۳۰ آذر ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۷
کد خبر: 948073

همزمان با هفته پژوهش مطرح شد:

تولید علم، ضرورت‎ احیای تمدن اسلامی

حجت‌الاسلام دکتر حسن رضایی مهر، پژوهشگر و محقق سیره اهل بیت(ع)

ضرورت ارتقای علمی جوامع اسلامی در جهان کنونی، امری غیر قابل انکار است. ایجاد زمینه‎های تبادل علمی با سایر جوامع به منظور بهره‎برداری بجا از دست‎آوردهای آنها و نیز ترویج آرا و اندیشه‎های علمی خویش در محافل علمی جهان، یکی از گزینه‎های ضرورت بخشی به جنبش نرم‎افزاری و تولید اندیشه است.

تولید علم، ضرورت‎ احیای تمدن اسلامی

رکود علمی حاکم بر جوامع اسلامی که پس از دوران شکوفایی تمدن اسلامی اتفاق افتاد،‌زمینه را برای پیشرفت و استفاده جوامع غربی از پتانسیل‎های علمی مسلمین فراهم آورد، به گونه‎ای که بلافاصله پس ازا ین رکود، شاهد بالا گرفتن پیشرفتهای علمی در غرب بودیم از این روی بی‎جا نیست اگر بگوییم رکود مسلمین در جوزه‎های علمی، یکی از علل عمده تسلط جوامع غربی بر آنها بود.

بدیهی است نجات از این وضعیت به گونه‎ای که ملل اسلامی بتوانند در پیشرفت جهان علم و اندیشه، دخیل بوده و نقش بسزا داشته باشند و بلکه بسان دوران شکوفایی تمدن اسلامی، دیگران را سفره‎نشین علم خویش کنند، در گرو بها دادن به علم و اندیشه در حوزه‎های مختلف آن و در یک کلام تحقق یک نهضت و خیزش عمومی در راستای تولید علم است. جنبش نرم‎افزاری و نهضت تولید علم که این روزها، توجه اهل نظر را به خود جلب کرده است، طرحی است در همین راستا، یعنی ارتقا و بالندگی علمی جوامع اسلامی خصوصاً ایران در صحنه‎های بین‎المللی.

نوشتار حاضر نگاهی است اجمالی به ضرورت تحول علمی در جامعه اسلامی، امکانات و راهکارهای کارآمدی این تحول و نیز بررسی آسیب‎هایی که می‎تواند تحقق جنبش نرم‎افزاری را تحت الشعاع قرار دهد.

مراد از نهضت علمی و جنبش نرمافزاری

نرم‎افزار اصطلاحی است که به نوع اطلاعات و داده‎ها، اطلاق می‎شود. البته این داده‎ها می‎تواند در قالب‎های مختلف نوشتاری، تصویری و گفتاری ارایه گردد. بر این اساس نهضت نرم‎افزاری را می‎توان جنبش و خیزشی همگانی در عرصه تولیدات نرم‎افزاری و زایش اندیشه‎ها دانست و البته نباید فراموش کرد که تعابیری از قبیل نهضت و جنبش به یک سری حرکت‎هایی گفته می‎شود که حالت جمعی داشته و منشأ آنها فرد نباشد بلکه تحقق آن ناشی از اراده و عقل جمعی باشد بنابراین می‎توان گفت اقدامات فردگرایانه در تولید علم، هر چند حرکت علمی هستند اما جنبش علمی به آنها اطلاق نمی‎گردد، البته منشأ نظری یک نهضت علمی می‎تواند فردگرایانه باشد یعنی بیان اصول و ساختارها و راهکارها می‎تواند از ناحیة فرد تأمین گردد اما تحقق آن در هر صورت متوقف بر یک حرکت عمومی است. پس می‎توان گفت نهضت نرم‎افزاری یک حرکت جمعی به سوی تولید علم و اندیشه است. با توجه به آنچه گذشت در می‎یابیم که نسبت بین حرکت و جنبش، عموم و خصوص مطلق است زیرا هر حرکتی جنبش به معنای خیزش عمومی نیست اما هر جنبشی بالضرورة حرکت است.

تحول نرمافزاری

یکی از مؤلفه‎های جنبش نرم‎افزاری تحول علمی است. از این رهگذر است که توجه به معنا و مفهوم تحول نرم‎افزاری و نیز بررسی اینکه متعلق تحول در این بحث چه چیزهایی می‎تواند باشد، امری لازم به نظر می‎رسد و در این خصوص باید گفت که:

تحول در عرصه نرم‎افزاری و تولید علم را می‎توان نگاه دوباره و جدیدتر به مبانی، ساختارها، روش‎ها، مقدمات، مؤلفه‎ها و برداشت مفهومی از مفاهیم علمی دانست. بدیهی است در نگاه دوباره و بازخوانی روش‎های متداول در عرصه علم و اندیشه، به ناکارآمدی روشی در خصوص موضوعی، یقین حاصل شود و به بررسی علل و عوامل ناکارآمدی آن پرداخته شود و چه بسا در این نگاه دوباره ساختارها مورد نقد و انتقاد قرار گیرد و در اثبات و ثبوت مؤلفه‎ها و یا مبانی بحث، تغییر دیدگاه ایجاد شود به هر حال تحول نرم‎افزاری، تحول در راستای اینگونه امور است. بدیهی است اینگونه بازخوانی‎ها می‎تواند مفید نتایج و نوآوری‎های مهمی در عرصه تولید علم گردد. مثلاً در مباحث کلامی و در بحث توحید عمدتاً از اثبات وجود خدا و سپس صفات او در جهت اثبات توحید، استدلال می‎شود ولی اگر در اثبات وجود خدا، وجود و ماهیت انسان را مورد مطالعه قرار داده و از طریق انسان شناسی به اثبات وجود خدا بپردازیم (البته اگر قائل نباشیم که تاکنون از این طریق به اثبات وجود خدا پرداخته شده است) می‎توان گفت به نوعی نوآوری در ساختار و روش اثبات وجود خدا دست یافته‎ایم. در هر صورت تأمل در روش‎های متداول تحقیق در حوزه علم و اندیشه، امری مهم است. گاهی ممکن است برای اثبات مدعای خویش، از روشی خاص استفاده کنیم هر چند معتقد به سلامت و درستی آن هم نباشیم اما از این رهگذر که چنین روشی مورد تأیید طرف مقابل است، در مقام اسکات خصم می‎توانیم از آن بهره‎برداری کنیم یعنی در روش گفتمان، نوآوری داشته باشیم به عنوان مثال هرمنوتیک فلسفی غرب، روشی خاص در حوزه معرفت‎شناسی است که جز به نسبیت معرفتی نمی‎انجامد، اما استفاده از آن با هدف اسکات خصم، امری صحیح است هر چند معتقد به آن نباشیم.

نکته قابل توجه  در خصوص تحول علمی آن است که تحول در ناحیة علم لزوماً به معنای تغییر در اصول قطعی و ثابتی که به مرتبه قطعیت عقلانی رسیده است و یا نسبت به اصولی که در متون دینی به عنوان اصول ثابت،‌مطرح است، نیست و همچنین تحول در احکام عقلی چه عملی و چه نظری آن، مورد ندارد زیرا تحول در حکم عقلی مثلاً‌ استحاله اجتماع نقیضین، به معنی اثبات ضد آن که امکان اجتماع تقیضین است، می‎باشد و روشن است چنین تحولی نه تنها علمی نیست بلکه صبغه عقلانی هم ندارد.

ضرورت تحول علمی و تولید اندیشه

همه می‎دانیم که شکوفایی تمدن اسلامی تا قرن پنجم زبانزد جهانیان بود، تمدنی جامع در همة عرصه‎های فرهنگی و علمی که به اعتراف دانشمندان غربی، هر چه اروپا دارد از فرهنگ و تمدن غنی اسلامی بوده است «واشنگتن ارومتینگ» می‎گوید: کاخ تمدن ما را دست‎های توانای با علم و فن مسلمین بنا نمود و ملل اروپایی و مسیحی هر کجا هستند، مدیون مسلمین می‎باشند. 

اما این دوره شکوفایی متأسفانه دیری نپایید و کم‎کم به افول گرایید و غرب که سفره‎نشین تمدن اسلامی بود، بر شرق اسلامی پیشی گرفت که بررسی علل و عوامل این افول و ارایه راهکارهای مناسب جهت جبران این عقب‎افتادگی، می‎تواند از مقدمات شکل گیری دوباره آن تمدن عظیم اسلامی باشد.

نکته قابل تأمل در اینجا آن است که چه چیزی تحول علمی و نهضت نرم‎افزاری را برای ما ضروری می‎سازد؟ که در بررسی این پرسش و ارایه پاسخ نسبت به آن، باید گفت که تحقق تحول علمی برای جوامع اسلامی خصوصاً جامعه دینی ایران از جهاتی به شرح ذیل ضرورت دارد.

1. جهانی شدن اسلام که هدف عالیه حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمة هدی ـ علیهم السلام ـ است، متوقف بر اموری است. یکی از مهمترین آنها، آن است که جوامع اسلامی بتوانند در حوزه‎های مختلف علمی از غرب سبقت گرفته و در علوم مختلف، صاحب رأی و نظر نوین گردند. بدیهی است یکی از نتایج عمده این توسعه علمی در سطح بین‎المللی، جهانی شدن اسلام است. زمانی مسلمین می‎توانند در محافل علمی جهان خود را نشان دهند و توجه جهان غرب را به خود جلب کنند که از یک نشاط علمی به روز و کارآمد برخوردار باشند و نیازمندی جهان غرب به علم و فکر مسلمین احساس گردد. آنجاست که اسلام می‎تواند به عنوان دین جامع و پیشرو در تمام شؤونات بشری، خود را جاودانه به دنیا معرفی کند و شاهد قدرت واقعی خود در جذب انسان‎ها به سوی خود، باشد در غیر اینصورت در، بر پاشنه سابق (یعنی دوران رکود تمدن اسلامی) خواهد چرخید.

2. فرهنگ مدرن غرب بر بنیادهای اومانیستی و سکولاری مبتنی بوده و به دنبال ساختن تمدنی با همان صبغه و نگاه خاص خویش است. بدیهی است جهانی سازی این فرهنگ و تمدن که الآن غرب در پی آن است، و لازمه‎اش ورود به جامعه دینی ما نیز هست، چه بسا هویت دینی و فرهنگی ما را تحت الشعاع قرار داده و باعث جذب نخبگان به سوی این فرهنگ شود. قهراً‌ نتیجه چنین بحران هویتی که متوجه جامعه ما می‎شود از دو حال خارج نیست یا موجب استحاله نخبگان در این فرهنگ وارداتی است و یا گرفتار آمدن آنها در دام تردید و انزوا نسبت به فرهنگ دینی و ملی خود است. از این رهگذر است که ارتقاء کیفی علم و اندیشه و غنی سازی فرهنگ و تمدن اسلامی جهت صیانت مسلمین از انفعال‎پذیری  نسبت به فرهنگ و تمدن غرب، در قالب نهضت تولید علم که منتهی به احیاء تمدن فراگیر اسلامی باشد، امری ضروری خواهد بود. سوای آنکه نقش جنبش نرم‎افزاری در تولید علم و خاتمه دادن به رکود علمی را نباید مورد غفلت قرار گیرد بدیهی است هرگاه یک خیزش عمومی در راستای توسعه علمی و فرهنگی به وقوع بپیوندند و در سایة آن اندیشمندان و نخبگان به جای پرداختن به شرح و بسط مطالب وارداتی و تقلید از آنها به تولید علم و نظریة جدید بیندیشند و از ساحت گزاره‎ها به ساحت نظریه‎پردازی و تولید گزاره پیش بروند، شاهد انقلابی عظیم در حوزه‎های مختلف علمی خواهیم بود.

شرایط و معدّات نهضت تولید علم

ایجاد شرایط لازم برای تحقق هر امری، نکته‎ای عقلانی و غیر قابل انکار است در خصوص جنبش نرم‎افزاری نیز همین مسئله جاری است. یعنی وقتی پیدایش کوچکترین امری، متوقف بر وجود مقتضیات و عدم موانع است، تولید علم در سطحی وسیع که منتهی به تمدن سازی بشود، به طریق اولی مستلزم وجود شرایط و لوازم تحقق آن است. اینک برخی از این شرایط مورد اشاره قرار می‎گیرد.

الف) ایمان و اعتقاد به ضرورت تولید علم: یکی از لوازم مهم برای تحقق نهضت علمی، اعتقاد به ضرورت چنین نهضت و خیزش علمی است چرا که اگر ضرورت نیاز به جنبش نرم‎افزاری از یک باور اساسی نشأت نگیرد، نمی‎توان شاهد کمترین حرکتی در راستای تولید علم بود. چرا که در این صورت علم و اندیشه در هر سطحی که وجود دارد، امری کافی تلقی می‎گردد و در این صورت است که جنبش علمی امری ممتنع خواهد بود. و به همین دلیل است که ما باید اول به این نیاز برسیم و به این باور دست پیدا کنیم که انقلاب علمی در جامعة دینی امری ضروری و لازم است.

ب) سعه قلمرو طرح آراء و اندیشه‎ها: آنچه مسلم است آن است که خیزش عمومی نرم‎افزاری در ساحت تضارب آراء میسور است اگر یک حرکت عمومی و مشارکت جمعی از سوی اهل نظر، پشتوانه نهضت نرم‎افزاری نباشد، تحقق چنین مطلوبی مشکل و بلکه ممتنع خواهد بود. اگر در زمینه‎های مختلف علمی از اصحاب علم و اندیشه مشارکتی در تحقیقات و ارایه تنایج و نظرات احساس نشود، باز شاهد رکود علمی خواهیم بود، هر چند تحقیقات انفرادی خود نتایجی را به دنبال دارد اما چه بسا منسجم نباشد. از این روی تضارب آراء در تحقق جنبش تولید علم،‌امری لازم است اما لازم‎تر از آن، ایجاد فرصت مناسب برای بیان نظریات و اندیشه‎های تولیدی است. وجود آزادی‎های مطلوب در این راستا و استقبال از نظریات و نوآوری‎های علمی یکی از علل معده و مهمه جنبش نرم‎افزاری است.

ج) استقبال از نقد اندیشه و تقویت قوه انتقادپذیری نخبگان، یکی دیگر از شرایط لازمه برای تولید علم است و هر چند در پیمودن طریق علم، اتکا به قواعد منطقی و عقلانی و نیز اصول موضوعه در هر حوزه علمی، مورد تأکید است و از همین رهگذر است که یک نظریه از حیث ارزیابی به درجه مطلوبی از بیان واقع و پذیرش عمومی می‎رسد، اما در عین حال تقویت روحیه انتقادپذیری و تحمل نظر مخالف امری مقبول و بلکه لازم به نظر می‎رسد. بدیهی است برخورداری از قوه انتقاد و نقدپذیری بدین معنا نیست که بدون ارایه دلیل متقن از جانب منتقد، نظریه پرداز از نظریه علمی خویش دست بردارد. چنانکه اصرار بر یک نظریه علمی که از سوی صاحب آن ارایه می‎گردد تا زمانی که با دلیل متقن به اثبات نرسیده و شواهدی از موفقیت را در مرحلة آزمون‎پذیری در نیافته باشد، نیز امری ناصواب است. آنچه مهم می‎نماید آن است که، در طرح یک نظریه، راه نقد و انتقاد نسبت به معنا و محتوای آن باز باشد و صاحب نظریه از انتقادهای موجه و مدلل در جهت تکامل و ارتقای کیفی نظریه علمی خویش استقبال نماید. روشن است که در چنین صورتی می‎توان شاهد تحقق یکی از مؤلفه‎های نهضت تولید علم بود.

د) عمومی بودن حرکت در تولید علم: از جمله شرایط کیفی نهضت نرم‎افزاری، مشارکت عمومی نخبگان در عرصه نوآوری علمی است. چنانکه گذشت اصطلاح جنبش بر آن سری حرکتهایی اطلاق می‎شود که جنبه عمومی و همگانی داشته باشد و چنانچه حرکت مورد نظر ، حرکت علمی باشد، مشارکت عموم اهل علم در آن لازم است. و خلاصه جنبش در هر حوزه‎ای که بخواهد انجام گیرد، مشارکت عمومی اهل علم در همان حوزة مورد نظر، لازم است. از این روی در تحقق نهضت تولید علم نیز لازم است همة نجبگان علمی پیش آمده و هر کس در رشته تخصصی و مورد تحقیق خویش به تحقیق و تولید اندیشه پردازد.

نکتة دیگری که ذکر آن در اینجا خالی از لطف نیست آن است که بر مراکز تولید علم نیز لازم است که همه حوزه‎ها و عرصه‎های علمی را مورد توجه قرار دهند یعنی با توجه به تناسب مطالعات مورد نظر در آن مراکز، هم در عرصه علوم تجربی و طبیعی و هم علوم انسانی و دینی به مطالعه بپردازند زیرا بناست نهضت تولید علم، تولید علم و فرهنگ کرده و پس از آن تمدن‎سازی نماید. از این روی تحقیق در زمینه‎های مختلف علم در بحث جنبش نرم‎افزاری امری لازم به نظر می‎رسد.

چالشهای فراروی نهضت تولید علم

هر چند حرکت در جهت تولید علم و ایجاد زمینة نهضت علمی، امری لازم و ضرورت جامعة ما به شمار می‎آید، اما در این مجال توجه به نکته‎ای ضروری است و آن اینکه برای هر حرکت و انقلابی به اعتبار مبدأ و مسیر آن دو مرحله قابل تصور است:

1. به نهال نشستن و تحقق آن با مؤلفه‎ها و مشخصه‎هایی که مبین ماهیت آن است و به تعبیری، اصول و آرمان‎هایی که چنین حرکتی را ساختارسازی کرده است.

2. حفظ آن حرکت با تحفظ بر ارکان‎ و آرمان‎ها و عدم عدول از اهداف و غایات. ـ قهراً چنین گزینه‎ای هر چند از حیث وجودی در طول گزینة اول قرار دارد، اما از جهت اهمیت، می‎تواند مسبوق بر آن باشد چرا که در این مرحله، معضلات و آسیب‎هایی بدنة این حرکت و استمرار آن را تهدید می‎کند که در مرحلة اول با چنین چالش‎هایی مواجه نیستیم و بدیهی است که وجود همین چالش‎ها و پذیرش آنهاست که منتهی به توقف و انسداد یک حرکت می‎گردد. از این روی آسیب‎شناسی هر حرکتی و اعمال راهکارهای مناسب جهت مقابله با آنها، عنصر اساسی در تداوم و بقاء آن است و از آنجا که نهضت تولید علم نیز، سوای ماهیت و تحقق آن،‌ از این آسیب‎ها در امان نیست، بررسی چالش‎های فراروی آن، جهت اعمال راهکارهای مناسب در برخورد با آنها، امری لازم است که اینک به بیان برخی از این آسیب‎هایی که می‎تواند این حرکت علمی را تهدید نماید، اشاره می‎شود.

1. یکی از آسیب‎هایی که می‎تواند نهضت تولید علم را متزلزل کند سطحی‎نگری در تحقیقات است. اتکا به مطالب سطحی و تکراری دیگران که صورت کلیشه‎ای به خود گرفته قطعاً نمی‎تواند ره‎آورد نوینی در تحقیقات علمی باشد گفته‎های دیگران را که خودشان گفته‎اند، نیازی به اعاده و استفاده کلیشه‎ای از آنها نیست. البته این بدین معنا نیست که نظریه‎های گفته شده را باید به دور انداخت و نسبت به آنها توجه و اهتمام نداشت بلکه مراد آن است که این نظریات آخر علم و پژوهش قلمداد نگردد. بدیهی است در پاره‎ای از موارد، بیان نظریات دیگران به منظور استفاده و یا نقد و بررسی، امری مطلوب و معقول است و نیز گاهی ذکر نظریه‎ای از آن جهت که صاحب آن نظریه از موقعیت علمی والایی برخوردار است، به منظور بهره‎برداری استنادی از آن، مورد توجه قرار می‎گیرد و مسلم است چنین اموری غیر از سطحی‎نگری در تحقیقات و عدم نوآوری علمی است. آنچه مانع تولید علم است اتکاء مطلق برآورده‎های دیگران است به گونه‎ای راه پژوهش برای دیگران منسد  گردد. بدیهی است چنین رویه‎ای می‎تواند کار تولید اندیشه را متزلزل ‎سازد.

2. یکی از آسیب‎هایی که عمدتاً مربوط به مراکز علمی موجود است، درون گرایی است. عدم برخورداری از یک رویه شفاف در خصوص ارتباط مراکز علمی و تحقیقاتی با یکدیگر و به تبع آن عدم وجود ارتباط بین آنها، زایندة روحیة درون‎گرایی و خود تأییدی است که مفاسد چنین روحیه و رویه‎ای هم کم نیست و یکی از آنها اتکا به فراورده‎های علمی خاص خود است که چه بسا منتهی به غرور و خودبزرگ‎بینی علمی نیز بشود. معلوم است که اگر یک مرکز علمی نسبت به فراورده‎ها و تولیدات علمی خود، مقدمات ارتباط با دیگر مراکز علمی را جهت ارایه تولیدات و نیز نقد و بررسی و یا تأیید آنها، فراهم نیاورد و یافته‎های خود را بر بام حقیقت ببیند، به نوعی خودبزرگ‎بینی کاذب گرفتار آمده است و به نظر می‎رسد که چنین آسیبی متأسفانه اگر نگوییم در اغلب مراکز علمی موجود است، در برخی از آنها قطعاً رایج است. اینکه غالباً عمدة مراکز علمی که در حوزة تحقیقات مشترک نیز هستند، حاضر به تأیید تولیدات علمی یکدیگر نیستند، هر چند فی‎الواقع حق باشند، خود نتیجه حاکمیت چنین رویة نامبارکی بر این تشکلات علمی است.

3. یکی دیگر از آسیب‎ها فراروی نهضت تولید علم، جایگزینی آموزش محوری به جای پژوهش محوری است. پژوهش رکن اصیل و وحید نوآوری و تولید علم است. هر چند پژوهش متوقف بر آموزش است اما آموزش فراگرفتن است و نقش زمینه ای داشته و مقدمه تحقیق و پژوهش می باشد. آموزش اگر با هدف یادگیری علوم گذشته و گفته شده باشد، در همان حد باقی خواهد ماند اما اگر با هدف پژوهش در علوم و نوآوری باشد کرانه های علم را در نوردیده و ایستایی و رکود در او منتفی خواهد بود

بنابراین در جریان تولید علم نباید آموزش، محور اصلی و هدف نهایی قرار گیرد که اگر چنین شود، شاهد رکود مضاعف در عرصه‎های مختلف علمی خواهیم بود. و در طرف دیگر تنزیل پژوهش از جایگاه والای خود، خطری بس بزرگ است که روند شکوفایی علمی- تمدنی را به مخاطره می اندازد و در این میان تنزیل جایگاه پژوهش به گونه ای که در ذیل آموزش و از شاخه های آن باشد چنان که در برخی تئوری ها و احیانا اقدامات، به آن دامن زده می شود بسیار تأمل برانگیز است. آن چیزی که تولید علم می طلبد آموزش پژوهش محور است یعنی تعلیم و تعلم در باب تولید علم، باید در سایه پژوهش و ملزومات آن صورت پذیرد.

از این روی توجه به پژوهش محوری، امری لازم در راستای تحقق جنبش نرم‎افزاری بشمار می‎آید.

4. عدم هماهنگی تحقیقات علمی از حیث زمان با رقیبان نیز یکی از آسیب‎های جدی در این مسئله هست. اگر بنای ما بر آن است که در جامعه جهانی حرف نو داشته باشیم به گونه‎ای که نگاه جهان را مجلوب خود کنیم، نه تنها از علم روز و جهان اندیشه نباید عقب بمانیم بلکه باید در موقعیتی بالاتر قرار گرفته و منزلتی فراتر را درک کنیم، در غیر این صورت همیشه سفره‎نشین علم دیگران خواهیم بود متأسفانه این آسیب الآن به طور جدی دامن‎گیر برخی از نظریه پردازان ما شده است. می‎بینیم یک نظریه‎ای که در یکی دو قرن پیش طرح شده و حتی با فاصله‎ای نه چندان دور، از اعتبار علمی ساقط و رد شده است تازه مورد استناد و تبلیغ برخی از روشنفکران قرار می‎گیرد؛ به عنوان مثال همین نظریه داروین و انتخاب طبیعی او، سالهاست که به عنوان یک نظریه‎ای که نتوانسته است خود را به اثبات رساند، مورد اعتنای عمده اندیشمندان غرب که زادگاه این نظریه نیز همان جاست، قرار نگرفته است و از جانب خود آنها  مهر تأیید نخورده است. در عین حال و متأسفانه می‎بینیم که هنوز در برخی محافل علمی ما، به دفاع از این نظریه پرداخته می‎شود و مصرانه بر آنند تا به واسطه اثبات آن، تعارض بین علم و دین را ثابت کنند. چیزی که خود غرب از آن روی گردانده است بدین معنا که از قرن بیستم دوباره نشانه‎های احیای دین و پشت پا زدن به نغمه‎ها و دعاوی دین‎ستیزی به طور قابل توجهی، شکوفه زده است، آنچه نیاز جامعة علمی ماست، برخورداری از علمی است که بتواند با علم روز و تکنولوژی حاکم بر جهان ارتباط برقرار کرده  و خود را به مرتبه‎ای از علم و فن‎آوری و تمدن‎سازی برساند که همچون دوران شکوفایی تمدن اسلامی، غرب را سفره‎نشین علم خویش نماید. بدیهی است چنین امری جز با ایجاد مؤلفه‎ها و راهکارهای هماهنگ کردن تولیدات علمی خود با جهان علم و نیز پیشرفت آنها در تشکلات علمی جوامع اسلامی، امکان‎پذیر نیست.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

پخش زنده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.