۲۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۴
کد خبر: 924606

معلوم نیست نظام آموزشی آدم‌ها مشکل دارد یا مشکل در خود آدمیزاد است که بچه‌هایش چه باهوش و چه کم‌هوش در دوران کودکی اغلب از ازل تا امروز از درس و مدرسه فراری بوده‌اند؟

پیچاندن مدرسه به سبک قجری

زهرا خانم تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه که استثنائاً از زنان تحصیلکرده و اهل قلم دربار بود کتابچه خاطراتی خواندنی دارد. یک مورد از خاطرات این علیامخدره را درباره دودر کردن درس و مشق بخوانید:

«در سن هفت سالگی به امر حضرت سلطان مرا به مکتبخانه گذاشته، معلم و للۀ و خواجه برای من معین شد... مرا به مکتبخانه برده، خلعت‌ها داده و جشن‌ها گرفتند. لیکن من خیلی محزون و ملول بودم که آزادی بازی از من سلب و از اسباب‌بازی قشنگ و عروسک‌های ملوس خود جدا شده‌ام. اغلب روزها با معلم و للۀ خود قهر بودم و به هیچ علاجی درس نمی‌خواندم. مجبوراً دخترهای همبازی را کتک می‌زدند لیکن اثری در وجود من نداشت! خیلی لجوج و خودسر بودم و هیچ به تشرها اعتنا نمی‌کردم... خود را عقل کل و مالک‌الرقاب می‌دانستم، زیرا از وقتی که عقلم می‌رسید و می‌فهمیدم جز تعظیم و تکریم و تواضع چیزی ندیده و هرچه خواسته بودم برایم موجود بود...
همیشه آرزو می‌کردم [معلم] یا ناخوش شود یا بمیرد تا من چند روزی آزاد بوده بازی و شیطنت نمایم. از قضا این معلم جوان و خوش‌بنیه بود و هیچ‌وقت ناخوش نمی‌شد. تا اینکه یک روز به غلام‌بچه‌های همبازی خود گفتم اگر شما کاری بکنید که معلم ما چند روزی بستری و ناخوش بشود، من به شما از اسباب‌بازی‌های خود یک قسمت عمده خواهم داد... از قضا در شنبه که ما به مکتبخانه رفتیم، یکی از غلام‌بچه‌ها که عباس‌خان نام داشت باروت زیادی گرفته در زیر معلم تا درِ اتاق را فتیله گذاشت؛ وقتی خواستیم برای ناهار مرخص شویم، سر فتیله را آتش می‌زند. معلم بیچاره از همه جا بی‌اطلاع، دوباره روی تشک خود می‌نشیند که ناگاه باروت آتش گرفته، تمام لباس و از کمر به بعد معلم بیچاره می‌سوزد.
عصر را تعطیل و ما تقریباً یک هفته از درس خواندن آزاد بودیم. ولی بعد فهمیدند که این کار را به امر من کرده‌اند. تقریباً چهار چوب کف دست من زدند و به واسطه همان چوب‌ها دیگر مرتکب بی‌احترامی نسبت به معلم خود نشدم و چون تا آن زمان کتک نخورده بودم، به واسطه آن چوب‌ها تا یک هفته ناخوش و بستری بودم».
منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.