاطب را از بین میبرد و ارزشی برای کتابهای ایرانی قائل نمیشود.»
حمیدرضا شاهآبادی، ناشر و نویسنده هم در یک گفتوگو در خصوص ممیزی گفته بود: «در کشور ما ممیزی کتاب کودک و نوجوان اغلب جنبه سلیقهای دارد و کمتر به سطح کیفی آثار توجه میشود. در حالی که در بحث ممیزی بهتر است این آثار توسط کارشناسان خبره و افرادی که با کودک سروکار دارند بررسی شود تا به دور از اعمال سلیقههای شخصی، مسائل حائز اهمیت در حوزه ادبیات کودک ونوجوان مدنظر قرار گیرد.»
پیامدهای غلبه ترجمه بر تألیف
شاید اولین مسئلهای که در پیشیگرفتن آمار کتابهای ترجمه بر کتابهای تألیفی به ذهن میرسد، مباحث فرهنگی،کمرمقی و کمرونقی ادبیات بومی باشد اما این همه ماجرا نیست. باید یأس و سرخوردگی نویسندگان، شکوفا نشدن استعدادهای نویسندگان این حوزه، فراموش شدن نویسندگی حرفهای و تبعات اقتصادی مثل مرگ خاموش برخی مشاغل مرتبط با تولید کتاب از جمله طراحی و تصویرگری کتابهای کودک و نوجوان را هم از جمله پیامدهای پیشی گرفتن ترجمه بر تألیف دانست.
نظر شما