«کرخه»، پس از «کارون» و «سفید رود» سومین رود بلند ایران است. این رودخانه پر آب از مناطق میانی و جنوب‌غربی رشته‌کوه‌های زاگرس سرچشمه می‌گیرد و به دشت خورستان می‌ریزد.

گذر از تاریخ به جغرافیا/ سفری بر روی رودخانه کرخه

دو رودخانه «زال» و «سیمره» در حاشیه اندیمشک به هم می‌رسند و کرخه از این جاست که جان می‌گیرد؛ از دل دریاچه‌ای وسیع که پشت سد کرخه جمع آمده است.

سد کرخه، یکی از بزرگ‌ترین سدهای خاکی دنیا و بزرگ‌ترین سد خاکی در خاورمیانه است. کرخه با تاجی به طول بیش از 3 هزار متر و ارتفاع ۱۲۷ متر بزرگ‌ترین سد تاریخ ایران هم هست و از همین‌جاست که می‌شود فهمید، کرخه تاریخ و جغرافیای ایران‌زمین را در هم تنیده است.

شوش؛ 7هزار سال تمدن

رودخانه کرخه از شمال به سوی جنوب جریان دارد و در نخستین قدم به «شوش» می‌رسد.

شوش یکی از قدیمی‌ترین سکونتگاه‌های شناخته‌شده جهان است، این شهر احتمالاً سال ۴۰۰۰ پیش از میلاد پایه‌گذاری شده است، با وجود اینکه قدیمی‌ترین آثار یک دهکده مسکونی در منطقه شوش مربوط به ۷هزار سال پیش از میلاد هستند. برپایه اسناد باستانی، شوش از مهم‌ترین و باشکوه‌ترین شهرهای باستانی ایران و جهان بوده‌است و فعالیت‌های باستان‌شناسی در آن ادامه دارد.

گذر از تاریخ به جغرافیا/ سفری بر روی رودخانه کرخه

در حدود 2 هزار و 700 سال پیش از میلاد، پادشاهی تمدن ایلام به پایتختی شوش تشکیل شد. شوش در دوره ایلامی‌ها هزاران سال مرکز این تمدن مهم و در دوره هخامنشیان شوش پایتخت سیاسی این امپراتوری پهناور بوده‌است. پس از آن نیز متأثر از رویدادهای تاریخی دستخوش تحولات بوده و پس از حمله اسکندر به‌تدریج مرکزیت خود را از دست داد. در دوره ساسانیان، شوش به‌همراه شوشتر و جندی‌شاپور به عنوان مراکز اقتصادی تولید و صادرات ابریشم به اقصی نقاط جهان مطرح بودند. شوش در سال ۱۷ قمری به تصرف مسلمانان درآمد. در دوره اسلامی نیز مدت‌ها از شهرهای پرجمعیت و پررونق بود. هنگامی که مرکز خوزستان به اهواز منتقل شد، شوش اهمیت خود را از دست داد. شوش در دوره هخامنشیان شکوه گذشته خویش را بازیافت و چهارراه شرق و غرب شد. با توجه به اهمیت و موقعیت جغرافیایی و سیاسی خاص شوش بود که راه‌های بسیاری و به‌ویژه راه بزرگ موسوم به «راه شاهی» ارتباط این شهر را به نقاط گوناگون جهان برقرار کرد.

راه شاهی که در دوره هخامنشیان و به دستور داریوش بزرگ ساخته شد. شهر شوش، پایتخت سیاسی دولت هخامنشیان را به پاسارگاد، تخت جمشید و دیگر شهرهای امپراتوری، از جمله شهر «سارد» پایتخت کشور «لیدی» پیوند می‌داد. می‌توان گفت اداره سرزمین پهناور ایران و حفظ امنیت آن و انتقال سریع یگان‌های نظامی و گسترش بازرگانی و ترابری و تسهیل در امر مسافرت از مهم‌ترین عوامل ساخت و گسترش شبکه راه‌ها در این دوره بوده‌است.

از سوی دیگر ایجاد راه‌ها و برقراری امنیت و تسهیل و بازرگانی، خود موجب پیوند و آشنایی ملت‌های گوناگون شده که این امر به انتقال فرهنگ‌ها کمک فراوان کرده است. با این همه، این راه‌ها همیشه پیام‌آور صلح نبودند.

به گواه کتاب‌های مستند تاریخی، در لشکرکشی اعراب به هنگام فتح شهر شوش بیش از ۳۰ هزار نفر کشته شدند و تعداد ۲۰ هزار گاو، اسب، زن و دختر به غنیمت برده شد. رونق شوش از این مقطع در تاریخ، رو به افول نهاد. با این همه آثار فراوانی از آن پیشینه غنی به روزگاران معاصر رسیده بود.

به گواه نگاشته‌های تاریخ معاصر ایران باستان‌شناسان فرانسوی هم حجم عظیمی از آثار باستانی شوش را از ایران خارج کردند و برای این منظور از راه‌آهن و تعداد زیادی کشتی و کار شبانه‌روزی هزاران برده و کارگران ایرانی استفاده می‌کردند. آثار به‌جامانده از شهر شوش، حتی پس از حمله اسکندر و لشکرکشی اعراب به حدی بوده که در تمام سفرنامه‌های مربوط به آن منطقه موجب بهت و شگفتی بوده و مطالب زیادی درباره آن نوشته شده‌است، درحالی‌که غارت فرانسوی‌ها به حدی بوده که امروزه چیز زیادی از آثار قابل رؤیت شوش به‌جز آثار مدفون در زیر خاک باقی نمانده‌است و این در حالی است که تقریباً موزه‌ای در گوشه‌ای از جهان نیست که آثار متعددی از شوش در آن نباشد و این نشان‌دهنده ابعاد وسیع غارتگری آثار شوش باستان در چند دهه است.

کاخ آپادانا و زیگورات چغازنبیل از معدود آثار کهن به جا مانده در شوش هستند.

گذر از تاریخ به جغرافیا/ سفری بر روی رودخانه کرخه

کاخ آپادانای شوش کاخ زمستانی شاهان هخامنشی و کاخ اصلی داریوش بزرگ بوده‌است. این کاخ به دستور داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی در حدود سال‌های ۵۱۵-۵۲۱ پیش از میلاد در شوش روی آثار و بقایای عیلامی بنا نهاد شد. دیوارهای کاخ از خشت و ستون‌های آن از جنس سنگ است. این کاخ در حفاری‌های بین سال‌های ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۴ از زیر خاک بیرون آورده‌شد. زیگورات چُغازنبیل هم در حدود 40‌کیلومتری ویرانه‌های کاخ آپادانای شوش قرار دارد.

این شهر باستانی شهریورماه ۱۳۱۰ با شماره ثبت ۵۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.

پارک ملی کرخه؛ زیستگاه شیر ایرانی

کرخه پس از گذر از کنار آثار شوش باستان تا منطقه «عبدالخان» ادامه می‌یابد و در حاشیه خود، «پارک ملی کرخه» را تشکیل می‌دهد.

جنگل‌های جلگه خوزستان که روزگاری تمامی دشت خوزستان را در بر می‌گرفته حالا محدود به حاشیه رودهای کرخه و دز شده است. جنگل‌ها و بیشه‌زارهای کرخه به صورت نوارهای باریک در دو سمت رود کرخه امتداد دارد و تنها زیستگاه باقیمانده گوزن زرد ایرانی است. این منطقه پس از یافتن آخرین بازمانده‌های گوزن زرد ایرانی در دهه ۱۳۳۰ ابتدا به عنوان پارک وحش و سپس به عنوان پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظت شده تبدیل شد و سپس در سال ۱۳۸۹ بخشی از آن، به عنوان« پارک ملی» ارتقا یافت.

حالا پارک ملی کرخه در ۵ کیلومتری غرب جاده ترانزیتی اندیمشک - اهواز در حوزه شهرستان شوش قرار گرفته‌است.

گذر از تاریخ به جغرافیا/ سفری بر روی رودخانه کرخه

این منطقه به عنوان یک میراث طبیعی ملی با تنوع بسیار بالای گونه‌های جانوری و گیاهی برخوردار است.

بخش شمالی پارک ملی، از روستای «شیخ عزیز» که حالا به عنوان شهر «فتح‌المبین» شناخته می‌شود، آغاز شده و در ضلع غربی رود کرخه و شمال قلعه نصیر در ضلع شرقی رود کرخه به سمت روستای «زعن» در جنوب منطقه، ادامه می‌یابد.

بخش جنوبی و پهناورتر پارک ملی کرخه، از «قدمگاه شچاخ» در حوالی روستای «احمدمولا» در ضلع شرقی رود، و روستای «ترویج» در ضلع غربی رود کرخه شروع شده و ضمن دربرگرفتن جنگل‌های دو طرف رودخانه، تا روستای «سن بهادل» در ضلع شرقی و روستای «عجم» در ضلع غربی رود ادامه می‌یابد. این دو روستا، در منطقه عبدالخان قرار دارند که بخش انتهایی پارک ملی کرخه است.

جنگل‌های انبوه و متراکم پارک ملی کرخه، حالا مأمنی برای گوزن زرد ایرانی است. پرندگان این منطقه هم شامل اردک مرمری، لیکو تالابی، قرقی، انواع پرندگان شکاری، دراج، بلبل خرما، اگرت بزرگ و کوچک، حواصیل شب، حواصیل زرد، میوه خور، انواع گنجشک است.

تا دهه ۳۰ شمسی دسته‌های سه تا پنج تایی شیر ایرانی هم در این منطقه زندگی می‌کرده‌اند.

کوشک حمیدیه؛ یادگار شیخ خزعل

از منطقه عبدالخان، کرخه به سوی باختر تغییر مسیر می‌دهد، از حاشیه منطقه حفاظت شده «میش‌داغ» می‎‌گذرد و راهش را به سوی «حمیدیه» پیش می‌گیرد.

حمیدیه شهری است نه چندان بزرگ در حاشیه کرخه و نزدیک اهواز. زمین‌های حمیدیه خوزستان به دلیل بهره‌مند بودن از خاکی حاصلخیز و هوای معتدل برای کشت سبزی بسیار مناسب است. دامداران  در این منطقه عمدتاً گاومیش پرورش می‌دهند. 

«کوشک حمیدیه» مشهورترین اثر تاریخی شهرستان حمیدیه در غرب اهواز و ساحل رودخانه کرخه است.

گذر از تاریخ به جغرافیا/ سفری بر روی رودخانه کرخه

این قصر مربوط به «عبدالحمید» پسر «شیخ خزعل» بوده و قدمتش به اواخر دوره قاجار-اوایل دوره پهلوی می‌رسد. این عمارت دارای چند قسمت از جمله بنای مرکزی و زیرزمین، شبستان(شوادون) و تونل‌های دسترسی، تأسیسات آبرسانی، بنای جنوب شرقی و برج دیده‌بانی است که برخی تأسیسات و باغ اطراف قصر از بین رفته‌اند. طاق زیرزمین این کوشک در حاشیه رودخانه کرخه قرار دارد. این قصر تاریخی به صورت مختصر مرمت شده‌است.

کاخ حمیدیه محل حکمرانی شیخ حمید کعبی در مرکز شهر حمیدیه یکی از نمونه‌های کم‌نظیر کاخ‌های دوره قاجاریه در خوزستان است. مساحت این کاخ حدود ۶ هکتار و دارای چهار ساختمان و عمارت است و بقیه آن را باغ تشکیل داده‌است. کوشک حمیدیه در مسیر صدها هزار نفر گردشگری قرار دارد که هر ساله در قالب کاروان راهیان نور به سمت مناطق عملیاتی واقع در جنوب غربی استان خوزستان می‌روند.

کوشک حمیدیه که به شماره ۳۹۸۰ در سال ۱۳۸۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده‌، حالا به عنوان انبار کالا استفاده می‌شود.

سوسنگرد؛ حماسه خونین آزادی

کرخه راه پر پیچ و خمش را، گویی نه بر صفحه جغرافیا که در دل تاریخ، پیش می‌گیرد و پیش می‌آید. از روزگاران کهن در شوش می‌گذرد و به روزگاران متأخر در حمیدیه می‌رسد و از آن جا می‌آید و می‌آید تا به «سوسنگرد» برسد؛ جغرافیایی که صفحه‌ای درخشان در تاریخ معاصر در کوچه پس‌کوچه‌های آن رقم خورده است.

٢٤ آبان 1359، در نخستین هفته‌های آغاز دفاع مقدس، لشکر ٩ زرهی عراق شهر سوسنگرد را از شرق، جنوب و غرب به محاصره درآورد. ٣١٠ رزمنده ایرانی در شهر مشغول مقاومت بودند؛ جنگی رودررو با ادوات و تجهیزات عراقی؛ نفر، با نفربر و تانک و زره‌پوش.

«سردار حسین علایی»، از فرماندهان جنگ در کتاب «روند جنگ ایران و عراق»، درباره محاصره سوسنگرد نوشته است: «اگرچه ارتش عراق در تصرف سوسنگرد شکست خورد، ولی نمی‌توانست از اشغال این شهر صرف‌نظر کند؛ بنابراین بار دیگر واحدهایی از لشکر ٩ زرهی، خود را مأمور کرد تا در ٢٣/٨/١٣٥٩ از شمال رودخانه کرخه‌کور، پیشروی خود به‌سوی جاده حمیدیه- سوسنگرد را آغاز کنند. این نیروها در ٢٤ آبان ١٣٥٩ شهر سوسنگرد را از شرق، جنوب و غرب به محاصره درآوردند. در آن هنگام حدود ٣١٠ رزمنده سپاه و بسیج در شهر مقاومت می‌کردند. در این نبردهای خیابانی مدافعان شهر بارها با تانک‌ها و زره‌پوش‌های عراقی رودررو جنگیدند و حماسه‌های بسیاری آفریدند. تعدادی از رزمندگان تبریزی نیز جزو مدافعان سوسنگرد بودند.

نیروهای عراقی در ٢٥ آبان ١٣٥٩، به‌منظور اشغال دوباره سوسنگرد به این شهر حمله کردند. در پی دستور امام خمینی(ره) که «تا فردا باید سوسنگرد آزاد شود» و با پیگیری‌هایی که شد، یک گروه رزمی به استعداد چند اسکورپین و تعدادی نفربر در بامداد روز ٢٦ آبان از سمت تپه‌های «فولی‌آباد» اهواز به‌کمک محاصره‌شدگان شتافتند. نیروهای گروه جنگ‌های نامنظم دکتر چمران هم که حدود ٢٠ نفر بودند، به فرماندهی شخص دکتر چمران، به کمک آمدند. حمله از بیرون و مقاومت از درون شهر مؤثر واقع شد».

گذر از تاریخ به جغرافیا/ سفری بر روی رودخانه کرخه

گزارش مرکز اسناد دفاع مقدس به نقل از شهید تجلایی در آخرین روز حضور در سوسنگرد و قبل از اعزام به تهران برای معالجه، درباره شکست حصر سوسنگرد آورده است: «به من خبر دادند نیروهای کمکی در نزدیکی شهر هستند؛ ولی ما باور نمی‌کردیم تا اینکه نزدیکی‌های ظهر به‌ اتفاق برادران به‌طرف جاده رفتیم. در این موقع نیروهای سپاه را که در جاده پیش می‌آمدند، دیدیم. این لحظه گفتنی نیست که از خوشحالی همه... دعا می‌کردند و شکر خدا را به‌جای می‌آوردند، همدیگر را در آغوش می‌کشیدند و گریه می‌کردند؛ البته گریه خوشحالی. هوانیروز و توپخانه ارتش و سپاه پاسداران تانک‌های دشمن را در محور کرخه‌کور منهدم کرده بودند. آسمان را دود و آتش گرفته بود. شروع به پاک‌سازی شهر کردیم و نیروهای پراکنده بعثی را کشته یا دستگیر کردیم. در این روز من از قسمت پا تیر خوردم. اگر در این لحظه این تیر به جمجمه‌ام هم می‌خورد، ناراحت نبودم؛ چون با خیال راحت شهید می‌شدم؛ زیرا دیگر سوسنگرد آزاد شده بود...»

لب‌های تشنه هورالعظیم

26 آبان امسال که برسد، 42 سال از حماسه آزادسازی یا شکست محاصره سوسنگرد گذشت. حالا سوسنگرد، شهری است آرام بر ساحل کرخه؛ نزدیک تالاب‌هایی که اگر آب کرخه از بالادست بیاید، آبی دارند و الا که تن می‌سپارند به خشکی؛ خشکی فراگیری که حتی لب‌های «هورالعظیم» را هم خشکانده است.

کرخه در مسیر پر پیچ و خمش، پس از طی مسافتی نزدیک به ۷۵۵ کیلومتر، به تالاب هورالعظیم در مرز ایران و عراق می‌ریزد؛ تا اگر آبی داشته باشد نیزارهای تشنه هور را قدری از تشنگی دور کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.